شرح جلد نهم اسفار - فصل8: دیدگاه‌های مختلف در باب معاد

فصل8: دیدگاه‌های مختلف در باب معاد(ص163)

دیدگاه یکم: برخی مانند ملاحده، طباعیه، دهریه و جمعی از طبیعت‌گرایان و اطبا، معاد را به‌طور کلی انکار کرده‌اند.

دلیل(ص164): انسان مانند حیوان و گیاه، تنها همین بدن است که با مرگ از بین می‌رود و لذت و سعادت آن هم تنها لذت‌های بدنی و دنیوی است.

دیدگاه دوم: آن‌چه از جالینوس  نقل شده است، توقف در مسأله معاد است. او میان نفی کلی معاد یا اثبات صرفات معاد روحانی مردد است و در هر صورت معاد جسمانی را رد می‌کند.

علت توقف او در مسأله معاد توقف در حقیقت انسان است که آیا حقیقت انسان تنها مزاج است که با مرگ باطل می‌شود یا این‌که حقیقت او جوهر مجرد است تا پس مرگ هم باقی باشد و معاد داشته باشد برخی دیگر هم چیزی بر نظر جالینوس افزوده‌اند مبنی بر این‌که معاد از این‌جهت نفی می‌شود که اعاده معدوم است.

متکلمان انکار و تردید را رد کرده‌اند گاهی به این دلیل که اعاده معدم محال نیست و گاهی به این‌که انسان با نابودی بدن، نابود نمی‌شود. آن‌ها بر این عقیده‌اند که انسان اجزاء ماندنی دارند خواه متجزی باشد خواه نباشد.

آن‌ها آیات معاد را بر جمع اجزاء متفرق باقی انسان، حمل کرده‌اند.

هر دو ردی که متکلمان بر نظریه توقف ارائه کردند خلاف عقل و نقل است، زیرا اعاده معدوم محال است و اجزاء متفرق بدنی ربطی به معاد ندارد تا جمع بشوند یا نه.

نکته: اعاده معدومی که حکماء آن را محال می‌دانند غیر از اعاده معدومی است که  متکلمان آن را جایز می‌دانند. علامه شعرانی در شرح تجرید می‌گوید: معدومی که حکماء اعاده آن را ممتنع می‌دانند اعاده چیزی است که با همه مشخصات حتی با زمانش برگردد اما معدومی که متکلمان اعاده آن را جایز می‌دانند معدومی است که اجزاء آن پس از تفرق دوباره جمع و اعاده گردد.

دیدگاه سوم: جمهور متکلمان، عموم فقهاء و اصحاب حدیث: معاد تنها جسمانی است نه روحانی. دیدگاه بیش‌تر متکلمان درباره نفس (چنان‌که در جلد هشتم اسفار گفته شد) این است نفس، عرض و وصف و همان همان صفت حیات است و انسان با مردن این صفت حیات از دست می‌دهد ازاین‌رو، معاد روحانی برایشان فاقد معناست، زیرا معاد روحانی مبتنی بر این است که نفس مجردی وجود داشته باشد. به همین سبب بیش‌تر متکلمان تنها به معاد جسمانی عقیده دارند.

برخی از آن‌ها روح را جسم لطیفی می‌دانند که ساری در بدن است مانند سریان آتش در ذغال و آب در گل و روغن در زیتون. آن‌ها هم معاد را منحصر به معاد جسمانی می‌دانند، زیرا معاد روحانی متوقف بر تجرد نفس است.

دیدگاه چهارم: مشهور حکمای مشاء که (مقابل دیدگاه سوم) معاد را تنها روحانی می‌دانند، زیرا از سویی نفس را مجرد می‌دانند و از دیگر سومعتقدند که بدن با مرگ از بین می‌رود و اعداه این بدن با همه مشخصات ممکن نیست، زیرا اعاده معدوم محال است.

دیدگاه پنجم:  اکابر حکماء، مشایخ عرفاء، جماعتی از متکلمان مانند غزالی، کعبی معتزلی، حلیمی بخارایی و راغب اصفهانی، بسیاری از اصحاب امامیه مانند شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ صدوق، محقق حلی، سید مرتضی و خواجه طوسی که معاد را جسمانی و روحانی می‌دانند، زیرا انسان دو بُعد دارد: بُعد مادی و بعد مجرد. انحصار معاد به هر کدام مستلزم تعلطیل یکی از ابعاد انسان خواهد بود.

جمهور نصاری و تناسخیه هم به دیدگاه پنجم قایلند. تفاوتی تناسخیه با آن‌ها در این است که تناسخیه معاد نفس و بدن را در دنیا می‌دانند و حکماء و عرفا در آخرت.

طرفداران دیدگاه پنجم، بر دو دسته‌اند که در مجموع شش دیدگاه درباره معاد مطرح شده است.

1- بدن در معاد عین همین بدن دنیوی است البته نه با همه اعضاء و اشکال و خطوط آن  بلکه مثل و مشابه آن

2- بدن در معاد شبیه بدن دنیوی است.

روایاتی مانند جرد و مرد بودن اهل بهشت، ابناء ثلاثین بودن آن‌ها، همانندی ضرس کافر با کوه احد و آیاتی مانند: لَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ (نساء، 56) و أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ (یس، 81) تاییدی بر نظر اخیر است.

خلاصه دیدگاه‌های مربوط به معاد: 1- انکار معاد جسمانی و روحانی 2- تردد در امر معاد 3- قبول معاد جسمانی تنها 4- قبول معاد روحانی تنها 5- قبول معاد جسمانی و روحانی که خود دو دسته شدند که؛الف- عین بدن معاد است ب- مثل بدن معاد است

پرسش(ص166): لازمه آن این است که مثاب و معاقب، غیر از مطیع و عاصی باشد.

پاسخ: معیار کیفر و پاداش، ادراک است که مختص نفس است هر چند به‌وسیله ابزار و آلات باشد. به همین سبب است که هر کسی از کودکی، یک هویت دارد با این‌که بدنش بارها تغییر کرده است.

دیدگاه ملاصدرا: معاد هم جسمانی است و هم روحانی و در معاد جسمانی هم عین بدن دنیوی اعاده می‌شود به‌گونه‌ای که اگر کسی که زید را در دنیا دیده است در آخرت او را ببیند می‌گوید: همان شخص است.

در معاد روحانی هم عین نفس یعنی زید با همان بدن و نفسی که در دنیا داشت اعاده می‌شود