باب علم امام به امام پس از خود

بَابُ أَنَّ الْإِمَامَ(ع) يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها، فِيهِمْ(ع) نَزَلَتْ

امام علیه‌السلام امام پس از خود را مى‌شناسد و آیه «خدا به شما فرمان مى‌دهد كه امانات را به اهلش بپردازید درباره آن‌ها نازل شده است

و هو الباب السابع و الخمسون من كتاب الحجة و فيه سبعة احادیث

298- الحديث الاول و هو الرابع و العشرون و سبعة مائة

عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ. قَالَ: إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ، الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلاحَ؛ وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ. ثُمَّ قَالَ: لِلنَّاسِ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا، فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ، فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، كَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلاةِ الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِي مُنَازَعَتِهِمْ؟ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.

ترجمه: برید عجلى گوید: از امام باقر علیه‌السلام درباره این آیه: «خدا به‌شما فرمان مى‌دهد كه امانت‌ها را به صاحبانش برسانید و چون میان مردم داور شدید به‌عدالت حكم كنید» پرسیدم فرمود: مقصود ما هستیم كه باید امام پیشین، كتاب‌ها و علم و سلاح را به امام بعد از خود تحویل دهد «و چون میان مردم داور شدید به عدالت حكم كنید» یعنى به آن‌چه دست شماست (از احكام و قوانین خدا حكم كنید) سپس خداى تعالى به مردم می‌فرماید: «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت كنید و رسول و اولواالامر از خودتان را اطاعت كنید» خدا تنها ما را قصد كرده است، خدا همه مؤمنین را تا روز قیامت به اطاعت از ما امر فرموده است «و چون از نزاع و اختلاف درباره امرى ترسیدید، آن را به خدا و رسول و اولواالامر از خودتان ارجاع دهید»، این‌گونه نازل شده است. چگونه ممكن است خداى عزوجل به اطاعت اولواالامر فرمان دهد و نزاع و اختلاف با ایشان را رخصت می‌فرماید؟ همانا امر به‌ ارجاع به کسانی است كه به‌آن‌ها امر کرده است که «اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید رسول و اولواالامر از خود را.

شرح

یکی از مصادیق علم بالفعل امام علیه‌السلام، شناخت امام و امامان پس از خود و فراهم ساختن زمینه امامت امام پس از خود است. این فراهم ساختن زمینه به‌اندازه ممکن، توان طبیعی و حکمت و مصلحت عام است. آن‌چه در این حدیث آمده است مبنی بر این‌که کتاب‌ها، علم و سلاح را به امام پس از خود واگذار می‌کند، اشاره به برخی از مصادیق زمینه‌سازی امامت برای دوره پس از خود است وگرنه پیش‌تر گفته شد که تعلیم یا تحویل علم و مانند آن به معنی عرفی که در حوزه مادیات یا علوم حصولی گفته می‌شود، نیست.

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها

مقصود از امانت: 1- مطلق امانت اعم از مادی و معنوی است. در این صورت حکم آن که وجوب ادای امانت است شامل همه مردم است و امامان معصوم علیهم‌السلام از مهم‌ترین مصادیق آن هستند بدین سبب که الگو و اسوه مردم هستند.

2- امانت اگر چه مصادیق بسیاری دارد ولی مهم‌ترین مصداق آن امامت است که با سعادت دنیا و آخرت انسان‌ها ارتباط محکم دارد. بنابراین مقصود از ادای امانت به صاحبان آن این است که بهترین افراد را برای امامت انتخاب کنید یا امامت را به بهترین افراد انتخاب شده، تحویل دهید.

با توجه به این‌که در این صورت تنها مخاطب آیه کریمه یادشده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امامان معصوم علیهم‌السلام غیر از آخرین امام است و آن حضرات هم از هرگونه خطایی مبرا و معصوم هستند، چنین خطابی به‌منظور کاستن یا نفی درخواست‌های نادرست خلق است نه امر به امام معصوم علیه‌السلام چنان‌که در آیات مربوط به استغفار برای مومنین همین‌گونه است.

حکم نفی یا نهی از استغفار برای منافقان در کریمه اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ(توبه، 80) به معنی بیان ناتوانی یا محدودیت برای استغفار حضرت ختمی مرتبت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آن ‌هم به این شدت نیست بلکه برای اصلاح منافقان و کاستن از رنج و زحمت آن حضرت به‌خاطر استغفارهای مکرر برای منافقان و توبه شکستن‌های آن‌هاست.

3- مقصود از امانت، خلق و هدایت آن‌ها به سعادت و کمال دنیا و آخرت آن‌هاست و در واقع بیان‌گر این است که مردم را که امانت الهی هستند، به کسی بسپار که شایستگی دریافت این امانت را دارد، یعنی به امام معصوم پس از خودت بسپار. از آن‌جا که مخاطب این حکم، پیامبر و امام معصوم علیهم‌السلام است مانند تفسیر دوم، امر به ادای امانت از باب مصلحت امام و ماموم است نه حکم حقیقی که در صورت نبودن چنین خطابی حکم و محتوای آن تحقق نیابد و مثلا امام علیه‌السلام امامت یا مردم را به نااهل واگذارد.

4- مقصود از امانت، اسرار معارف الهی است که جز اخص خواص از محبان اهل بیت علیهم‌السلام کسی شایسته دریافت آن نیست. همان‌گونه که در توضیح احادیث صعب و مستصعب گفته شد. وجه خطاب در این احتمال نیز مانند احتمال دوم و سوم است.

وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ

حکم خواه فرمان باشد خواه داوری، باید مطابق با حکمت و مصلحت و در واقع مطابق با قوانین تکوینی و سنت‌ها تغییرناپیر الهی باشد. اجتماع همه آن‌ها عدالت حقیقی است که در دست انسان کامل است و در واقع تابع آن حضرت است نه متبوع او.

برخلاف نسبت میان عدالت و انسان که انسان باید تابع عدالت باشد نه متبوع ولی در انسان کامل، این عدالت است که تابع انسان کامل است نه برعکس. این امر هم بدان سبب است که انسان کامل، اصل، مبدأ و منتهای عالم هستی اعم از تشریع و تکوین است. تعبیرِالْعَدْلِ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ به همین نکته اشاره دارد؛ به عدالتی حکم کنید که در دست شما و فرعی از فروعات شماست و در نتیجه تابع شماست. این‌گونه دستورات به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امامان معصوم علیهم‌الصلات‌والسلام در عین معصوم بودن آن‌ها تنها برای رعایت سهولت زندگی آن حضرات و مصلحت خلق است چنان‌که گفته شد.

ثُمَّ قَالَ: لِلنَّاسِ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا

مقصود از اولوالامر که خدای متعال امر به اطاعت از آن‌ها کرده است و این اطاعت را نه مشروط به زمان و مکان کرده است و نه به هیچ شرط دیگر و درنتیجه اطاعت از آن‌ها هم مطلق است و هم دائمی و تا زمانی که تکلیف در جهان طبیعت وجود دارد این اطاعت هم واجب است، اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هستند.

این‌که دوام وجوب اطاعت را تا قیامت اعلام نموده است، دو احتمال دارد: 1- تکلیف و وجوب ادای آن تا قیامت وجود داشته باشد و هر عالَمی، وظایف خاص خود را داشته باشد و وجوب اطاعت از خدا و رسولان او اختصاص به دنیا نداشته باشد. این نه تنها احتمال قوی است بلکه در جای خود به تفصیل گفته شد که حق همین است و عبادت و عبودیت که هدف از آفرینش همه موجودات است هرگز متوقف نمی‌شود اگر چه نوع عبادت و کلفت بودن آن ممکن است با آن‌چه در دنیا وجود دارد، متفاوت باشد.

2- مقصود از قیامت زمان پایان تکلیف است نه خود قیامت که در عوالم فراطبیعی رخ می‌دهد. زمان تکلیف هم نه تنها تا قیامت نیست بلکه تا پایان عمر دنیا هم نیست بلکه با تغییرات طبیعی در سیاره زمین مثلا گرم شدن بیش از حد آن زمینه عبادت که عقل و اختیار است از بین می‌رود و در نتیجه انسان مکلفی وجود نخواهد داشت تا اطاعت کند یا اطاعت نکند.

فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ، فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ

راه حل اختلافات در همه حوزه‌ها، ارجاع موضوع مورد اختلاف به معیار یقینی و نقدناپذیر است که بهترین مصادیق آن، امام معصوم علیه‌السلام است.

كَذَا نَزَلَتْ

در این آیه از قرآن تنها ارجاع اختلافات به خدای متعال و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم سفارش شده است نه به اولوالامر ولی در این حدیث شریف فرمود: وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ و پس از آن هم فرمود: این‌گونه نازل شده است، یعنی ارجاع اختلافات به خدای متعال و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم منحصر نیست بلکه در صورت نبودن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم باید به امام معصوم علیه‌السلام ارجاع داد.

این واژه که کذا نزلت دلالت بر این دارد که ارجاع به اولوالامر دستور خدای متعال است و در قرآن هم نازل شده است ولی به این معنی نیست که در ادامه همین آیه نازل شده باشد تا کسی بگوید از قرآن حذف شده است بلکه می‌تواند معانی دیگری داشته باشد که برخی از آن‌ها از این قرار است:

1- به‌طور صریح در آیات دیگر مانند آیه اطاعت نازل شده است.

2- با اشاره در آیات دیگر مانند آیه مباهله نازل شده است.

3- تفسیر خاص نبوی از این آیه برای اهل بیت دلالت بر این دارد که مقصود از این آیه در صورت نبودن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ارجاع به اولوالامر است همان‌گونه که در سایر موارد این‌گونه است.

4- علم امام علیه‌السلام که شامل همه چیز می‌شود از این موضوع حکایت می‌کند.

وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلاةِ الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِي مُنَازَعَتِهِمْ؟ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.

وجوب اطاعت از امام علیه‌السلام با نزاع با آن حضرت سازگار نیست. برخی بر این گمان هستند که مقصود از ارجاع اختلاف به خدای متعال و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، اختلاف با امام علیه‌السلام است. پاسخ آن روشن است، زیرا ممکن نیست اطاعت از کسی به‌طور مطلق واجب باشد و در عین حال بتوان با او اختلاف هم داشت. اطاعت مطلق، جایی برای اختلاف باقی نمی‌گذارد تا به هیئت حل اختلاف ارجاع داده شود.

299- الحديث الثانی و هو الخامس و العشرون و سبعة مائة

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها. قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) أَنْ يُؤَدِّيَ الْإِمَامُ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ بَعْدَهُ وَ لا يَخُصَّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لا يَزْوِيَهَا عَنْهُ.

ترجمه: احمد بن عمر گوید: از امام رضا علیه‌السلام درباره آیه «خدا شما را امر مى‌كند كه امانت‌ها را به صاحبانش برگردانید» پرسیدم، فرمود: ایشان ائمه از آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مى‌باشند كه باید هر امامى امانت را به امام بعد از خود بسپارد، به دیگرى ندهد و از امام هم دریغ ندارد.

300- الحديث الثالث و هو السادس و العشرون و سبعة مائة

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ‏ عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ يُؤَدِّي الْإِمَامُ إِلَى الْإِمَامِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لا يَخُصُّ بِهَا غَيْرَهُ وَ لا يَزْوِيهَا عَنْهُ.

ترجمه: امام رضا علیه‌السلام درباره آیه «خدا به شما امر مى‌كند امانت‌ها را به صاحبانش برگردانید» فرمود: ایشان ائمه هستند. هر امامى باید آن را به امام بعد از خود بسپارد، به دیگرى ندهد و از او هم دریغ ندارد.

301- الحديث الرابع و هو السابع و العشرون و سبعة مائة

عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها. قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ الْإِمَامَ الْأَوَّلَ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ كُلَّ شَئ عِنْدَهُ.

ترجمه: معلى بن خنیس گوید: از امام صادق علیه‌السلام درباره آیه «خدا به شما امر مى‌كند امانت‌ها را به صاحبانش برگردانید»، پرسیدم فرمود: خدا امام پیشین را دستور مى‌دهد كه هرچه نزد اوست به امام بعد از خود تحویل دهد.

302- الحديث الخامس و هو الثامن و العشرون و سبعة مائة

عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِي‌يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: لا يَمُوتُ الْإِمَامُ حَتَّى يَعْلَمَ مَنْ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ فَيُوصِيَ إِلَيْهِ.

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام فرمود: امام از دنیا نمی‌رود تا زمانی‌که امام بعد از او (به دنیا بیاید) را بشناسد و به او وصیت كند.

303- الحديث السادس و هو التاسع و العشرون و سبعة مائة

عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ الْإِمَامَ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي مِنْ بَعْدِهِ فَيُوصِي إِلَيْهِ.

ترجمه: و فرمود: امام، امام بعد از خود را مى‌شناسد و به او وصیت مى‌كند.

304- الحديث السابع و هو الثلاثون و سبعة مائة

عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: مَا مَاتَ عَالِمٌ حَتَّى يُعْلِمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مَنْ يُوصِي

ترجمه: عالمى (امامى) از دنیا نمی‌رود تا خداى عزوجل به او بیاموزد كه به چه كسی وصیت كند.

امامت عهدی الهی است

بَابُ أَنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودٌ مِنْ وَاحِدٍ إِلَى وَاحِدٍ(ع)

و هو الباب الثامن و الخمسون من كتاب الحجة و فيه اربعة احادیث

امامت همانند نبوت امری الهی است بدین سبب که پیامبر و امام باید شرایط و مختصاتی داشته باشند که از امور باطنی و غیبی است مانند عصمت (و طی اسفار سه‌گانه) و کسی جز خدای متعال یا کسی که به اذن خدای متعال به غیب آگاه است ممکن نیست این مختصات را بشناسد. بنابر این رأی و نظر مردم اعم از عوام و خواص آن‌ها در تعیین پیامبر و امام هیچ تاثیری ندارد. عوام و خواص از مردم تنها می‌توانند به پیامبر و امام ایمان بیاورند و از آن‌ها پیروی کنند و در این صورت به سعادت و کمال شایسته خود برسند یا ایمان نیاورند و پیروی نکنند و به شقاوت ابدی گرفتار شوند.