هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن

  خاندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين در عمل و نظر و خلق پاك و مطهرند و هيچ‌گونه نقص و كاستي در وجودشان راه ندارد, نه تنها معصومند بلكه عالي‌ترين مرتبه عصمت را دارند. ما با تكيه بر استعدادها و توانمان با قابليت‌ها و تلاشمان هيچ‌گاه بدان مقام نمي‌رسيم چون طهارت ذاتي نداريم اما ناتواني ما قطع نظر از شفاعت است اگر لطف و عنايت ويژه ايشان نباشد ما توانايي دست‌يابي به كمالات عالي را نداريم اما اگر شفاعت ايشان ضميمه شود, با لطف ايشان مي‌توانيم به همه‌جا برسيم و هر جا كه ايشان مي‌روند همراهشان باشيم. هيچ‌كس با اراده و توان خودش نمي‌تواند به مقاصد عالي دست پيدا كند اما اگر به كشتي نجات بنشيند هر كجا كه كشتي و كشتي‌بان مي‌روند او نيز همراهشان رهسپار مي‌شود و در مقصد كه همانا وحدت محض, توحيد حقيقي است فرود مي‌آيد. امام علي عليه‌السلام مي‌فرمايد: شما نمي‌توانيد به ما برسيد يعني شما تا شماييد نمي‌توانيد, شما به وصف شما بودن نمي‌توانيد اما به وصف محب ما بودن, فاني در ما بودن و در معيت ما بودن مي‌توانيد, شما تا شماييد نمي‌رسيد اما اگر از حدود و تَعين خود رها شويد از (من) خود خارج شويد و در محبت ما محبت خود را فراموش كنيد, هر كجا كه ما باشيم با لطف و عنايت ما با خواهيد بود. اگر پدري به فرزند كوچك خود مي‌گويد تو نمي‌تواني با من بيايي, او بزرگ و توانمند است و كودك خُرد و ناتوان. ناتوان همپاي توانا راه طي كند اما اگر لطف و مهر پدر شامل حال فرزند شود يا كودك را در آغوش مي‌گيرد يا بر پشت يا به طريقي ابزار و وسايل طي مسير را براي وي فراهم مي‌كند در اين صورت بعيد نيست كه در همه حال همراه پدر باشد.
اگر رسول خدا صلوات الله عليه وآله فرمود: من و علي پدران اين امت هستيم مقصود همين است. همچنان كه مومنان عضو خاندان حضرت نوح علي نبينا و عليه‌السلام هستند آنجا كه در قرآن مي‌فرمايد: (تو و اهلت را نجات مي‌دهم) مراد از اهل بيت تنها خانواده نيست بلكه مومنان قوم هم از اهل بيت آن پيامبر محسوب مي‌شوند. چنانچه وقتي پسر حضرت نوح عليه‌السلام در عذاب الهي فرو افتاد آن حضرت به درگاه ربوبي عرضه داشت كه او از اهل من بود, خطاب آمد كه او از اهل تو نيست پس اهليت به ايمان و شباهت است. عضو خاندان پيامبر بودن به صورت و نسبت نيست بلكه به سنخيت و سيرت است مومنان عضو خاندان پيامبرند و حضرت حبيب و حضرت علي صلوات الله عليهما و آلهما پدران امت حبيب‌اند اين امت به وصف امت بودن و پيرو بودن در خلق و نظر و عمل عضو خاندان پيامبرند, ما كودكان ضعيفي هستيم كه اگر چه با پاي همت و اختيار خود نمي‌توانيم همراه پدرانمان حركت كنيم اما به لطف ايشان و اتصال به آنها و دسترسي به كشتي نجات‌شان مي‌توانيم مي‌دانيم و يقين داريم كه نمي‌توانيم چون ايشان باشيم اما اگر مورد شفاعت ايشان قرار بگيريم كشتي هدايت و نجات را بيابيم و بر آن بنشينيم در مقصد آن فرود مي‌آييم اگر چه مسافر و كشتي‌بان همچنان متفاوتند مقصد يكي است اما يكي صاحب سير و سفر است يكي مسافر كشتي و از لطف و توجه كشتي‌بان است كه ديگران هم به جايي رسيده‌اند اگر دعا مي‌كنيم تقاضايمان اين است كه جان و دل و روح و حقيقت و هويت ما را مخزن اسرار خاندان پيامبر و انوار حقيقت قرار دهد به بيان ديگر شفاعت ايشان را نصيب و روزي ما بگرداند, جان ما دل ما و فهم و معرفت ما رنگ و بويي از ايشان بيابد. إن شاء الله.

يا فاطمه‌الزهرا, آن شراب طهور تويي
در پاسخ به اين سئوال كه آيا وجود نازنين حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله عليها از حيث مقام بالاتر بوده‌اند يا اولاد معصومين‌شان؟ مي‌توان گفت: اولاً كسي مي‌تواند درباره موضوعي به داوري بنشيند كه خود به آن موضوع محيط باشد, كسي كه احاطه ندارد حق قضاوت و اظهار نظر نخواهد داشت .ما هيچ‌گاه نبايد در رابطه با خاندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين قضاوت داشته باشيم, ما كجا و ايشان كجا Tاما به عنوان چند نكته مي‌توان گفت که امامت كمال نيست بلكه مسئوليتي است بردوش امام چنانچه صاحب شريعت بودن نيز مقام نيست. موسي عليه‌السلام صاحب شريعت و از پيامبران اولوالعزم بوده اما مامور به تبعيت و شاگردي خضر عليه‌السلام مي‌شود. درباره مقام و مرتبه سرور زنان عالم حضرت فاطمه كبري سلام ‌الله عليها همين بس كه در قيامت همه نعمت‌هاي الهي كه همه نامتناهي و بي حد و اندازه است, بدون استثناء ميوه و ثمره درخت طوبي است, اين درخت چنان است كه شاخه‌هاي آن سرتاسر عالم را فرا گرفته و هر شاخه نيز صاحب ثمره و ميوه نامتناهي است. در خانه هر مومن شاخه‌اي از آن درخت قرار دارد كه تمام نعمات الهي از آن برگرفته مي‌شود. اصل و بن اين درخت در خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها قرار دارد. نكته ديگر اينكه آن حضرت اُم است, مادر است نه فقط براي امامان بلكه براي وجود مبارك حبيب خدا صلوات الله عليه وآله, او ام ابيهاست. مادر پدر خويش است همچنان كه حضرت علي و پيامبر پدران امت‌اند ايشان مادر و ام و اصل اينهمه‌اند. در حديث قدسي آمده است كه حضرت رب اعلي مي‌فرمايد: لولاك لما خلقت‌الافلاك و اگر علي نبود تو را خلق نمي‌كردم و اگر وجود فاطمه نبود هيچ‌كدام از شما را نمي‌آفريدم.
همه كساني كه در قيامت به طهارت مي‌رسند از غير حق پاك و پيراسته مي‌شوند همه از حوض كوثر مي‌نوشند و حوض كوثر تجلي وجود نازنين حضرت زهرا سلام الله عليه است كه مي‌فرمايد:« إنا اَعطيناك الكوثر,»(کوثر/1) اوست كه پاك كننده و طهارت بخش همگان است.
«وُ خِتامه مسک و في ذالك فاليتنافسِ المتنافسون»(مطففین/26),؛ بايد در فهم معارف الهي رقابت كرد نه براي دنيا نه براي آخرت.

راه رسيدن به خاندان پيامبر در سه چيز است:
1ـ عمل به ظاهر شريعت.
2ـ از تعينات خويش كاستن, همه خلق را حقيقتاً بهتر و برتر از خويش ديدن.
3ـ اظهار محبت صادقانه نسبت به خاندان پيامبر و زريه آن حضرات صلوات الله عليهم اجمعين, حداقل به عنوان ابراز ادب و اظهارمحبت به زيارت ايشان برويم. هر كجا كه هستيم در مسافرتها, در مسير به مرقد امام زاده‌اي برخورد مي‌كنيم, اظهار ادب و محبت كنيم و به زيارت ايشان هر چند كوتاه مدت نايل شويم. اميدمان لطف و شفاعت خاندان پيامبر است, ما از خود هيچ نداريم اگر چه از علم و فهم و معرفت و عمل و تلاش خويش را در ترازو بريزيم از خجالت و شرمندگي هلاك مي‌شويم چون در حقيقت هيچ است اما خداست كه درختي را به صدا در مي‌آورد و نداي ( اِني اناالله) از او دل موسي را گرم مي‌كند از لطف و عنايت خدا و شفاعت خاندان پيامبر اميد نجات و سعادت داريم.

حقيقت انسان و تمثل كامل آن در ذوات مقدسه چهارده معصوم

انسان داراي وجوه متعدد است, اگر چه در اين عالم طبيعت از كميت و كيفيت اندكي برخوردار است, اما اين انسان رقيقه و عصاره و خلاصه حقيقت انسان است كه آن حقيقت نه فقط جامع تمام كمالات هستي است بلكه تمام مراتب هستي را نيز در بر دارد. انسان اولين وجودي است كه بي‌واسطه از فيض بي‌پايان حق تعالي به وجود آمده و جلوه بي‌كم و كاست خداوند است اگر چه تمام عالم جلوه و مظاهر حق تعالي است اما ويژگي انسان اين است كه اولاً جامع تمامي اسماء الهي است, ثانياً براي هر مظهري تماميت دارد گويي خداوند هيچ صفت و كمالي نداشته است و ندارد مگر اينكه در حقيقت انسان ظهور كرده است, به گونه‌اي كه اگر كسي بتواند به حقيقت انسان بنگرد نمي‌تواند بين او و خدا فرقي بگذارد, بلكه نه فقط انسان كامل از نظرش مطابق با واقع و بدون كم و كاست است, اينگونه است, بلكه انسانهاي معمولي متعارف نيز همين‌ گونه‌اند. همان طور كه حجت خدا صلوات الله عليه در دعاي اعمال ماه رجب مي‌فرمايد: (لا فرق بينك و بُينهم الا اَنهم عبادك), تو بندگاني داري كه ميان تو و بندگان تو هيچ تفاوتي نيست مگر اينكه تو ربي و ايشان عبد تمام‌اند. كمالات و صفاتي كه تو داري ايشان دارند, اين مربوط به حقيقت از ماوراء طبيعت انسان و نيز مربوط به برخي از انسانها در طبيعت است. در آغاز آفرينش, انسان اولين موجودي است كه به دست لطف و قهر الهي آفريده شده است.
بر خلاف بقيه موجودات كه يا به دست لطف آفريده شده‌اند يا به دست قهر, يا مخلوق جلال الهي‌اند يا جمال الهي, انسان به هر دو دست خدا آفريده شده است. حقيقت انسان در آغاز آفرينش در اولين مرحله پيدايش كثرت از وحدت در عالم هستي هيچ گونه تفاوتي با خداي متعال ندارد, تفاوت در فقر عبوديت است و استغنا و استعلاي ربوبيت (كه از مباحث ديگري به تفضيل بيان شده است عبوديت و ربوبيت هر دو امري اعتباري است) اين انسان كه هيچ تفاوتي جز در وجه عبوديت با خداي خود ندارد, گاه در عالم طبيعت تجسم و تمثل پيدا مي‌كند. مصداق اين انسان وجود پاك و اقدس خاندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين است. ايشان در طبيعت هم كه هستند اينگونه هستند, ذهن و چشم و گوش و جسم ماده و بدنشان عين عصمت و خطاناپذيري است. اين نكته اگر چه براي ما دور از ذهن است، اما براي ياران خاص ايشان آنچنان روشن است كه ترديد در آن راه ندارد تا جايي كه وقتي وصيت‌نامه امام صادق خوانده شد تا بدانند چه كسي بعد از امام معصوم وصي ايشان است ديدند به رمز معرفي شده است حاكم زمانه كه مشخص بوده است تقيه است دوم امام كاظم و سوم عبدالله افتح به مجردي كه اسم عبدالله افتح برده شد بلافاصله جابربن عبدالله گفت كه اين روشن است كه ايشان جانشين امام نيست چون افتح است يعني كفت پايش فرو رفتگي ندارد, آنكه كف پايش نقص دارد، نمي‌تواند جانشين امام معصوم باشد. عصمت در امامت فقط در فكر و اعتقاد و عمل نيست, بلكه بدن ايشان نيز عصمت دارد وقتي اين سخن گفته شد كسي سوال نكرد، مگر كف پاي صاف داشتن در امامت دخيل است ؟چون نسبت به خاندان پيامبر آشنايي داشتند هيچ نقصي را حتی در بدن ايشان نيز  نمي‌پذيرفتند. ايشان در غربت و تنهايي زندگي مي‌كردند و ياران خاص ايشان اينگونه معرفتي را داشته‌اند. آن حقيقت انسان كه به دست خدا آفريده شد در وجود مبارك ايشان در اين عالم تمثل پيدا كرده است بدون اينكه تنزل پيدا كند, اگر تنزل است در آن حدي است كه قابليت ارتباط با جهان طبيعت را پيدا كند. مرتبه روحانيت ايشان مخفي در مرتبه جسمانيت ايشان است. چشمي مي‌خواهد كه ببيند. اگر براي بعضي از محبين و دوستان ايشان ديدن و تماشاي ايشان هم مطلوب و محبوب است بدين خاطر است كه اين وجود مبارك رقيقه نيست بلكه عين همان است كه در آنجاست اما مخفي شده و پنهان است.