شرح جلد نهم اسفار - فصل11: اهمیت و شرافت معاد جسمانی

فصل11: اهمیت و شرافت معاد جسمانی(ص179)

قبر، بعث، حشر، نشر،  حساب،  کتاب، میزان، عرض، صراط، بهشت، دوزخ، طبقات و درکات و ابواب آن‌ها از مراتب عوالم پس مرگ است در سیر و تکامل انسان بلکه همه موجودات نقش بسیاری دارد از این‌رو باید آن‌ها را شناخت و متناسب با آن‌ها سیر خود را تنظیم نمود.

اقوال در معاد

1- حکمای مشهور مشاء: معاد را فقط روحانی دانستند و بهشت و دوزخ را تأویل به ادراک عقول کردند.

2- اکثر متکلمان: هر چند در ظاهر اقرار به معاد و قیامت دارند ولی در واقع، آن را انکار کردند.

اکثر اهل زمان ما هم گرچه به زبان از تجرد نفس می‌گویند ولی در غفلتی دامنه‌دار و خوابی عمیق نسبت به معرفت نفس هستند و نمی‌دانند که نفس همان‌گونه که مبدأ آن حق تعالی است بازگشت و غایت و رجوعش هم به خداوند است

نمی‌دانند که نفس در آغاز وجودی کاملا طبیعی و مادی است سپس با حرکت جوهری و تبدل ذاتی به تجرد مثالی می‌رسد (مرحله نفس) و برخی از آن هم عبور کرده به مرتبه عقل بالفعل می‌رسند (تجرد عقلی و مرتبه فرشتگان). برخی از آن هم بالاتر می‌روند و به مراحل طمس و محق می‌رسند که فنای در مرتبه واحدیت و احدیت است.

(ص181) تناسب اعتقادات عامیانه به عوام و مشتغلان به حِرف و صنایع به‌شرط این‌که سبب بازدارندگی از معصیت و ترغیب به طاعات برایشان باشد.

3- محققان از متکلمان بر این عقیده‌اند که روح و نفس مجرد است و هنگام مرگ از بدن خارج می‌شود و در معاد نفس به عین همین بدن یا مثل و شبیه این بدن تعلق خواهد گرفت.

این قول بدین جهت که به روح و نفس مجرد قایل است به حق نزدیک است ولی عین حق نیست، زیرا معاد جسمانی با این بدن مادی و جسم طبیعی نیست.

3- راسخان در علم:  معاد هم روحانی و هم جسمانی ولی نه این جسم مادی بلکه با جسم برزخی و مثالی.

توضیح نظریه راسخان: کتاب‌های آسمانی اگرچه در ظاهر در بحث معاد با هم اختلاف دارند ولی در باطن اتفاق دارند. اختلاف ظاهری آن‌ها به خاطر دقت و عمق مسأله معاد است.

در تورات درباره معاد آمده که اهل بهشت 15000 سال در بهشت می‌مانند آن‌گاه به ملک تبدیل می‌شوند. اهل دوزخ هم به همین مقدار یا بیشتر در جهنم باقی مانده و بعد به شیاطین و اجنه تبدیل می‌شوند.

در انجیل آمده است(ص182): مردم به صورت ملک محشور می‌شوند و خوردن و نوشیدن و خواب و زاد و ولد ندارند.

آیات قرآن در این موضوع دو دسته است:

1- آیاتی که دلالت بر حشر روحانی و تجردی انسان دارد مانند: وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا

کما بدأکم تعودون؛ در آغاز وجود، موجودات مجرد بودند، زیرا در عوالم فوق طبیعت بودند.

2- آیاتی که بر حشر جسمانی دلالت دارد:

يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ

يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لأَنفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا

شأن قرآن اجلّ از تناقض و تهافت است:

در احادیث نبوی هم همین‌گونه است و دو دسته از روایات وجود دارد: برخی بر معاد روحانی و برخی بر معاد جسمانی دلالت دارند.

همین‌گونه است کلام اساطین حکمت که علوم خود را از انبیاء تلقی کرده‌اند.

سخنی از سقراط(ص183): انسان‌ها چهار دسته‌اند

1- مرتکبان کبایر که در وادی دوزخ که به آن طرطاووس می‌گویند انداخته شده و هرگز از آن خارج نمی‌شوند. (مقصود وی از کبایر، کفر و شرک است).

2- تائبان که مانند گروه سوم هستند.

3- مرتکبان صغیره که از درجه بالایی که برای گروه بعدی ذکر شده محروم شده‌اند. این دسته را هم در طرطاووس می‌اندازند و یک سال کامل در آنجا می‌سوزند آن‌گاه از خصم خود طلب رضایت یا قصاص می‌کنند اگر رضایت دهند نجات یابند وگرنه دوبار به طرطاووس برگردانیده می‌شوند و این داستان ادامه می‌یابد.

4- صاحبان سیرت فاضله و نیکانی که از تنگناهای عالم طبیعت و دنیا خلاص می‌شوند و در سرزمین مقدس و پاکیزه ساکن می.شوند و به درجه‌ای عالی خواهند بود.

سخنی از استاد فلاسفه (افلوطین)

کسی که در مسیر تکامل و تعالی حرکت کند ولی به عالم اعلی نرسد، در عالمی (عالم مثال) میان عالم حس و عقل متوقف می‌شوند. اگر بخواهند از این عالم به عالم عقل بروند بدون زحمت زیاد بدان خواهند رسید.

جمع میان آیات و روایات و سخنان بزرگان حکمت که گاهی معاد را روحانی و به صورت مجرد بیان کرده‌اند و گاهی به صورت جسمانی و بدنی مطرح کرده‌اند.

جمع نخست: بدن‌های اخروی، برزخی و مثالی جامع تجرد و تجسمند؛ جامع تجردند بدین سبب که بدن‌های اخروی ماده ندارند. جامع تجسمند بدین سبب که این بدن‌ها صورت و محسوسند؛ صورت بدون ماده؛ محسوس ولی دارای شکل و مقدار‌؛ فاقد ولی دارای عوارض ماده هستند.

همه موجودات عالم برزخ و مثال همین‌گونه‌اند هم بهشت و نعمت‌های آن و هم دوزخ و عذاب‌های آن.

ابدان و موجودات اخروی، صورت ادراکی هستند و محسوس بالذات.

بدین سبب محسوس بالذاتند که صور اخروی و به‌طور کلی عالم اخرت و مثال، وجود فی‌نفسه آن‌ها همان ادراکشان برای نفس است مانند صور محسوس دنیوی نیست که در خیال و ذهن انسان صور خارجی آن یکی نیست، صورت خارجی در محسوس دنیوی، محسوس بالعرض است نه بالذات بدین جهت که ادراک صور خارجی به واسطه صور ذهنی انجام می‌شود

نتیجه: از آن‌جا که موجودات برزخی، صور ادارکی و علمی‌اند و محسوس بالذات، آن‌ها حیّ بالذاتند و به‌طور کلی عالم آخرت حی بالذات است چنان‌که حق تعالی فرمود: «ان الدار الآخرةَ لهی الحیَوان» برخلاف دنیا که میت بالذات است و اجسام دنیوی ذاتا زنده نیستند بلکه اگر حیات داشته باشند، حیات آن‌ها بالعرض و به واسطه حیات نفس دارند. (بعدها از قول ابن عربی گفته خواهد شد که اجسام دنیوی هم حیات ذاتی دارند و هم حیات بالعرض.

با توجه به این‌که اجسام اخروی، صور ادراکی و محسوس بالذاتند بر اساس اتحاد ادراک و مدرِک و مدرَک، وجود اجسام اخروی با وجود نفس که مدرِک آن‌هاست اتحاد دارد و چون نفس هم مجرد است و با بدن متحد است، بدن هم مجرد خواهد بود.

جمع دوم: هر کدام از این تعابیر در مورد معاد که دوگونه مطرح شده است گاهی معاد بدن و گاهی معاد نفس، نظر گروهی است.

معاد بدن برای اصحاب یمین و شمال

معاد روح برای مقربین و کاملان در معرفت

البته هر که معاد روحانی داشته باشد، به طریق اولی معاد جسانی هم دارند.