قدر و منزلت تقوی پیشگان

هر گاه انسان به تقوی آن گونه که شایسته است و کریمه « اتقوا الله خق تقاته ولا تموتنّ الاّ و انتم مسلمون » ( آل عمران،102) بدان اشاره نموده است، دست یابد و به وظایف مربوط به آن بپردازد و از قلب خویش حجاب کثرت و تفرقه را بزداید و به صفت پاکی تام برسد، حق تعالی نور خویش را بر او می تاباند که در نتیجه آن چشم بصیرت بنده گشوده می گردد و عالم ملکوت و جبروت بر او آشکار می شود و از آسمان جود و عنایت او، حکمت و معارف و علوم و حقایق بر دل او خواهد بارید؛ چنان که رسول خدا – صلوات الله وسلامه علیه- فرمود: «من اخلص لله تعالی اربعین صباحاً ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» (در جوامع الاخبار با اندک تغییری آمده است. به عنوان نمونه در عیون اخبار الرضا2، 67، به جای «من اخلص» ما اخلص عبد و به جای ظهرت، جرت آمده است و در بحار الانوار،70 ،242 به نقل از عدة الداعی، به جای ظهرت، فجّرالله آمده است.) و کریمه «یوت الحکمته من یشاء و من یوتی الحکمته» فقد اوتی خیراً کثیراً و ما یذکّر الاّ اولوالالباب (بقره، 269) بدان اشاره کرده است.(رک تفسیرالمحیط، 1، 3- 262)
هر گاه انسان به تقوی آن گونه که شایسته است و کریمه « اتقوا الله خق تقاته ولا تموتنّ الاّ و انتم مسلمون » ( آل عمران،102) بدان اشاره نموده است، دست یابد و به وظایف مربوط به آن بپردازد و از قلب خویش حجاب کثرت و تفرقه را بزداید و به صفت پاکی تام برسد، حق تعالی نور خویش را بر او می تاباند که در نتیجه آن چشم بصیرت بنده گشوده می گردد و عالم ملکوت و جبروت بر او آشکار می شود و از آسمان جود و عنایت او، حکمت و معارف و علوم و حقایق بر دل او خواهد بارید؛ چنان که رسول خدا – صلوات الله وسلامه علیه- فرمود: «من اخلص لله تعالی اربعین صباحاً ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» (در جوامع الاخبار با اندک تغییری آمده است. به عنوان نمونه در عیون اخبار الرضا2، 67، به جای «من اخلص» ما اخلص عبد و به جای ظهرت، جرت آمده است و در بحار الانوار،70 ،242 به نقل از عدة الداعی، به جای ظهرت، فجّرالله آمده است.) و کریمه «یوت الحکمته من یشاء و من یوتی الحکمته» فقد اوتی خیراً کثیراً و ما یذکّر الاّ اولوالالباب (بقره، 269) بدان اشاره کرده است.(رک تفسیرالمحیط، 1، 3- 262)

 اقسام وحی
وحی بر دو قسم است:
  1-وحی خاص
 2- وحی عام

وحی خاص، اختصاص به انبیاء و رسولان دارد. وحی خاص نیز بردو قسم است: یا به واسطه فرشته الهی نازل می شود، یا بدون واسطه فرشته الهی. وحی با واسطه اختصاص به رسولان اولوالعزم دارد؛ چنان که فرمود: «علّمه شدید القوی» (نجم،5) که مقصود از شدید القوی به اتفاق مفسّران، جیرئیل است. وحی بی واسطه، اختصاص به انبیاء دارد؛ چنان که فرمود: «فاوحی الی عبده ما اوحی» (همان،10) و نیز حضرت ختمی مرتبت- صلوات الله وسلامه علیه – فرمود: «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب ولا نبی مرسل.(بحارالانوار،18، 360)»
در باره تعلیم بدون واسطه می توان گفت، آنکه به مقام «او ادنی» دست می یابد و حضرت ذات واحدیّت را مشاهده کند و همه حجابها را از میان بردارد، شایستگی تعلیم بدون واسطه را دارد. (رک جامع الاسرار، 575). سخن امیرمؤمنان-صلوات الله و سلامه علیه- که فرمود: «عُلّمت علم الاولین و لآخرین»؛ (بحار الانوار، 10، 118)؛ «سلونی عمّا فوق الفرش، سلونی عمّا دون العرش» (همان، 46، 135)؛ « لوکشف الخطاء ما ازددت یقیناً» (بحرانی، شرح مأه کلمه،52؛) آمدی، شرح غرر و درر،5، 108)؛ « سلونی قبل ان تفقدونی» (همان،3، 225)، شاهدی بر اینگونه تعلیم است. برخی وحی با واسطه را وحی آشکار و وحی بی واسطه را وحی پنهان نامیده اند که به نظر نامگذاری درستی است. امّا وحی بی واسطه را الهام نامیدن نادرست است. (رک، جامع الاسرار،914)

 اقسام دیگر وحی
وحی عام، میان انسان، شیطان، حیوان و جماد مشترک است. برخی از آیات کریمه در این مورد بدین قرار است: وحی به انسانی که نبی و رسول نیست، « و اوحینا الی امّ موسی ان ارضیه » (قصص،7). وحی شیاطین به یکدیگر: «و کذلک جعلنا لکلّ نبیّ عدواً شیاطین الانس والجنّ یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غروراً.» (انعام،112)
 وحی به حیوانات: «و اوحی ربّک الی النحل ان اتّخذی من الجبال بیوتاً» (نحل،68)
وحی به جمادات : «و اوحی فی کلّ سماء امرها» (فصلت،12)
وحی خاص، معنای اصطلاحی وحی است ولی وحی عام، معنی لغوی وحی است. (رک جامع الاسرار،5- 914)

 اقسام الهام
الهام نیز بر دو قسم است: الهام خاص و الهام عام. الهام خاص ویژه اولیاء و اوصیاء است. این نوع الهام نیز، یا با واسطه است یا بی واسطه . الهم باواسطه مانند فهمیدن و دستیابی به مقصود، از طریق شنیدن صدا یا دیدن کسی، خواه در خواب ، خواه در بیداری. برخی این الهام را نوعی وحی(نوع دوم) دانسته اند و مربوط به اوان دوره نبوّت انبیاء دانسته اند. الهام بی واسطه عبارت است از القاء معانی و حقایق از عالم غیب، در قلب اولیاء به صورت رمزی یا تدریجی.(همان، 916)
الهام عام ، یا حقیقی (حق) است، یا غیر حقیقی و به تعبیر دیگر دارای اسباب مطلوب شرعی  است یا نیست. اسباب شرعی الهام عبارت است از تهذیب نفس از آلودگی ها و آراستن آن به نیکی ها و اتصاف به اخلاق پسندیده در چارچوب دستورات شرع مقدّس، چنان که حق تعالی فرمود: «و نفس و ما سوّاها فالهمها فجورها وتقواها» (شمس،8). آنچه که اسباب شرعی نداشته باشد، اختصاص به برخی نفوس دارد که از طریق اسباب غیر شرعی به آن دست یافته اند، مانند برخی از راهبان، درویشان و برهمنان.
نکته ویژه ای که در اندیشه عارفان شیعه، به چشم می خورد و بسیاری بلکه اکثر عارفان از آن بی بهره اند و در واقع ویژه عارفان شیعی است، این است که میزان و معیار تشخیص این دو الهام نظرانسان کامل و امام معصوم و نبیّ مرسل است که به باطن اشیاء آگاهی دارند و از استعداد موجودات و حقیقت آنها با خبرند. به همین خاطر است که انسان پس از انبیاء و رسولان، به امام و مرشد نیازمند است و مقصود از امام و مرشد، امام معصوم و وارثان آنهایند، چنان که حق تعالی فرمود: « فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون » (انبیاء، 7) زیرا همه کس توانایی تشخیص الهام حقیقی از غیر حقیقی وتوانایی شناخت خاطرات ربّانی از خاطرات شیطانی را ندارد، بلکه هیچ کس چنین توانایی را ندارد، جز انبیاء و رسولان و اوصیا منصوص آن ها که یا ذکرند یا اهل ذکر. ذکر یا قرآن است یا پیامبر- صلوات الله وسلامه علیه- و اهل ذکر، اهل بیت پیامبر-صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین- هستند که بر اسرار قرآن و حقایق آن آگاهی دارند. (رک جامع الاسرار، 918)
علت تقسیم خواطر به الهی، ملکی، شیطانی و نفسانی، همین نا شناختن دو قسم الهام یاد شده است، یعنی الهام حقیقی و غیر حقیقی است، زیرا خواطر یاد شده از اقسام الهام است. (رک، همان،919) نکته قابل توجه این است که علم لدنّی که از الهام بدست می آید، اگر چه در همه زمانها قابل دستیابی است، ولی در این زمان که باب وحی خاص بسته شده است و نبوّت خاتمه یافته است، دسترسی به آن بیشتر است. این علم همواره قابل وصول و قابل حصول است و تنها با مرگ خاتم اولیاء حضرت مهدی- صلوات الله وسلامه علیه- است منقطع می گردد. همان گونه که باب رسالت و باب نبوّت، با مرگ خاتم انبیاء – صلوات الله و سلامه علیه منقطع گشت .(رک،همان،575)
علمی که از وحی خاص به دست می آید، علم نبوی الهی و علمی که از الهام خاص حاصل می شود، علم لدنی غیبی نامیده می شود و علم حاصل از وحی و الهام عام، یا خواطر ملکی است و یا هواجس شیطانی.(رک، همان،923)