شرح جلد نهم اسفار - فصل10: تفاوت مراتب اعتقاد به معاد جسمانی
فصل10: تفاوت مراتب اعتقاد به معاد جسمانی
مرتبه نخست: پایینترین و عامترین و بی دغدغهترین مرتبه اعتقاد به معاد اعتقاد عوام مسلمانان به معاد جسمانی است که وعده و وعیدهای الهی را محسوس به حواس ظاهری و جسمانی طبیعی میدانند. (این مقام ظاهر است).
مرتبه دوم:(ص172) اعتقاد کسانی که وعده و وعیدهای اخروی شرعی، وجود خارجی ندارند بلکه وجودهای خیالی در خیال متصل افراد است مانند صور منامی.(این مقام باطن است)
البته گاهی صوَر منامی از جهت لذت و الم میتواند از همه لذتها و المهای حسی دنیوی شدید باشد. پس از این گفته که وعدههای شرعی وجود خارجی ندارد و در ذهن شخص افراد و شبیه رؤیاست نباید نتیجه گرفت که اینها از صور محسوس خارجی ضعیفتر است و لذت و الم آنها کمتر.
ابن سینا و فارابی به این مرتبه از اعتقاد تمایل دارند. از نظر آنها نفوس غیر کامله بعد از مرگ به اجرام علوی تعلق میگیرند و و با آن ثوابها و عقابهای جزئی اخروی را تخیل و ادراک میکنند. غزالی هم در کلامی که ملاصدرا در فصل هفتم از همین باب نقل کرد این نظر ابن سینا و فارابی را تایید کرده است.
مرتبه سوم: این مرتبه دو تبین دارد: 1- تمام صور موعود یا متوعد در قیامت و آخرت و معاد صور عقلی است و اشاره به مُثُل افلاطونی و ارباب انواع دارد. (این مقام باطن باطن است).
(ص173) البته مشاهده امور اخروی به این صورت عقلی مختص اهل معرفت و کاملان در علم است نه متوسطان و ناقصان. از اینرو این مرتبه از اعتقاد بهشت و دوزخ عوام را تبیین نمیکند.
به همین جهت است که غزالی میگوید باید به همه مرتب سهگانه باید اعتقاد داشت، زیرا
الف- کسانی که جمود و تعصب بر اعتقادات تقلیدی دارند اهل تعقل و لذات عقلی نیستند
ب- در مقابل ایشان عارفان و اهل معرفت به حقایق، لذات محسوس برایشان حقیر است خواستار لذات عقلیاند.
ج- از ویژگیهای بهشت این است که «فیها ما تشتهی الانفس».
د- قدرت خدا حد مرزی ندارد.
ه- بر اساس رحمت و شفقت الهی انبیاء مأمور شدهاند به اندازه درک مردم سخن بگویند «نحن معاشر الانبیاء أُمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» پس اگر ثواب و عقاب جزئی و محسوس وعد و وعید داده شده بر اساس فهم مردم است.
نتیجه: هم به وعدههای محسوس جزئی باید اعتقاد داشت و هم به ثوابهای عقلی
2- همه وعدههای اخروی کنایه از حالات معنوی و نفسانی و گوناگونی انواع لوازم سرور و لذت عقلی نفسانی و همه وعیدها کنایه از گوناگونی انواع لوازم عذاب و الم عقلی است.
توضیح: گزش مار بهخودی خود درد شدید ندارد بلکه درد شدید ناشی از زهر آن است.
زهر هم سبب درد شدید نمیشود بلکه درد ناشی از آثار زهر در اعضاء بدن است.
حال اگر آن آثار بدون زهر و گزش در بدن پدید آید، آن درد شدید را نمیتوان توصیف کرد مگر آنکه به چیزی مانند گزش مار تشبیه کرد.
مرتبه چهارم(ص175): این وعدهها و وعیدها، صور جوهری مجردند که با حواس باطنی و اخروی ادراک میشوند. پس اولا، جوهرند نه عرَض منتهی جوهر مقداری
عالم آخرت جنس است برای عوالم بیشمار و آخرت تنها یک عالم نیست چنان که حق تعالی فرمود: ولَلآخرة اکبر درجات و اکبر تفضیلا.
همانطور که عوالم بیشمار است، مراتب انسان بیشمار است چنانکه فرمود: عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لا تَعْلَمُونَ و فرمود: لقد خلقکم اطوارا.
مراتب و اسفار: 1- سفر من الخلق الی الحق که سالک از کثرت رو به وحدت میآورد و در پایان این سفر فنای افعالی برایش حاصل میشود.
2- سفر فی الحق که سیر در کمالات و اسماء و صفات حق است و در این سفر اصل ولایت محقق میشود و فنای ذاتی و صفاتی برای سالک پیدا میشود.
3- سیر در مراتب افعال حق که اعم از جبروت و ملکوت و ناسوت استوسفر از حق به خلق است و در این مرتبه ولایت ظهور مییابد وتصرف وجودی در موجودات رخ میدهد اصل ولایت در سفر دوم و در مرتبه سوم ولایت ظهور مییابد. این مرتبه بقای بعد از فنا است.
4- سیر در خلق با حق است که مخصوص به انبیای مرسل و مشرع است.
پشتوانه همه این مراتب ولایت است، زیرا مقام ولایت جنبه ارتباط با حق است و مقام نبوت جنبه ارتباط با خلق است؛ آن جنبه ارتباط با باطن است واین ارتباط با ظاهر و مظاهر است
نکات: نکته یکم: حقیقت بعث به اموری وابسته است:
1- به احیای مردگان بر میگردد، یعنی احیاء اجسامی که در دنیا ذاتا فاقد حیات بودند و به تبع نفس حیات داشتند.
2- نزع صور از مواد است و عالم آخرت عالم صور بدون مواد است.
3- اخراج ارواح از اجساد است.
4- به انشاء و ایجاد انسان در عالم دیگر نه تکرار در عالم طبیعت
5- تبدیل وجود مادی انسان به یک وجود مجرد است.
نکته دوم(ص176): اهل سعادت برزخی و اخروی در عالم آخرت وبرزخ سلطنت گستردهای که از تمام دنیا وسعتش بیشتر است.
خدم و حشم و باغ و حور و غِلمانی که دارد بیرون از وجود او نیست البته درون او آنگونه که در خیال متصل است، هم نیست همه در احاطه وجودی اویند بهگونهای که به اذن الله مُنشئ و حافظ آنهاست. چنانکه حق تعالی فرمود: عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا.
نکته سوم: صور و موجودات اخروی که ماده ندارند از دو جهت شبیه صور منامی و مرآتیاند واز یک جهت متفاوت از آنها.
وجه شباهت نخست: نه صورت منامی و مرآتی موضوع و محل دارند و نه صور اخروی. هیچکدام عوارض مادی مانند مکان و جهت هم ندارند.
وجه شباهت دوم: بین این صور اعم از منامی، مرآتی و اخروی تزاحمی وجود ندارد. دیدن چند صورت در خواب و آینه با هم تزاحم ندارند. موجودات اخروی هم همینگونه است. در روایتی آمده که قبر مومن به اندازه ای که چشمش کار میکند گسترش مییابد و کمترین اهل بهشت را خانهای میدهند به اندازه گنجایش همه جن و انس.
وجه مباینت و افتراق: موجودات و صور اخروی از موجودات عالم طبیعت قویتر و شدیدترند چه برسد به صور منامی و مرآتی.
کیفیت صور اخروی برزخی(ص177): تجرد مثالی
در چند جا به این مطلب اشاره کردهاند:
1- در جلد اول (وجود ذهنی): قیام صور جزئی به ذهن، صدوری و نفس، خلاق و مُنشئ آن و این صور، مجرد مثالی است.
2- در جلد سوم (عقل و عاقل و معقول) که این صور مجرد خیال معرفی کرد.
3- در اوایل جلد هشتم (مباحث نفس) که تجرد خیال را با برهان اثبات نمود.
بیان تفصیلی آن در باب یازدهم با ارائه یازده مقدمه مطرح خواهد کرد و معاد جسمانی را اثبات خواهد کرد.
خلاصهای از بیان کیفیت وجود صور اخروی
نفس انسان از سنخ ملکوت، تجرد و قدرت و ایجاد است.
ویژگی چنین عالمی، توانایی بر ایجاد صور بدون ماده بهگونه ابداع است.
تا زمانی که نفس اشتغالات وتدبیر بدنی دارد و در پی جلب منافع و دفع مضار بدن است مخلوقات صوری مجرد او، اولا، ضعیف است و آثار خارجی آن فراگیر نیست و ثانیا، دوام ندارد، زیرا مظهر این صور مجرد، روح بخاری دماغی است (نه محل آنها که مشاء بدان اعتقاد دارد) این بخار دایما به سبب عوامل داخلی و خارجی و حرارتهای چهارگانه در معرض تغیر و تبدیل است.
حرارتهای چهارگانه: 1- حرارت غریزی(دمای 37 درجه بدن که اگر بالاتر رود حرارت غریبه است).
2- حرارات اسطوخسیه: حرارتی که از عنصر آتش پدید میآید.
3- حرارت خورشید و کواکب و ستارگان.
این مغیرات خارجی است و پیوسته بدن را از بیرون در معرض تغییر و تحلل قرار میدهد.
4- حرارت حاصل از حرکات بدنی و فکری که مغیرات داخلی هستند.
تا انسان در عالم طبیعت است، صور مجردی که نفس ایجاد میکند، دوام و ثبات ندارد، زیرا مظهرشان روح بخاری دماغی است که پیوسته در تحول است.
در صورت 1- عدم اشتغالات بدنی نفس 2- تمرکز همت و 3- تعطیل قوا، صور مجرد نفس، در خارج محقق میشود.
شاهد: 1- خواب 2- بیهوشی 3- حالت فطری کم توجه به بدن 4- ریاضت وتمرین وچله نشینی
در این حالات توجه نفس کم میشود و قدرت و تجرد آن افزون.
حال نفس در روگردانی از اغیار و رجوع به خود(ص178)
اگر نفس به ذات خود برگردد ادراک او عین قدرت و ایجاد میشود و آنچه را که بخواهد تصور میکند و در خارج از خود ایجاد میکند.