شرح جلد نهم اسفار - فصل 3: شبهات منکران حشر اجساد

فصل 3: شبهات منکران حشر اجساد

یکم: شبهه آکل و ماکول

پاسخ: شخصیت هر کسی به نفس اوست نه به بدن او. تنها بدنی مبهم و نامشخص شرط شخص بودن است.

شرط معاد جسمانی، بدنی خاص یا همه بدن‌های یک فرد در طول دوره حیات طبیعی او نیست بلکه بدن به‌گونه‌ای باشد که اگر کسی او را ببیند بگوید این فلانی است.

این معاد جسمانی با تغییر و تحول سازگار است.

دوم: شبهه ناکافی بودن جرم زمین برای بدن‌های نامتناهی

پاسخ 1- همان که در پاسخ به شبهه آکل و ماکول گفته شد.

پاسخ 2- بدن اخروی ناشی از نفس است نه علت آن.

پاسخ 3- با تخلخل جرم زمین افزایش می‌یابد.

پاسخ 4- همه نفوس بدن ندارند بلکه برخی از نفوس به عالم قدس که مادّی نیست می‌روند.

سوم: شبهه مکان بهشت و دوزخ موجود

1- اگر مکان آن‌ها فوق افلاک باشد، مستلزم این است که جایی که مکانی نیست، مکان باشد.

2- اگر داخل طبقات افلاک باشد، مستلزم تداخل دو فلک یا آسمان است.

3- اگر میان دو آسمان باشد، مستلزم انفصال آسمان‌ها از هم است.

4- علوه بر این‌که عرض بهشت مومن به اندازه آسمان و زمین است.

پاسخ 1- عالم آخرت، عالمی کامل است و عالم کامل نه زمان دارد و نه مکان. نیاز به زمان و مکان، نشان نقص است که دنیا خواهد بود.

پاسخ 2- (متکلمان) خلأ جایز است و بهشت در خلأ قرار دارد نه در مکان.

پاسخ 3- بهشت و دوزخ هنوز خلق نشده است.

پاسخ 4- آسمان‌ها به اندازه لازم برای بهشت و دوزخ گسترانده خواهد شد.

پاسخ تفصیلی: 1- بهشت و دوزخ، مکانی از  جنس مکان دنیوی ندارد بلکه مکان آن‌ها از جنس خودشان است.

2- کل عالم طبیعت نیز مکان ندارد وگرنه به تسلسل می‌انجامد، زیرا مکان هر چیزی با اضافه آن به چیزی مباین و خارج آن قابل تصور است و خارج از طبیعت، از جنس طبیعت نیست تا مکان برای آن باشد.

3- عالم آخرت تام و کامل است و تام و کامل مکان ندارد.

4- مکان عالم آخرت، باطن دنیاست.

چهارم: شبهه تناسخ (ص205)

پاسخ‌های متکلمان: 1- انتقال نفس به بدن مغایر خود محال است نه بدنی که از ماده و صورت بدن خود ساخته شده باشد.

2- بطلان تناسخ، نقلی است و می‌توان آن را به غیر معاد تخصیص زد.

3- معاد از سنخ اعاده معدوم است نه تناسخ.

4- تناسخ محال نیست.

5- و بهترین آن: نفس تعلقی به روح بخاری دارد که تعلق اولی است و تعلق دیگری به بدن دارد که تعلق ثانوی است. با انحراف مزاج روح بخاری، تعلق دوم یعنی تعلق به بدن تقویت می‌شود ولی پس از دنیا و حدوث روح بخاری، نفس دوباره به آن تعلق می‌گیرد مانند بار نخست. پس معاد، تناسخ نیست بلکه بازگشت نفس است که با به‌دست آوردن ابزار (روح بخاری) به کیفر و پاداش خود می‌رسد.

6- پاسخ‌های متکلمان قبلا مطرح شد (ص168 از اسفار) مانند:

1- تناسخ ممتنع، انتقال نفس به بدنی است که از نظر ماده و صورت مغایر آن باشد نه به بدنی که عین ماده دنیوی و صورتی شبیه به صورت دنیوی باشد و آن‌چه در معاد رخ می‌دهد همین است که محال نیست.

2- امتناع تناسخ، نقلی است و دلایل نقلی، تخصیص‌پذیر است. پس تناسخ محال است مگر در معاد.

پاسخ سید صدر: نفس دو نوع تعلق به بدن دارد: 1- تعلق بی‌واسطه به روح بخاری که بدن لطیف نفس است. 2- تعلق باواسطه به بدن و اعضاء کثیف.

با انحراف مزاج روح بخاری تعلق نفس به اعضاء کثیف، تشدید می‌شود و درنتیجه بدن نوعی تعین خواهد داشت. در محشر که اجزاء بدن جمع می‌شوند و روح بخاری پدید می‌آید روح به آن دو تعلق خواهد گرفت و تناسخ نخواهد بود، زیرا بدن کثیف، نوعی تعین داشت و تعلق ثانوی نفس به اعضاء کثیف، مانع از پیدایش نفس دوم خواهد شد.

پاسخ به سید صدر: 1- تعلق نفس به بدن، طبیعی است و ریشه در تناسب میان نفس و بدن دارد. بنابراین بقاء و عدم بقاء نوعی تعین در تعلق نفس به بدن تاثیر ندارد.

2- حدوث نفس، ثمره حرکت جوهری بدن است نه تنیجه بقائ مناسبت اجزاء بدنی در محشر

3- (پاسخ اصلی) تعلق نفس به بدن، تکوینی است، از این‌رو باید در بهترین مرتبه استعداد و شرایط مزاجی باشد. این تعلق، ارادی و بر اساس دواعی گزافی نیست تا تعلق آن به بدن متلاشی دنیوی در معاد را توجیه کند.

تعلق نفس به بدن مانند تعلق میوه به درخت است که پس از افتادن میوه دوباره به درخت وصل نمی‌شود.

مانند تعمیر خانه دوران کودکی به‌خاطر یادآوری خاطرات مربوط به آن نیست.

پاسخ غزالی به تناسخ ص207: معاد جسمانی تنها تعلق نفس به بدن است نه تعلق نفس به بدن دنیوی، زیرا با تغییر اجزاء بدن حتی در دنیا هم هویت و شخصیت از بین نمی‌رود مانند از بین رفتن بدن کودکی و جوانی و میانسالی و در عین حال حفظ هویت.

تعلق نفس به یکی از ابدان، تناسخ نیست، زیرا اگر پس از تعلق نفس به بدن، همان شخص اول پدید آید، تناسخ نیست ولی اگر شخص دیگری پدید آید تناسخ است.

بررسی: 1- غزالی شخص را مجموع نفس و بدن می‌داند و این با تغییر بدن و بقاء شخصیت سازگار نیست.

2- این فرق میان معاد و تناسخ که اگر تعلق نفس به بدن سبب پیدایش شخص اول باشد، حشر و معاد است و اگر  سبب پیدایش شخص دیگری شود تناسخ است اصلا معقول نیست.

3- وی در جای دیگر گفته که روح به بدنی غیر از بدن دنیوی برمی‌گردد که هیچ اشتراکی با بدن دنیوی ندارد ولی شرع این نوع تناسخ را مجاز دانسته است. 0بسیاری از فضلا این تفسیر را پذیرفته‌اند).

نقد غزالی بر دلیل امتناع تناسخ

دلیل امتناع تناسخ، امتناع تعلق دو نفس به یک بدن است و حل آن به این است که بدن قبلی استعدادی داشته باشد که مناسب نفس قبلی باشد و در نتیجه نفس جدید به آن افاضه نشود همان‌گونه که اگر دو بدن در رحم شکل گیرد به هر کدام از آن‌ها نفسی تعلق می‌گیرد که مناسب آن‌هاس و اگر یکی مناسب نباشد نفس هم بدان تعلق نمی‌گیرد.

بررسی ص210: اختلاف در استعداد، مشکل تناسخ را حل نمی‌کند بلکه آن را تحکیم می‌کند، زیرا فیضان هر صورتی بر مادّه متوقف بر این است که همه صورت‌های سابق از طریق لُبس بعد از لُبس در آن تحقق یافته باشد. پس تعلق نفس به بدن در دنیا و آخرت متوقف بر تحقق همه مراتب کمالی بدن است و این در طبیعت محقق نمی‌شود مگر آن‌که همه مراتب را با حرکت جوهری طی کرده باشد. (تعلیقه ش3 از ص 210 دیده شود).

پنجم: شبهه گزاف بودن حشر (ص211)

حشر یا هدف دارد یا نه؛ اگر ندارد، لغو است.

اگر دارد یا به خدا برمی‌گردد، این نقص است و با تنزه حق تعالی سازگار نیست.

اگر به انسان برگردد، عجز است و ظلم، زیرا

اگر هدف، تعذیب باشد هم لغو است و هم ظلم

اگر هدف، ایصال لذت، مخصوصا لذت مادّی باشد، الجرح ثم التداوی است که هم لغو است و هم ظلم.

پاسخ اشاعره ص 212: اولا حشر هدف دارد. ثانیا هدف منحصر به لذت و الم نیست. ثالثا لذت تنها دفع الم نیست بلکه ممکن است جلب منفعت باشد. رابعا لذات اخروی از سنخ لذات دنیوی نیست که دفع آلام باشد.

پاسخ معتزله: هرف از معاد، کیفر و پاداش و ظهور صدق انبیاء است.

پاسخ صدرا: 1- حشر، غایت طبیعی حیات دنیوی است که کیفر و پاداش نام گرفته است.

کیفر و پاداش دادن خدای متعال مانند کار سلاطین نیست بلکه مانند کار طبیبان است

2- لذات اخروی مانند لذات دنیوی نیست که دفع آلام باشد.

لذات دنیوی، انفعالات نفس از امور خارجی است ولی لذات اخروی، ابتهاجات نفس به خود و افعال خود است و در واقع، فعل نفس است نه انفعال نفس.

3- آلام اخروی نوعی حسرت است برای کسی که شهوات دنیا را می‌خواسته و در قیامت فهمیده است که بدان نرسیده است بلکه دریافته که آن‌ها باطل و هالک بودند و دست‌یابی به آن‌ها ممکن نبوده است. (213)

4- آلام اخروی، ناتوانی اهل دنیا از تحمل نور آخرت است مانند ناتوانی و فرار خفاش از نور خورشید. (214)

5- الام و لذائذ اخروی، نماد و تمثیل برای عموم است که از فهم حقایق عقلی و اخروی ناتوان هستند.

ردع و تفریع ص 214

نظر اهل تاویل درباره ظواهر کتاب و سنت

مخاطب قرآن و سنت، عوام از عرب است که توان فهم عقلانیات و روحانیات را نداشتند. بنابراین مقصود از این ظواهر، معانی ظاهری و عرفی آن‌ها نیست بلکه معانی عقلی مورد نظر است.

بررسی

پاسخ صدرا: امر دائر میان عالم جسمانی عنصری و عقلی نیست بلکه ممکن است عالم آخرت جسمانی باشد ولی نه جسم عنصری.

پاسخ دیگران(ص215): اگر مقصود از ظواهر شرعی، معاد جسمانی نباشد، لازمه‌اش این است که قرآن مردم را گمراه کرده باشد، زیرا آن‌ها معانی عرفی را می‌فهمند که مقصود نیست.

دو اشکال بر این پاسخ: 1- مقصود از ظواهر شرعی تنها فهم آخرت نیست تا عوام آن را نفهمند و برایشان منفعت نداشته باشد بلکه ممکن است مقصود منافع دنیوی حاصل از فهم ناقص آن‌ها باشد.

2- مقصود از ظواهر، بیان حقایق در قالب تمثیل و حکایت است و غیر از این هم راهی ندارد.

ششم: شبهه دهریه و طبیعت‌گرایان (ص216)

 آفرینش از طریق اسباب سماوی و ارضی و حرکات مادّی و زمانی انجام می‌شود که نیازمند به زمان‌ بسیار طولانی است که در آخرت وجود ندارد.

پاسخ 1- آفرینش در عالم طبیعت این‌گونه است نه در همه عوالم.

پاسخ 2- آفرینش اصل همین جهان طبیعت هم از طریق اعداد، حرکت و زمان نیست بلکه ابداعی است. پس آفرینش غیرزمان‌مند هم ممکن است. پس ممکن است آفرینش نخست انسان در طبیعت، زمان‌مند باشد و آفرینش دوم او در آخرت غیرزمان‌مند.

هفتم: شبهه تزاحم مکانی (ص216)

حشر ابدان یا عمومی و فراگیر است یا نیست. اگر فراگیر نباشد اولا ترجیح بلامرجح است. ثانیا عدم اشتراک خلق در کیفر و پاداش که ظلم است.

اگر عمومی و فراگیر باشد، حشز همه خلق مستلزم تزاحم در مکان است.

پاسخ1- اجسام اخروی نسبت به هم تزاحم ندارند همان‌گونه که صور ذهنی با هم تزاحم ندارند.

پاسخ2 (ص217)- حقایق مربوط به آخرت فراتر از درک حواس طبیعی است، زیرا امور اخروی نسبت به مدارم دنیوی از اسرار محسوب می‌شود و تا انسان زندانی حواس ظاهری و وهم است، ان را درک نمی‌کند.

پاسخ3- بیان حقایق اخروی برای کسی ممکن است که از آن تجربه داشته باشد.

پاسخ4- برخی پیش از قیامت، قیامتشان برپا می‌شود و در نتیجه در حشر عمومی حضور نخواهند داشت.