باب دیگری در مرجعیت علمی ائمه علیهم‌السلام (راسخون در علم)

بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ(ع)

باب راسخون در علم همان ائمه علیهم‌السلام مى‌باشند (باب بیست و سوم از کتاب حجت که 3 حدیث دارد)

و هو الباب الثانی و العشرون من كتاب الحجة و فيه ثلاثة احادیث

125- الحديث الاول و هو الثانی و الخمسون و خمس مائة

عَنْ أَبِي‌بَصِيرٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ نَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام فرمود: مائیم راسخون در علم و ما تأویل قرآن را مى‌دانیم.

ترجمه بسنده است.

126- الحديث الثانی و هو الثالث و الخمسون و خمس مائة

بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ فَرَسُولُ اللَّهِ(ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّهُ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ تَأْوِيلَهُ إِذَا قَالَ الْعَالِمُ فِيهِمْ بِعِلْمٍ فَأَجَابَهُمُ اللَّهُ بِقَوْلِهِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ الْقُرْآنُ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ فَالرَّاسِخُونُ فِي الْعِلْمِ يَعْلَمُونَهُ

ترجمه: یكى از دو امام باقر یا صادق (علیهما‌السلام) درباره سخن خداى عزوجل (6 سوره 3) «و جز خدا و راسخون در علم تأویل قرآن را نمی‌دانند» فرمود: پیامبر(ص) بهترین راسخ در علم است.

خداى عزوجل همه آن‌چه را از تنزیل (معنى مطابقى) و تأویل (معنى التزامى) نازل فرمود به او آموخته است، چیزى را كه خدا تأویلش را به او نیاموخت بر او نازل نفرمود و اوصیاء پس از وى هم تمام آن را مى‌دانند و كسانی كه تأویل نمی‌دانند (شیطان) هرگاه عالمان چیزى از روى علم بفرمایند (ایمان مى‌آورند و مى‌پذیرند) چنان‌که خدا ایشان را پذیرفته و فرموده است «می‌گویند ایمان آوردیم، همه قرآن از جانب پروردگار ماست» و قرآن خاص و عام و محكم و تشابه و ناسخ و منسوخ دارد و راسخون در علم همه را می‌دانند.

ترجمه بسنده است.

127- الحديث الثالث و هو الرابع و الخمسون و خمس مائة

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ(ع)

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام فرمود: راسخون در علم امیرالمؤمنین و امامان پس از وى علیهم‌السلام می‌باشند.
شرح: آیه شریفه (6سوره 3) تمامش چنین است: «خداست كه این كتاب را بر تو نازل كرده قسمتى از آن آیاتى است محكم كه آن‌ها اصل و پایه قرآن است و قسمتى از آن آیاتى است متشابه. كسانی كه در دلشان خللى است، از قرآن آن‌چه را متشابه است، در طلب فتنه و به قصد تأویل پیروى می‌كنند، در صورتی كه جز خدا تأویل آن را نداند و راسخون در علم گویند: ایمان آوردیم، همه قرآن از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان اندرز نگیرند».

مفسران و دانشمندان اسلامى درباره محكم و متشابه به تفصیل بحث كرده و كتاب‌هاى جداگانه در این موضوع نوشته‌اند كه معروف‌ترین آن‌ها رساله سید مرتضى است، این دانشمندان در رسائل خود اقوال مختلفى را كه درباره معنى محكم و متشابه و تعیین مصداق آن‌ها و علت آمدن آیات متشابه در قرآن است، بحث می‌كنند ولى آن‌چه مسلم است، آیات متشابه معنى واضح و روشنى چون آیات محكم ندارد، بلكه چند معنى شبیه به هم از آن‌ها استفاده می‌شود و بحكم آیه شریفه، مردمی كه در دل خود خللى دارند، براى آشوبگرى و گمراه كردن مردم و تباهى دین، آیات متشابه را دست آویز خود قرار داده، طبق رأى و سلیقه خویش تأویل می‌كنند، در صورتی كه جز خدا كسى تأویل آن را نداند و طبق این سه روایت، خداى عزوجل تأویل قرآن را به پیامبر و امام (ص) آموخته است و اگر به آن‌ها نمى‌آموخت، فایده‌اى نداشت كه كلام مبهم و نامعلومى را بر آن‌ها نازل كند و این منافات ندارد با این‌كه بگوئیم: جز خدا كسى تأویل قرآن نمى‌داند، زیرا كه ایشان هم شاگرد مكتب خدایند و علم ایشان همان علم خداست.

این در صورتى كه در مقام قرائت بر كلمه «الله » وقف كنیم و «الراسخون» را مبتدا بگیریم ولى بنابر قرائت دیگر كه «والراسخون » را عطف بر الله دانسته‌اند اشكالى در میان نیست و راسخ در علم، كسى است كه در علم ریشه دارد و آن را خوب ضبط كرده و در آن استاد است كه افراد كاملش همان پیامبر و امامان هدى (ص) می‌باشند و بنا بر روایت دوم شیعیان پاك و مخلص كه تأویل قرآن را نمى‌دانند تصدیق اجمالى نموده و می‌گویند: ما می‌دانیم كه همه قرآن، چه محكم و چه متشابهش را پروردگار ما نازل كرده است و على علیه‌السلام هم در اول خطبه 89 نهج البلاغه این موضوع را بیان می‌كند.

ترجمه بسنده است.