لزوم همراهی علم و عمل

الحديث الثانى و هو التاسع و المائة

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلا ارْتَحَلَ عَنْهُ

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: علم با عمل همدوش است (نجات و رستگارى انسان به هر دو مربوط است) هر كه بداند باید عمل كند و هر كه عمل كند باید بداند، علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوید بماند و گرنه كوچ كند (مثلاً كسى كه مى‌داند اطاعت خدا خوب است و لازم گویا همان دانستن او را به زبان حال صدا مى‌زند و مى‌گوید تو كه مى‌دانى اطاعت خدا خوب است اطاعت كن، اگر فرمان برد علمش ثابت و بر جا ماند و گرنه با شك و شبهه و فراموشى از میان برود).

شرح‏

هتف: صدا، ندا، فریاد و درخواست

پیش‌تر گفته شد که نسبت علم و عمل مانند نسبت روح به بدن است.

هیچ‌یک بدون دیگری دوام ندارد مگر این‌که به کمال و فعلیت تام رسد. چنین چیزی تنها در باره روح و علم ممکن است نه عمل و بدن.

هر علمی مقتضی عمل مناسب خود است، زیرا عمل سبب تمامیت، فعلیت و ارتقاء علم می‌شود.

البته علوم ناظر به هستی و مراتب و عوالم آن با واسطه این‌گونه هستند.

الحديث الثالث و هو العاشر و المائة

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا

ترجمه: و فرمود: چون عالم به علم خویش عمل نكند اندرزش از دل‌هاى شنوندگان بلغزد چنانچه باران از سنگ صاف بلغزد.

شرح‏

زلل: لغزیدن، ثابت نبودن

صفا: سنگ صاف

تبیین: 1- حدیث شریف قضیه حقیقیه کلیه نیست بلکه مهمله است.

صدق قضیه مهمله با یک مصداق ممکن است.

2- غالب عرفی چنین است که مخاطبانی که سخن‌پذیر هستند از عالمان اهل عمل می‌پذیرند نه از تارک عمل. البته بسیاری هم از اهل عمل هم نمی‌پذیرند ولی اگر بپذیرند از هر کس نمی‌پذیرند.

3- به حکم سنخیت میان علت و معلول؛ مبدأ و منتهی، سخنی که از قلب برآمده باشد با قلب مخاطب سنخیت دارد و در آن خواهد نشست و اگر از زبان برآید تنها بر گوش نشیند.

البته چون علیت میان قلب عالم و مخاطب؛ زبان متکلم و گوش سامع، حقیقی نیست، حکم کلی هم درست نیست.

آن‌چه میان قلب عالم و قلب مخاطب هست، اعداد است نه بیش از آن.

الحديث الرابع و هو الحادى عشر و المائة

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَ ثُمَّ عَادَ لِيَسْأَلَ عَنْ مِثْلِهَا فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَكْتُوبٌ فِي الْإِنْجِيلِ لا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لا تَعْلَمُونَ وَ (الواو للحالية، اى لا تسألوا عن اشياء لا تعلمونها، و انتم لم تعملوا بشى‏ء مما علمتم) لَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ يُعْمَلْ بِهِ لَمْ يَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلا كُفْراً وَ لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلا بُعْداً

مردى خدمت امام چهارم علیه السلام آمد و از او مسائلى پرسید و آن حضرت جواب داد سپس بازگشت تا همچنان بپرسد حضرت فرمود: در انجیل نوشته است كه: تا بدانچه دانسته‌اید عمل نكرده‌اید از آنچه نمی‌دانید نپرسید، همانا علمى‌كه به آن عمل نشود جز كفر (ناسپاسى) داننده و دورى او را از خدا نیفزاید

شرح‏

مقصود علوم مربوط به عمل است.

علوم مربوط به عمل باید به اندازه نیاز باشد، زیرا 1- بیش از آن هدر دادن توان و استعداد و وقت و فرصت است. 2- این علوم چون متعلق به امور جزئی محسوس متغیر است، اگر برای عمل لازم نباشد، حجاب میان حق و عبد می‌شود. 3- استغراق در آن‌ها سبب فراموشی آخرت و مبادی و متعلقات آن خواهد بود.

الحديث الخامس و هو الثانى عشر و المائة

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ بِمَ يُعْرَفُ النَّاجِي قَالَ مَنْ كَانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَأَثْبَتَ لَهُ الشَّهَادَةَ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوَافِقاً فَإِنَّمَا ذَلِكَ مُسْتَوْدَعٌ

مفضل گوید: به امام صادق علیه السلام عرض كردم! اهل نجات به چه علامت شناخته شود؟ فرمود آنكه كردارش موافق گفتارش باشد، گواهى به نجاتش حتمى‌است یا گواهى به نجاتش را منتشر كن و كسی‌كه كردارش موافق گفتارش نباشد دینش متزلزل است

شرح‏

ناجی: اهل نجات در آخرت، مقابل هالک

فاثبت: ممکن است صيغة ماضى مجهول باشد؛ یا صيغة امر مخاطب باشد.

در برخی نسخ: فانما له الشهادة آمده است.

توضیح: اگر قول با فعل موافق باشد، ايمان و شهادت چنین کسی، ثابت مستقر است.

و اگر قول با فعل موافق نباشد، ايمان و شهادت چنین کسی، مستودع و عاریه است.

قوله تعالى: فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ (انعام، 98).

به تعبیر دیگر نشان اهل ایمان ثابت و مستقر، موافقت قول و فعل است.

و نشان اهل ایمان عاریه و بی‌پایه که از دهان این و آن شنیده، عدم موافقت قول و فعل است.