شرح جلد هشتم اسفار - فصل (6): علت توقف قوه نامیه و غاذیه
فصل (6): علت توقف قوه نامیه و غاذیه(ص97)
سبب نخست: قوه غاذیه فاعل جسمانی است. تأثیر فاعل جسمانی محدود است، پس از آن مرگ حتمی میشود.
نقض وجه اول: این دلیل به نفوس فلکی نقض میشود. مشّائیان نفس فلک را مادی میدانند و به آن، نفس منطبعه مادیه میگویند. چگونه - در فعل نفوس فلکی که همان حرکت فلک است و به اذن الله دوام دارد- از یک فاعل جسمانی فعل نامتناهی صادر میشود؟ درباره قوه غاذیه هم همین را بگویید.
پاسخ ابن سینا از نقض: دوام فعل نفس فلک به خاطر سنوح و عروض عقل فعال است و نور عقل فعال بر فلک تابیده و لذا فعل فلک دائمی شده است.
اشکال بهمنیار: همین حرف را درباره قوه غاذیه هم بگویید؛ نور عقل فعال بر غاذیه بتابد و عارض شود و به برکت عروض و تابش عقل فعال، فعل غاذیه دوام داشته باشد و انسان و حیوان نمیرد.
پاسخ ابن سینا: قوه غاذیه قابلیت آن را ندارد ولی فلک به خاطر اتصالی که با نور عقل فعال دارد قابلیت دارد فعل دائمی از آن صادر میشود.
سبب دوم: سبب وقوف غاذیه ترکیب بدن از عناصر متضاده است و در نتیجه ناتوانی کیفیت رطوبت غذایی در تدارک کیفیت رطوبت غریزی.
سبب سوم: زیادت تحلیل بدن بیش از آنچه که غاذیه جبران میکند
سبب چهارم: حکیمانه بودن مرگ. اگر مرگی نبود انسآنهای پیشین ماده عالم را تمام میکردند و مادهای برای خلق انسآنهای پسین باقی نمیماند، این خلاف حکمت الهی است.
نقد : این دلیل ضرورت موت را برای همه اثبات نمیکند بلکه برای تعدادی که ماده با آن تمام نشود یا زمینه خلق انسآنهای دیگر از بین نرود اثبات میشود.
سبب پنجم: اگر مرگ نباشد ظالم همیشه در دنیا میماند و ستم و فساد میکند و مظلوم هم امیدی به دادخواهی از ظالم نخواهد داشت.
نقد: وجود ظالم بدون مصلحت نیست. بسیاری از کمالات با ظالم حاصل میشود
سبب ششم: اگر مرگ نباشد اتقیاء و صلحاء به پاداش خود نمیرسند و داعی بر تقوا و صلاح باقی نمیماند.
نقد: این موارد (سهگانه اخیر) سبب غائی عرضی موت است نه سبب فاعلی و نه سبب غائی ذاتی.
برهان ملاصدرا بر ضرورت مرگ: موجودات بر دو قسمند(ص105):
1- مجرد که باقی به بقاء سبب فاعلی و غائی خودش است
2- مادی که علاوه بر سبب فاعلی و غائی (اسباب خارجی) دو سبب داخلی هم دارند:
الف- سبب مادی
ب- سبب صوری
موجودات مادی، جسمند و جسم مرکب از ماده و صورت.
حرکت و زمان در ذات جسم و جوهر آن است.
هر حرکتی منقضی است و پایان دارد.
هر حرکت مقصد دارد و در نقطهای به پایان میرسد.
وقتی حرکت تمام شد خود شیئ و اجزاء آن تمام هم میشود و وجود جسم منقضی میشود.
بعلاوه، با انقضاء دو سبب از اسباب وجود جسم(ماده و صورت)، جسم نیز منقضی و تمام میشود.
غایت دوگونه است:
غایت بالذات: این نوع غایت به فاعل برمیگردد و ذات فاعل با آن کامل میشود.
2- غایت بالعرض: منفعت و فایدهای که بر غایات ذاتی مترتب میشود.
مانند حصول فرزند که غایت عرضی قوه شهویه است وقتی این قوه به غایت ذاتی خود رسید حصول ولد هم یکی از غایات عرضی اوست و برایش حاصل میشود.
بعلاوه، غایت خلقت موجودات مادی، تحقق موجود مجرد است.
اگر موجودات مادی، دائمی باشند خلاف فرض است، زیرا غایت موجودات مادی، تبدیل به موجود مجرد است.
غایت نباتات: غذای حیوان شدن و به حیوان تبدیل شدن
غایت ذاتی حیوان، به مرحله انسانیت رسیدن
سبب هفتم: رحمت بودن موت
حتی جهنم هم رحمت است خدا در سوره رحمن که نعمتهای خود را برمیشمارد یکی از آنها جهنم است « و هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون یطوفون بینه و بین حمیم آن فبایِّ آلاء ربکما تکذبان:
گر وعده دوزخ است و یا خلد، غم مخور بیرون نمیبرند تو را از دیار دوست