باب اموری‌كه امامت امام علیه‌السلام را ثابت مى‌كند

بَابُ الْأُمُورِ الَّتِي تُوجِبُ حُجَّةَ الْإِمَامِ(ع)

و هو الباب الستون من كتاب الحجة و فيه سبعة احادیث

313- الحديث الاول و هو التاسع و الثلاثون و سبعة مائة

عَنِ ابْنِ أَبِي‌نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‌الْحَسَنِ الرِّضَا(ع): إِذَا مَاتَ الْإِمَامُ، بِمَ يُعْرَفُ الَّذِي بَعْدَهُ؟ فَقَالَ: لِلْإِمَامِ عَلامَاتٌ: مِنْهَا أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ و يَكُونَ فِيهِ الْفَضْلُ و الْوَصِيَّةُ وَ يَقْدَمَ الرَّكْبُ فَيَقُولَ إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلانٌ؟ فَيُقَالَ: إِلَى فُلانٍ و السِّلاحُ فِينَا به منزِلَةِ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ تَكُونُ الْإِمَامَةُ مَعَ السِّلاحِ حَيْثُمَا كَانَ.

ترجمه: ابن ابو‌نصر گوید: به اما رضا علیه‌السلام عرض كردم: چون امام از دنیا برود، امام پس از وى را با چه نشانی می‌توان شناخت؟ فرمود: امام نشانه‌هایی دارد: از جمله آن‌ها این است كه بزرگ‌ترین فرزند امام پیش از خودش (پدرش) مى‌باشد؛ داراى فضیلت و وصیت باشد به‌گونه‌ای كه جماعت مسافران که مى‌آیند و مى‌پرسند: فلان امام (كه وفات كرد) به چه شخصى وصیت كرد؟ همه مى‌گویند به فلان كس؛ و سلاح در میان ما مانند تابوت است در بنى اسرائیل؛ امامت همراه سلاح است هر کجا كه باشد (به احادیث628- 625 رجوع شود).

شرح

لِلْإِمَامِ عَلامَاتٌ: مِنْهَا أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ

1- امامت به فرزند بزرگ امام می‌رسد مگر آن‌که دلیلی بر خلاف آن باشد مثلا نصی بر خلاف آن باشد یا برادر بزرگ‌تر از دنیا رفته باشد یا در در فرزند بزرگ‌تر، نقصی باشد، چنان‌که در حدیث 743 (318- الحديث السادس و هو الرابع و الاربعون و سبعة مائة) بدان تصریح شده است.

توضیح این نکته لازم است که فرزند بزرگ‌تر بر دیگر فرزندان امام امتیازی ندارد از این‌رو از شرایط حقیقی امامت نیست بلکه شرط قضایای خارجی پس از وقوع است، یعنی نشانه‌ای است بر این‌که اگر کسی پس از پیامبر ادعای امامت کرد، در صورتی ادعای او پذیرفته است که فرزند بزرگ‌تر امام پیش از خودش باشد، چون جز در موارد خاص مانند امیرالمومنین، امام حسین و امام کاظم صلوات‌الله‌وسلامه‌علیهم، همه امامان فرزند بزرگ‌تر امام پیش از خودشان هستند. به‌تعبیر دیگر، این شرط ناظر به دفع ادعای نادرست درباره امامت است و تبیین پس از وقوع مانند ابوتراب بودن یا انفاق در حال رکوع که برای معرفی امام است نه شرط آن.

وَ يَكُونَ فِيهِ الْفَضْلُ

2- امام باید فضیلت داشته باشد و از همه مردم در فضائل برتر و كامل‌تر باشد. مقصود از فضیلت، كمالات نفسانی و روحانی مانند علم، شجاعت، عفت، عدالت، سخاوت و مانند آن است.

وَ الْوَصِيَّةُ وَ يَقْدَمَ الرَّكْبُ فَيَقُولَ إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلانٌ؟ فَيُقَالَ: إِلَى فُلانٍ

3- از امام پیش از او بر امامت او وصیت شده باشد و این وصیت هم مشهور باشد.

وَ السِّلاحُ فِينَا به منزِلَةِ التَّابُوتِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ تَكُونُ الْإِمَامَةُ مَعَ السِّلاحِ حَيْثُمَا كَانَ

4- سلاح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نزد او باشد. درباره سلاح پیامبر به احادیث628- 625 رجوع شود.

314- الحديث الثانی و هو الاربعون و سبعة مائة

عَنْ عَبْدِالْأَعْلَى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع): الْمُتَوَثِّبُ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ الْمُدَّعِي لَهُ مَا الْحُجَّةُ عَلَيْهِ؟ قَالَ: يُسْأَلُ عَنِ الْحَلالِ وَ الْحَرَامِ. قَالَ: ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ: ثَلاثَةٌ مِنَ الْحُجَّةِ لَمْ تَجْتَمِعْ فِي أَحَدٍ إِلا كَانَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ: أَنْ يَكُونَ أَوْلَى النَّاسِ به من كَانَ قَبْلَهُ؛ وَ يَكُونَ عِنْدَهُ السِّلاحُ؛ وَ يَكُونَ صَاحِبَ الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ الَّتِي إِذَا قَدِمْتَ الْمَدِينَةَ، سَأَلْتَ عَنْهَا الْعَامَّةَ وَ الصِّبْيَانَ إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلانٌ؟ فَيَقُولُونَ إِلَى فُلانِ بْنِ فُلانٍ

ترجمه: عبدالاعلى گوید. به امام صادق علیه‌السلام عرض كردم: كسی كه منصب امامت را غصب كرده و به‌ ناحق ادعا مى‌كند، چه دلیلى بر ردّ اوست؟ فرمود: درباره حلال و حرام از او بپرسند (درست پاسخ نگفتنش دلیل بر ادعاى دروغش مى‌باشد) سپس به من رو كرد و فرمود: سه دلیل هست كه جز در امام وجود ندارد: 1- سزاوارترین مردم نسبت به امام پیش از خود (از لحاظ خویشاوندى، صفات كمالیه و اخلاق و رفتار) است. 2- سلاح نزد اوست 3- وصیت امام سابق درباره او مشهور باشد به‌طورى كه چون در شهر امام وارد شوى و از عموم مردم و كودكان هم كه بپرسى: فلام امام به چه کسی وصیت كرده، مى‌گویند به فلان پسر فلان.

315- الحديث الثالث و هو الواحد و الاربعون و سبعة مائة

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَئ يُعْرَفُ الْإِمَامُ؟ قَالَ: بِالْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ وَ بِالْفَضْلِ؛ إِنَّ الْإِمَامَ لا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَطْعُنَ عَلَيْهِ فِي فَمٍ وَ لا بَطْنٍ وَ لا فَرْجٍ، فَيُقَالَ: كَذَّابٌ وَ يَأْكُلُ أَمْوَالَ النَّاسِ وَ مَا أَشْبَهَ هَذَا.

ترجمه: به امام صادق علیه‌السلام عرض شد: امام با چه نشانه‌ای شناخته شود؟ فرمود: 1- با وصیت معروف 2- فضیلت، 3- هیچ كس نتواند نسبت به امام درباره دهان و شكم و عورت طعنى زند، به این‌كه بگویند: او دروغ‌گو است و مال مردم را مى‌خورد و مانند آن.

316- الحديث الرابع و هو الثانی و الاربعون و سبعة مائة

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ‏ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‌جَعْفَرٍ(ع): مَا عَلامَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَ الْإِمَامِ؟ فَقَالَ: طَهَارَةُ الْوِلادَةِ وَ حُسْنُ الْمَنْشَإِ وَ لا يَلْهُو وَ لا يَلْعَبُ.

ترجمه: معاویه بن وهب گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض كردم: علامت جانشین امام چیست؟ فرمود: 1- پاكیزگى ولادت (حلال‌زادگى، ختنه شده، به خون آلوده نبودن) 2- تربیت خوب (رشد و نموش به كمال و سعادت مقرون باشد) 3- پرهیز از یاوه‌گرى و بازى.

317- الحديث الخامس و هو الثالث و الاربعون و سبعة مائة

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّلالَةِ عَلَى صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ، فَقَالَ: الدَّلالَةُ عَلَيْهِ الْكِبَرُ وَ الْفَضْلُ وَ الْوَصِيَّةُ، إِذَا قَدِمَ الرَّكْبُ الْمَدِينَةَ فَقَالُوا إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلانٌ؟ قِيلَ إِلَى فُلانِ بْنِ فُلانٍ وَ دُورُوا مَعَ السِّلاحِ حَيْثُمَا دَارَ، فَأَمَّا الْمَسَائِلُ فَلَيْسَ فِيهَا حُجَّةٌ.

ترجمه: احمد بن عمر گوید: از حضرت رضا علیه‌السلام درباره دلیل امامت امام پرسیدم، فرمود: 1- بزرگى سن، 2- فضیلت 3- وصیت، به‌گونه‌ای که وقتی كاروان به شهر وارد شود و بگوید: فلانى به چه کسی وصیت كرد؟ جواب دهند: به فلان پسر فلان؛ و 4- هر كجا سلاح بود، شما هم (براى یافتن امام) همان‌جا باشید اما جواب گفتن به مسائل دلیل نیست (یعنى نسبت به عوام و نوع مردم بلكه تنها دلیل براى دانشمندان و خواص از مردم است).

در برخی از احادیث، علم و پاسخ‌گویی به پرسش‌ها نشان امام دانسته شده است ولی در این حدیث بدان اهمیت داده نشده است. چند احتمال در این زمینه قابل طرح است: 1- این حدیث شریف ناظر به شرایط عصر و زمان باشد به‌گونه‌ای که بسیاری از مدعیان امامت هم به پرسش‌های مردم پاسخ می‌دادند ولی قطعا امام نبودند. 2- پاسخ‌گویی به پرسش‌ها دلیل بر امامت نیست ولی پاسخ نگفتن به پرسش‌ها قطعا دلیل بر عدم امامت است. 3- اگر چه علم و توان پاسخ‌گویی از مهم‌ترین فضائل انسانی است و امام علیه‌السلام باید آن را داشته باشد ولی داشتن چنین علم و پاسخی برای اثبات امامت بسنده نیست، زیرا اکثر مردم توانایی شناخت پاسخ درست از نادرست را ندارند. 4- مقصود از نشانه نبودن علم و پاسخ‌گویی برای امامت پاسخ‌گویی به عوام است نه خواص و دانشمندان صاحب‌نظر در هر رشته علمی.

318- الحديث السادس و هو الرابع و الاربعون و سبعة مائة

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ الْأَمْرَ فِي الْكَبِيرِ مَا لَمْ تَكُنْ فِيهِ عَاهَةٌ

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام فرمود: امامت به فرزند بزرگ مى‌رسد در صورتی كه عیبى نداشته باشد.

شرح

پسر بزرگ‌تر، در صورتى امام است كه در خلقت و اخلاق او نقصى وجود نداشته باشد كه در نظر مردم زشت و منفور باشد. مانند عبدالله افطح كه بعد از اسمعیل رضوان‌الله‌تعالی‌علیه بزرگ‌ترین فرزند امام صادق علیه‌السلام بود ولی امام نبود، زیرا هم در خَلق و هم در خُلق نقص داشت: 1- پاهایش بیس از ‌اندازه پهن و درشت بود یا کف پایش صاف بود. 2- نادان و فاسد العقیده بود و به گفته شیخ مفید نزد پدر خود آبروئى نداشت و با طایفه حشویه رفت و آمد مى‌كرد و به مذهب مرجئه مى‌گرائید.

319- الحديث السابع و هو الخامس و الاربعون و سبعة مائة

عَنْ أَبِي‌بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(ع): جُعِلْتُ فِدَاكَ، بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ؟ قَالَ: فَقَالَ: بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَئ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِيهِ فِيهِ بِإِشَارَةٍ إِلَيْهِ لِتَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً و يُسْأَلُ فَيُجِيبُ و إِنْ سُكِتَ عَنْهُ، ابْتَدَأَ و يُخْبِرُ بِمَا فِي غَدٍ و يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ، ثُمَّ قَالَ لِي: يَا أَبَامُحَمَّدٍ! أُعْطِيكَ عَلامَةً قَبْلَ أَنْ تَقُومَ، فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَكَلَّمَهُ الْخُرَاسَانِيُّ بِالْعَرَبِيَّةِ، فَأَجَابَهُ أَبُوالْحَسَنِ(ع) بِالْفَارِسِيَّةِ. فَقَالَ لَهُ: الْخُرَاسَانِيُّ: وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَنَعَنِي أَنْ أُكَلِّمَكَ بِالْخُرَاسَانِيَّةِ غَيْرُ أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ لا تُحْسِنُهَا، فَقَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا كُنْتُ لا أُحْسِنُ أُجِيبُكَ، فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ؟ ثُمَّ قَالَ لِي: يَا أَبَامُحَمَّدٍ! إِنَّ الْإِمَامَ لا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لا طَيْرٍ وَ لا بَهِيمَةٍ وَ لا شَئ فِيهِ الرُّوحُ، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ، فَلَيْسَ هُوَ به امام

ترجمه: ابوبصیر گوید: به حضرت ابوالحسن علیه‌السلام عرض كردم: قربانت گردم، نشانه امام چیست؟ فرمود: چند نشانه دارد: 1- اولش این‌كه: چیزى از پدرش كه به او اشاره داشته باشد درباره‌اش گفته شده باشد (مانند تصریح بر امامت و وصیت درباره او و سپردن علم و سلاح و سایر نشانه‌هاى امامت به او) تا براى مردم حجت باشد 2- از هر چه بپرسند جواب گوید 3- اگر در محضرش سكوت كنند. او شروع كند 4- از فردا خبر دهد 5- به هر زبانی با مردم سخن گوید. سپس به من فرمود: اى ابامحمد! پیش از آن كه از این مجلس برخیزى نشانه‌اى برایت اظهار خواهم کرد.

طولى نكشید كه مردى از اهل خراسان وارد شد و به زبان عربى با حضرت سخن گفت و امام علیه‌السلام به فارسى جوابش داد. مرد خراسانى گفت: قربانت گردم، به‌خدا من از سخن گفتن به زبان خراسانى با شما مانعى نداشتم جز این‌كه گمان مى‌كردم شما آن زبان را خوب نمى‌دانید. فرمود: سبحان الله! اگر من نتوانم خوب جوابت گویم چه فظیلتى بر تو دارم؟ سپس به من فرمود: اى ابامحمد: 6- نه سخن هیچ یك از مردم بر امام پوشیده است نه سخن پرندگان و نه سخن چارپایان و نه سخن هیچ جاندارى، پس هر كه این صفات را نداشته باشد، امام نیست.

شرح

وَ إِنْ سُكِتَ عَنْهُ، ابْتَدَأَ

مقصود از این فراز این است که به پرسش‌های مطرح نشده مخاطب و به آن‌چه در ذهن او می‌گذرد هم علم داشته باشد؛ علم به مافی‌الضمیر افراد.

وَ يُخْبِرُ بِمَا فِي غَدٍ

به آن‌چه هنوز رخ نداده است هم علم داشته باشد؛ علم به آینده.

هم قصه نانموده داند   هم نامه نانوشته خواند

مجموع نشانه‌های امامت که در این احادث آمده است:

1- فرزند بزرگ‌تر بودن 2- فضیلت 3- وصیت 4- سلاح 5- طهارت مولد 6- طهارت تربیت 7- طهارت در اخلاق و رفتار 8- علم کامل و پاسخ‌گویی به همه پرسش‌ها 9- اطلاع از امور غیبی ذهنی و عینی 10- دانستن همه زبان‌ها 11- دانستن زبان حیوانات و پرندگان 12- سلامت بدن.

در میان این ویژگی‌ها، اصل با وصیت است و اگر امام پیشین علیه‌السلام به کسی پس از خود وصیت نماید، برای اثبات امامت او بسنده است، زیرا نشان‌دهنده آن است که کسی که به امامت او وصیت شده است همه شرایط را به‌بهترین وجه ممکن دارد.