شرح جلد نهم اسفار - فصل2: کیفیت حصول سعادت عقلی و منشأ احتجاب نفس از آن

فصل2: کیفیت حصول سعادت عقلی و منشأ احتجاب نفس از آن(ص125)

عوامل وصول به بهجت و سعادت همانند خود بهجت و سعادت، مراتب و اقسام مختلفی دارد.

مراتب نفس: 1- مراتب پیش از عقل بالفعل

2- مراتب عقل بالفعل و پس از آن

عوامل وصول به سعادت برای مراتب پیش از عقل بالفعل: 1- انجام اعمال مطهِر نفس و مهذِب قلب. 2- انجام اعمال فکری محصِل صور اشیاء.

با استکمال نفس در این دو جنبه، نیاز اساسی نفس به افعال بدنی و به‌کار‌گیری قوای آن و حواس ظاهری به‌ پایان می‌رسد اگرچه هنوز اشتغال و انجذاب به بدن ادامه دارد.

پس از این مرتبه نفس نیاز اساسی به بدن و حواس بدنی ندارد ولی از آن منقطع نیست بلکه هم انس و عادت به بدن و قوای بدنی دارد و هم مجذوب اعمال خیال و وهم و آثار آن است.

عوامل وصول به سعادت برای مراتب عقل بالفعل و پس از آن: 1- توجه تام به حق تعالی؛ داشتن ملکه راست‌گویی؛ رغبت نفس به عالم روحانی عقلی؛ رغبت نفس به طهارت از نقایص خود؛ روگردانی از از شواغل بدنی؛ اتصاف به مجاهدات خُلقی 2- ایجاد صحت و اعتدال مزاج شخصی و مزاج دماغی

آن‌چه سبب این صحت و اعتدال می‌شود عبارت است از: انجام طاعات و عبادات بدنی؛ انجام کارهای خیر؛ به‌کار بردن قوا و آلات بدنی به امر الهی؛ حفظ اعتدال میان افراط و تفریط؛ دوام وضو؛ ترک اشتغال به غیر حق با اشتغال به ذکر، به‌ویژه از آغاز شب تا هنگام خواب

از این طریق نفس نورانی و تقویت می‌شود هم‌چنین سبب می‌شود مناسبت میان نفس و ارواح مجرد از طریق اتصاف به صفات آن‌ها تقویت شود

(ص126) به این ترتیب حجاب‌ها نیز که بر دو قسم است: 1- حجاب داخلی: قصور نفس و توغل آن در بدن و اتحاد با آن 2- حجاب خارجی: نقائص و موانع بدنی بر طرف می‌شود.

پس از فراهم شدن مقدمات یادشده، اتصال به مبدأ اعلی ظاهر می‌شود.

کمال قوای انسانی

هر قوه‌ای کمال خاص خود و از سنخ و مناسب خود دارد:

کمال قوه شهویه، وصول به مشتهیات آن است.

کمال قوه غضبیه، غلبه و انتقام است.

کمال قوه وهمیه، امید و آرزوست.

کمال قوه خیال، تصور مستحسنات، حفظ و تذکر است.

تصور مستحسنات یا محسوساتی است که به مرتبه خیال رفته‌اند یا حکایات معقولی است که به مرتبه خیال تنزل کرده‌اند.

همین‌گونه است کمال هر یک از حواس.

کمال نفس از جنبه ذاتی عقلی آن (ص127):

1- وصول به معقولات صرف

2- تبدیل به موضوع صور الهی و نظام وجود (مضاهی عالم کلی شدن)

سعادت نفس از جنبه مصاحبت با بدن و زندگی در دنیا:

1- اتصاف به عدالت مقتضی انجام افعال مناسب نفس و بدن و محصِل آن‌ دو که عبارت است از حد وسط اخلاق و میانه افراط و تفریط در شهوت، غضب و شیطنت.

این حد وسط برای پیش‌گیری از اتصاف به غضب و شهوت و شیطنت و خادم شدن برای آن‌هاست، زیرا میانه اخلاق متضاد، در حکم تهی بودن آن‌هاست.

این تهی بودن در مرحله نخست سبب می‌شود نفس منفعل از قوا و مشتهیات آن‌ها نشود و در مرتبه بعدی، بر آن‌ها غلبه و استیلا یابد و آن‌ها را به خدمت گیرد.

سعادت و کمال نفس(ص128)

1- رسیدن به مرتبه وجود مجرد مستقل

2- علم به حقایق اشیاء آن‌گونه که هستند

3- مشاهده امورعقلی و ذوات نوری

لذت و سعادت حاصل از موارد سه‌گانه یادشده که منزه از هرگونه آمیختگی به امور مادی کدر است با لذت و سعادت مادی و طبیعی قابل مقایسه نیست هم از جهت مدرِک هم مدرَک و هم ادراک.

علت درک نکردن لذت علمی و عقلی از علوم و معقولات بالفعل خودمان این است که 1- به بدن اشتغال داریم 2- متاثر از تخدیرات طبیعی هستیم.

مانند کسی که به بیماری بولیموس مبتلا شده و از غذا خوردن از آن لذت نمی‌برد.

عوامل شقاوت(ص131)

1- روگردانی از تحصیل علوم حقیقی، اعتباری اعم از یقینی یا ظنی 2- انحراف از راه حکمت 3- انکار متعلقات علوم حقیقی و عناد با آن‌ها.

سعادت حقیقی مربوط به نفس است. سهم بدن تنها زمینه‌سازی برای سعادت نفسانی است.