علم بی واسطه و به واسطه تقوی الهی

 یکی از مهمترین راههای دستیابی به علوم حقیقی، مطالعه کتاب صغیر است، ولی باید توجه داشت که اگر چه مطالعه کتاب صغیر و نفس انسان و شناخت آن با مطالعه ي کتاب کبیر و شناخت آن، بلکه با معرفت حق تعالی برابر است، امّا یاد آوری این نکته لازم است که مطالعه این کتاب آسان نیست؛ زیرا مطالعه آن نه به وسیله علوم ظاهری انجام می شود، نه به وسیله علوم باطنی، بلکه به عنایت ویژه الهی با تجلّی انوار قدس او بر بنده و گشوده شدن چشم بصیرت او به وسیلۀ عنایت ازلی حق تعالی، استعداد مطالعه این کتاب به صورت تدریجی فراهم می شود. تجلّی این عنایت ویژه حق تعالی بر بنده به دو صورت انجام می شود: ا- بی واسطه  2- با واسطه   ( رک ، تفسیر المحیط،1، 257).
حصول فیض از جانب حق تعالی بر بنده بدون واسطه، سلوک محبوبی نیز خوانده می شود. (همان، 261). این نوع سلوک و نیز تجلّی و نزول فیض همان است که نسبت به انبیاء و اولیاء انجام شده است. نزول فیض بر دلهای انبیا و اولیای الهی بدون واسطه پیشین و بدون علّت است، بلکه صرفاً به خاطر عنایت حق تعالی است. به عنوان نمونه:
1- در باره حضرت ختمی مرتبت – صلوات الله وسلامه علیه – می فرماید: «وَ اََنزَلَ اللهُ عَلیکَ الکِتاب وَ الحِکمَته وَ علّمک مَا لَم تَکُن تَعلَمُ وَ کانَ فَضلَ اللهُ عَلیکَ عَظیماً» (نساء 113).
           
 نگارمن که به مکتب نرفت و خط ننوشت                  به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد
 یکی از مهمترین راههای دستیابی به علوم حقیقی، مطالعه کتاب صغیر است، ولی باید توجه داشت که اگر چه مطالعه کتاب صغیر و نفس انسان و شناخت آن با مطالعه ي کتاب کبیر و شناخت آن، بلکه با معرفت حق تعالی برابر است، امّا یاد آوری این نکته لازم است که مطالعه این کتاب آسان نیست؛ زیرا مطالعه آن نه به وسیله علوم ظاهری انجام می شود، نه به وسیله علوم باطنی، بلکه به عنایت ویژه الهی با تجلّی انوار قدس او بر بنده و گشوده شدن چشم بصیرت او به وسیلۀ عنایت ازلی حق تعالی، استعداد مطالعه این کتاب به صورت تدریجی فراهم می شود. تجلّی این عنایت ویژه حق تعالی بر بنده به دو صورت انجام می شود: ا- بی واسطه  2- با واسطه   ( رک ، تفسیر المحیط،1، 257).
حصول فیض از جانب حق تعالی بر بنده بدون واسطه، سلوک محبوبی نیز خوانده می شود. (همان، 261). این نوع سلوک و نیز تجلّی و نزول فیض همان است که نسبت به انبیاء و اولیاء انجام شده است. نزول فیض بر دلهای انبیا و اولیای الهی بدون واسطه پیشین و بدون علّت است، بلکه صرفاً به خاطر عنایت حق تعالی است. به عنوان نمونه:
1- در باره حضرت ختمی مرتبت – صلوات الله وسلامه علیه – می فرماید: «وَ اََنزَلَ اللهُ عَلیکَ الکِتاب وَ الحِکمَته وَ علّمک مَا لَم تَکُن تَعلَمُ وَ کانَ فَضلَ اللهُ عَلیکَ عَظیماً» (نساء 113).
          
 نگارمن که به مکتب نرفت و خط ننوشت                  به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد

پیداست که این تعلیم، غیراز تعلیم و انزال قرآن است؛ زیرا نزول قرآن تدریجی و مفاد کریمه یاد شده دفعی است و برفرض که نزول قرآن دفعی باشد، همین امر عنایت ویژه حق تعالی و تجلّی بی واسطه و بی سابقه است و در نتیجه قرآن یک نزول تدریجی دارد و یک نزول دفعی که این نزول دوم، تنها به خاطر فیض و تجلّی الهی است، چنان که حضرت حبیب- صلوات الله و سلامه علیه – در باره شب معراج فرمود: «علّمت علوم الاولین وَ الآخرین». (ابن ابی جمهور، مناقب120؛ عوالی اللئالی،4، 120؛ نور الثقلین،3، 12)
2- در باره حضرت عیسی – صلوات الله وسلامه علیه- در گهواره فرمود: «فَاِشارت اِلیهِ قالوُا کَیفَ نُکلّم مَن کانَ فِی المَهدِ صبیّاً قالَ انّی عَبدُالله آتانیَ الکِتاب وَ جَعَلَنی نَبیّاً وَ جَعلنی مُبارَکاً اینَما کُنت وَ اوصافی بالصَلاة وَ الزَکاة مَا دَمت حیّاً» ( مریم، 31 -29)
3- در باره حضرت یحیی -صلوات الله و سلامه علیه- در کودکی فرمود: «یَا یَحیی خُذ الکِتابَ بِقُوّة وَ آتیناهُ الحکم صَبیاً» (مریم،12)
مقصود از «کتاب» که بر حضرت عیسی و یحیی- صلوات الله علیهما- افاضه گشته است، تورات و انجیل نیست؛ زیرا در کریمه «وَ یُعَلمُه الکِتابَ وَ الحِکمه وَ التورات وَ الانجیل» (آل عمران، 48)، میان کتاب و تورات و انجیل فرق نهاده است؛ بنابراین کتابی که به آن دو پیامبر عطا شده است، غیر از تورات و انجیل است. آن کتاب، کتاب آفاقی کبیر یا انفسی صغیر است که تورات و انجیل از آن ظهور یافته اند، یا امّ الکتاب و لوح محفوظ است. در هر صورت عطف تورات و انجیل برکتاب و حکمت نشان می دهد که آن دو غیر از کتاب و حکمت است.
4- در باره جمعی از پیامبران فرمود: «اولئک الذّین آتیناهُمُ الکِتابَ وَ الحکم وَ النَبوّه » (انعام89). این نوع نزول، عطا و فیضان بی واسطه وبدون علّت پیشین است. (رک تفسیر المحیط1،9، 257)
قسم دوّم تجلّی و عنایت ویژه حق تعالی بر بنده، با واسطه است که به آن سلوک محبّی گویند.
بدین گونه که حق تعالی عنایت ویژه خود را برقلب بنده ای که به تقوی- که سیر الاعمال است- متّصف گشته، نازل نماید و به او علمی عطا کند که حق تعالی فرمود: «ان تَتقّوا الله یَجعل لَکُم فُرقاناً» (انفال،29)  به نظر برخی منظور از فرقان، همان قرآن است و منظور از قرآن که در برابر فرقان مصطلح قرار دارد، مقام جمعی الهی است که از آن به توحید جمعی محمّدی تعبیر می شود. به نظر برخی دیگر، فرقان دانشی است که کثرت را از وحدت، تفصیل را از اجمال و جمع را از تفرقه جدا می سازد. مقام فرقان، مقام توحید تفصیلی اسمایی است که متّقی را به مشاهده حق تعالی در مظاهر صفات و کمالاتش هدایت کند.
 معنای فرقان در کریمه یاد شده
با توجه به آنچه گفته شد، معنی کریمه فوق، این است که در مسیر معرفت و توحید من و در مقام شهود و عیان من، اگر از مشاهده اغیار به مطلق بپرهیزید، پس از علم قرآنی به علم فرقانی و پس از مطالعه کتاب قرآنی به مشاهده کتاب آفاقی راه خواهید یافت و به علمی دست خواهید یافت  که کاشف میان حق و باطل باشد؛ به نظری خواهید رسید که جامع میان کثرت و وحدت باشد. به ظهور نایل می شود که حق و خلق را از هم جدا سازد و در نتیجه از تاریکی های شک و شبهه بیرون خواهید رفت و از ورطۀ جهل و غفلت رها خواهید شد. (رک. تفسیر المحیط، 1،290)

                      سرّ خدا که عابد سالک به کس نگفت                 در حیرتم که بادو فروش از کجا شنید

چنان که فرمود: «وَ مَن یَتقَ اللهُ یَجعل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقُه مِن حَیثُ  لا یَحتَسِب» (طلاق، 3-2) یعنی تقوی سبب می شود که حق تعالی راه خروج از شبهات و تردیدها را به بنده بنمایاند و از علوم حقیقی و اسرار ربّانی، از راهی که نه او گمان می برد و نه دیگران، او را برخوردار سازد. این علوم مربوط به عالم غیب و عالم عقول و نفوس است. (رک، تفسیر المحیط، 261)  به تعبیر دیگر کسی که مطالعه قرآن، آن گونه که باید، برایش حاصل شده باشد، مطالعه فرقان نیز، آن گونه که باید برایش حاصل می گردد؛ یعنی هر که به مطالعه کتاب انفسی که حقیقت قرآن است- چنان که حضرت امیرمؤمنان -صلوات الله و سلامه علیه- فرمود: «اَناَ القُران الناطِق» (رک، جامع الاسرار،385) پرداخته باشد، به مطالعه کتاب آفاقی که در حقیقت فرقان است، دست خواهد یافت و کسی که به این مرتبه رسیده باشد از درجه اجمال به تفصیل، از درجه وحدت به کثرت، از درجه ذات به اسماء و صفات و از درجه جمعیّت به تفرقه خواهد رسید، بلکه به درجه میان این مقابلات نایل خواهد آمد به گونه ای که توجه به هیچ یک مانع و حجاب دیگری نخواهد شد و در این صورت است که اوّل با آخر، ظاهر با باطن، کثرت با وحدت و جمع با تفرقه مغایرتی نخواهد داشت، بلکه هر کدام عین دیگری خواهد بود و در این صورت است که کامل، مکمّل، عارف، موّحد محقّق، واصل به مقام استقامت و تمکین، متخلّق به اخلاق حق و ارباب تعیین خواهد شد. و به عالی ترین درجه توحید و غایت قصوی، که از آن به احدیّت فرق بعد از جمع تعبیر می کنند و «لیس وراء عبادان قریه» اشاره به آن است خواهد رسید. (رک، تفسیرالمحیط، 1، 291