شرح جلد نهم اسفار - فصل3: شقاوت حقیقی
فصل3: شقاوت حقیقی(ص131)
نفوس حیوانی، ساده، عامی که اشتیاق به کسب علوم عقلی و صنایع عملی ندارند این شقاوت را نیز ندارند مانند اکثر صاحبان حرفهف عوام، زنان و کودکان.
شقاوت آنها نوع دیگری است همانگونه که سعادت آنها عقلی نیست و نوع دیگری است.
شقاوت حقیقی، محرومیت از علوم حقیقی و ملاقات و شهود حق تعالی است چنانکه سعادت حقیقی، علوم و معارف حقیقی و لقاء و شهود حق تعالی است.
شقاوت حقیقی برای کسی مطرح است که قابلیت آن را داشته باشد و هر کسی که نسبت به چیزی استعداد نداشته باشد نه آن را میطلبد و نه از نداشتن آن غصه دارد.
اهل شقاوت بر دو دستهاند: (ص132)
1- کفار بالطبع و بالفطره، آنانکه ضلالت از ازل بر آنها رقم خورده است هم در مرتبه اعیان ثابته و هم در مرتبه استعداد ماده و جسم آنها. اینها ستمگران و اهل دنیا هستند که قلوب آنها از ازل مختوم است چنانکه حق تعالی فرمود: لاملئن جهنم من الخ و نیز و لقد ذرأنا الخ
2- منافقان که استعداد نور معرفت را به حسب فطرت داشتند ولی از راه حق منحرف شدند و قلوب آنها به سبب کسب رذائل و معاصی و اعمال بهیمی و سبعی و شیطانی محجوب شده است. چنانکه حق تعالی فرمود: وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى*قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا*قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى(طه، 124-126)
بزرگترین عذاب آنها محجوب بودن از خدای متعال است چنانکه حق تعالی فرمود: انهم هن ربهم لمحجوبون و قد ران علی قلوبهم الخ و احاطت به خطیئاتهم فی الدرک الاسفل من النار
شقاوت منافقان از کفار بسیار شدیدتر است(ص133)، زیرا کفار اهل حجابند ولی منافقان اهل عقاب.
آیات مربوط به کفار: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ*خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (بقره، 6-7)
اینها اصحاب حقیقی دوزخند که راهی برای خلاصی از آن ندارند.
اینها راهی برای دستیابی به علوم حقیقی ندارند و عذابشان بسیار سخت است.
آیات مربوط به منافقان(ص134): وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ*يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ*فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ(بقره، 8-10)
منشأ شقاوت اخروی(ص134)
دو منشأ برای شقاوت اخروی (اعم از شقاوت حسی که گرفتاری در دوزخ است و عقلی که بُعد از جوار حق تعالی و ابتلای به فراق اوست).
1- هیئتهای بدنی سوء که همان گناهان است. (مقصود هیئتهای بدنی اخروی است)
هیئتها و کیفیات نفسانی سوء که همان اخلاق رذیله و اعتقادات باطل است.
توضیح(ص135): هیئتهای بدنی سوء و گناه از این جهت سبب شقاوت است که در نفس تأثیر میگذارند و نفس را مطیع و منقاد بدن میسازد و هرجا که بدن خواست نفس هم میرود این حالت انقیاد مانع از نعمتهای بهشتی برای نفس است.
نفس مطیع بدن، گرفتار عذاب میباشد، زیرا ذات نفس به سبب تجرد، بهشتی است از اینرو دوزخ برای آن دیار غربت است و کل دنیا برای آن در حکم خرده غذایی است بین دندانها مانده باشد.
از جهت دیگری هم این نفوس گرفتار عذابند و آن اینکه نفوس به لذائذ دنیوی عادت کرده بودند و پس از مرگ دستشان از آنها کوتاه شده است.
از آنجا که این هیئتها عارض بر نفس است، ممکن است پس از گذشت زمان طولانی این اشخاص از دوزخ رها شوند. چنانکه در روایت است: «ان المؤمن الفاسد لایُخلَد فی النار» که این مربوط به سبب اول است نه دومی (اعتقادات باطل).
کسی که اعتقاد ندارد یا اهل انکار حقایق باشد گرفتار شقاوت حسی و عقلی میشود و دردی بیدرمان دارد که اطبای نفوس از درمان آن عاجزند، زیرا آنها استعداد و شوق کسب علوم و حقایق را داشتند اما آن را از بین بردند یا معطل گذاشتند و آن را به عقل بالفعل تبدیل نکردند
آنها عذابی از دوری از جوار حق میکشند که به مراتب بدتر است از رنج سوختن در آتش.
اهل دنیا همانند کودکانند(ص136) که سرگرمیهای متناسب خود دارند و نمیتوانند لذت بالغان را درک کنند و بسا بزرگترها را مسخره کنند، بدین سبب که لذتهای خردمندان رها از علائق طبیعی را درک نمیکنند.