شرح جلد هشتم اسفار - فصل8: شمارش قوای نفس انسان بنا بر تصنیف قوا نه تنویع آن‌ها

فصل8: شمارش قوای نفس انسان بنا بر تصنیف قوا نه تنویع آن‌ها(ص129)

نفس در غیر انسان سه قسم است در خود انسان نفس سه قسم نیست. در غیر انسان نفوس عبارتند از: 1-نفس نباتی 2- نفس حیوانی 3- نفس انسانی.

همه این نفوس در انسان هست ولی نه به عنوان سه نوع.

فرق این سه نوع نفس: نفس نباتی و حیوانی به نظر مشاء مادی‌اند و با از بین رفتن بدن نابود می‌شوند ولی نفس انسانی مجرد است و هیچ‌گاه فاسد نمی‌شود و از بین نمی‌رود.

(ص130) همه قوای نفس انسان، حتی عقل عملی، خادم عقل نظری‌اند.

عقل نظری خادم عقل فعال است.

قوای نفس حیوانی خادم قوای نفس ناطقه انسانی است.

قوای نفس نباتی خادم قوای نفس حیوانی‌اند

قوای نفس نباتی: غاذیه، منمیه، و مولده

قوای نفس حیوانی: یکم: محرکه که خود دو قسم است: 1- شوقیه که بر دو بخش است: أ- شهویه برای جذب منافع ب- غضبیه برای دفع مضار. 2- عامله یا فاعله. اعضاء در خدمت این دسته از قواست. شوقیه فرمان به عامله می‌دهد و عامله هم اعضاء را استخدام می‌کند.

دوم: مدرکه که دو دسته‌اند: 1- مدرکه باطنی که پنج قسم است: أ- حس مشترک که مدرک صور است ب-خیال یا مصوره که حافظ صور است ت- متصرفه که در صور و معانی تصرف می‌کند ث- واهمه که مدرک معانی جزئی است ج- حافظه که حافظ معانی جزئی است. ح- ذاکره یا مسترجعه که برخی به آن قائلند و کارش را برگرداندن معانی جزئی فراموش شده به واهمه می‌دانند وبرخی هم قبول ندارند و بازگرداندن را کار متخیله می‌دانند.

متخیله همان متصرفه است که در انسان به آن مفکره می‌گویند از این روی که در خدمت عقل است و در حیوان به آن متصرفه می‌گویند از این رو که در خدمت وهم است.

2- مدرکه ظاهری.

قوای نفس ناطقه انسانی هم دو دسته‌اند:

1- عالمه یا عقل نظری 2- عامله یا عقل عملی

کمال و غایت عقل عملی این است که بر قوای حیوانی تسلط یابد و قوای شوقیه، عامله و قوای مدرکه حیوانی تحت سیطره عقل عملی قرار گیرد.

کار عقل نظری: ارتباط با عقل فعال است تا معقولات، علوم و صور عقلی را از عقل فعال بگیرد.

علوم و معارف را که از عقل فعال گرفت این عقل نظری، عقل بالفعل می‌شود.

رأس همه قوا عقل مستفاد است که ملکه اتصال با عقل فعال را دارد و هر وقت شخص می‌خواهد صور موجود در عقل فعال را مطالعه کند، می‌تواند.

(ص131) عقل عملی خادم عقل نظری است، زیرا عقل نظری آن را استعمال می‌کند و کمال عقل عملی به عقل نظری است.

وهم خادم عقل عملی است در جایی که عقلی باشد نه در حیوان و نوع انسآن‌ها که از عقل تهی‌اند.

تمام قوای بعد از وهم در خدمت دو قوه حافظه و متخیله‌اند.

شوقیه که از قوای محرکه حیوان است به متصرفه خدمت می‌کند

خیال به متخیله و واهمه خدمت می‌کند خیال حافظ صوَر است و صوَر خود را به متخیله عرضه می‌کند تا به ترکیب و تفصیل در آن تصرف کند.

خیال به واهمه خدمت می‌کند و صور را در اختیار آن قرار می‌دهد تا معانی جزئی را از صور خیالی انتزاع کند. بنابراین قوه شوقیه و خیال که از قوای مدرکه حیوانی است به متخیله خدمت می‌کنند.

قوه غضبیه و شهویه در خدمت شوقیه‌اند.

قوه عامله که منبث در عضلات است در خدمت شهوت و غضب است

قوای نفس نباتی در خدمت قوای نفس حیوانی‌اند که این قوا سه تاست؛ غاذیه منمیه و مولده.

غاذیه در خدمت نامیه است.

غاذیه و نامیه هردو در خدمت مولده است.

قوه غاذیه چهار خادم دارد؛ جاذبه، ماسکه،‌هاضمه و دافعه.

سه قوه غیر از‌هاضمه، در خدمت‌هاضمه است.

دافعه هم به دو قوه دیگر غیر از غاذیه و خودش خدمت می‌کند یعنی خادم جاذبه و ماسکه است.

کیفیات اربع (کیفیات عناصر؛ حرارت و رطوبت و یبوست و برودت) خادم قوای اربعه؛ جاذبه و ماسکه و‌هاضمه و دافعه است.

همه عالم در ذات انسان جمع و موجود است:

ذات انسان عاقل است مانند فرشتگان

متوهم است مانند شیطان

حاس و متحرک است مانند حیوان

مولد و نامی و غاذی است مانند نبات

حرارت و برودت دارد مانند اجسام

صورت یا

1- بسیط است مانند عناصر (آب و خاک و هوا و آتش

2- یا مرکب است مانند موالید (معدن، نبات، حیوان و انسان)

ماده هم که هیولا است یا

1- بسیط است مانند هیولای اولی که صورت جسمیه روی آن می‌آید

2- یا ماده مرکب است مانند هیولای ثانیه.