شرح جلد نهم اسفار - فصل21: حقیقت حساب و میزان
فصل21: حقیقت حساب و میزان (ص296)
حساب عبارت است از جمع عددهای متفرق
همه افعال و اقوال متفرق انسان در عالم طبیعت، در عوالم پس از آن جمع خواهد شد، زیرا زمان و حرکت به نوعی که در طبیعت وجود دارد و سبب تفرق اعمال و اقوال است در عوالم پس از طبیعت وجود ندارد چنانکه حق تعالی فرمود: وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا(کهف، 49).
اجتماع متفرقات یادشده نیاز به گذر زمان ندارد بلکه با انتقال به عالمی که نسبت به دنیا ثابت است، همه متفرقات مجتمع خواهند بود.
(ص298) به همین سبب است که حق تعالی اسرع الحاسبین است.
و چیزی گم نمیشود و از حساب نمیافتد چنانکه فرمود:
وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ(انبیا، 47).
وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(اعراف، 8).
موازین بدین سبب جمع آمده است که متفرقات با هم تفاوت دارند مانند علوم، اخلاق، اقوال، افعال و مانند آن.
میزان سنجش علوم(ص299)
میزان سنجش علوم و اعتقادات بهطور مطلق منطق است.
مهمترین میزانهای منطقی: قیاس اقترانی شکل اول تا سوم و قیاس استثنایی متصل و منفصل.
پرسش: اشکال قیاس چه ارتباطی با توزین علوم و معارف قرآنی دارد؟
پاسخ(ص299): (تفصیل پاسخ در مفاتیح الغیب آمده است.)
شواهد قرآنی درباره اهمیت میزان، رعایت آن و مهمتر از همه نزول و انزال آن از جانب حق تعالی نشان میدهد که مقصود از برخی از آنها فقط میزان علوم است نه میزان گندم و جو مانند مواردی که میزان را نازل شده از جانب خدای متعال بهویژه همراه با بینات و کتاب و وحی معرفی کرده است. به عنوان نمونه:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ(حدید، 25).
وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ(رحمن، 7)
روشن است که میزانی که با رفع آسمان همراه است قپان و ترازوی گندم و جو نیست
در موارد دیگر میزان علوم هم یکی از مهمترین مصادیق میزان است مانند: اقیموا الوزن بالقسط و لاتخسروا المیزان.
بحثی درباره زبان قرآن
1- انتقال مقاصد و حقایق متافیزیکی در قالب الفاظ و مفاهیم فیزیکی آنگونه که شایسته است ممکن نیست.
2- انتقال حقایق متافیزیکی برای اکثریت قریب به اتفاق انسانها تنها از راه الفاظ و مفاهیم فیزیکی ممکن است. در واقع اکثریت انسانها راه دیگری برای درک حقایق متافیزیکی ندارند.
3- با توجه به دو مقدمه یادشده راهی برای انتقال حقایق یادشده به اکثریت انسانها جز راه کنایه و مجاز و استعاره یعنی تاویل وجود ندارد.
4- فهم مقاصد و حقایق قرآن و روایت جز در دو مورد نیازمند به تاویل است: الف: مواردی که فهم عرفی آن ملاک است و اکثریت انسانها آن را میفهمند مانند بسیاری از اقسام معاملات عرفی و فقهی ب: عبادات به معنی اخص که با الگوی عملی همراه باشد. در این دو مورد یا تاول درست نیت یا بر فرض صحت، نافی معانی عرفی و مقاصد قابل فهم برای عموم نیست.
پرهیز از تاویل به معنی محروم ساخت خلق از مقاصد حقیقی قرآن و سنت و محدود ساختن آنها به معانی عرفی است که جفای بزرگی به حق و خلق میباشد.
میزان عبارت است از ابزار اندازهگیری اشیاء که به تناسب شئ مورد اندازهگیری تفاوت خواهد کرد. مثلا
قپان و ترازو برای تعیین سنگینی اجسام
اصطرلاب برای تعیین ارتفاع و اوقات
شاقول برای تعیین استقامت دیوار و ستون
مِشطَر (خطکش) برای تعیین استقامت خطوط
علم منطق برای تعیین استقامت در فکر
علم نحو برای تعیین اعراب و بنا
عَرئض برای تعیین وزن شعر
حس برای تعیین قرب و بعد اشیاء و مانند آن
عقل برای تعیین استقامت همه چیز
به هرحال میزان هر چیز مناسب خودش است.
چنانکه انبیاء و اولیاء میزان تعیین حق و باطل در عقاید، و بسیاری از اخلاق و اعمال هستند.
امام صادق علیهالسلام در تفسیر کریمه: و نضع الموازین القسط فرمودند: الموازین هم الانبیاء و الاولیاء
میزان در آخرت (ص300)
هر چیزی که بتوان با آن حقیقت اشیاء را آنگونه که هست شناخت، ابزار شناسایی حقیقت معرفت به خدا، صفات او، افعال بزرگ او مانند ملائکه، کتب، رسل و مانند آن
میزان علوم نظری اعم از عقاید، ملکات و افعال بهویژه در قیامت عبارت است از :
1- میزان تعادل 2- میزان تلازم 3- میزان تعاند
میزان تعادل سه قسم است که عبارت است از شکل اول تا سوم از اشکال اربعه قیاس اقترانی
میزان تلازم عبارت است از قیاس استثنایی حاصل از شرطیات متصله
میزان تعاند عبارت است از قیاس استثنایی حاصل از شرطیات منفصله
(شرح آن در در مفاتیح الغیب میتوان یافت. مفاتیح الغیب، ص299 تا 320 از طبع جدید و ص572 تا 577 از طبع قدیم که در آخر شرح اصول کافی چاپ شده است).
اهمیت میزان منطق
این میزان نردبان ترقی به آسمان و عروج روحانی است، زیرا با این میزان استقامت در فکر و تعقل به دست میآید و اگر سالک اراده حرکت داشته باشد و محتوای لازم و کافی برای فکر و تعقل خود فراهم سازد، به صحت در عقاید و اخلاق و اعمال میرسد که معراج روحانی است.
اما معراج جسمانی در توان هر نفسی نیست هر چند از میزان عقلی برخوردار باشد. برای معراج جسمانی نفسی چون نفس پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم لازم است.
ارزاق (301)
ارزاق اقسام و مراتب بسیار دارد.
هر رزقی سبب بقاء خاص خود است.
ارزاق مادی سبب بقاء دنیوی و جسمانی میشود.
ارزاق معنوی سبب بقاء اخروی و روحانی میشود.
تعداد ارزاق دنیوی به گستره دنیا و طبیعت است.
تعداد ارزاق اخروی هم به گستره آخرت است.
از جهت دوام، شدت و لذت آنها هم با هم تفاوت دارند چنانکه حق تعالی فرمود:
انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا(اسرا، 21).
و به پیامبر خود فرمود: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ(نحل، 125).
ادع امر به دعوت خلق به انواع ارزاق معنوی به حسب درجات آنهاست.
تفاوت مائده با مأدبه
مائده، به زبان فارسی سفره است
مأدبه به معنی غذای پخته است
مائده ممکن است غذا هم داشته باشد و ممکن است نداشته باشد.
قرآن مأدبه است.
اگر قرآن مائده باشد، اولا غذا هم دارد و ثانیا برای همه طبقات مردم غذای مناسب آنها را دارد.
اگر مأدبه هم باشد چنانکه در حدیث وارد شده است، برای همه طبقات غذای مناسبشان را دارد.
غذای قرآن برای برخی حکمت و برهان و آثار آن است.
غذای برخی دیگر موعظه و خطابه و آثار آن است.
و غذای برخی دیگر جدل و شهرت و اثار آن است.
برای گروههای دیگر هم متناسب با درجه وجودی و روحانی آنها غذای مناسب وجود دارد چنانکه فرمود: وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ(انعام، 59).
مغز آن خاص جمعس و پوست آن هم مختص جمعی دیگر است.
مغز آن خاص اولوا الالباب است.
پوسته آنهم خاص عوام چنانکه فرمود: مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ(نازعات، 33).
تناسب غذا و مغتذی
غذای محسوس خاص جوهر حاس است.
غذای متخیل و موهوم خاص نفس خیالی و وهمی است
غذای معقول خاص جوهر عاقل است.
تبصرة میزانیة (302)
نتیجه معرفت تناسب میان دنیا و مثال و آخرت
1- دستییابی به رؤیای صادق
2- فهم اسرار آیات
3- علم تاویل رؤیا
4- شناخت راه دقیق سلوک الی الله و ورود به دارالسلام
معرفت به این تناسب، شرط نبوت است و برای انبیاء پیش از نبوت حاصل است.
برای اندگی از افراد، در دنیا و برای اکثر مردم پس از مرگ به تدریج حاصل میشود.
تتمه (ص303)
هر عملی بر نفس، تاثیر مناسب خود را دارد.
اگر مسنه باشد، در تنویر آن و تخلیص از بند شهوات و تطهیر ار قیود طبیعی تاثیر دارد و سبب میشود میل به دنیا به میل به آخرت تبدیل شود.
اگر حسنه باشد، بر عکس تاثیر حسنه تاثیر دارد.
این تاثیر حسنات و سیئات از دیده اکثر مردم محجوب است.
با خروج از طبیعت و ورود در عوالم پس از آن به اندازه هر عالمی و به اندازه قابلیت هر فردی، رفع حجاب میشود و هر کسی به اعمال متفرق و زماننمند خود بهگونه مجتمع خواهد رسید.
نتیجه این تاثیر و اجتماع متفرقات در عوالم پس از طبیعت به سه صورت آشکار میشود:
1- رجحان حسنات بر سیئات
2- رجحان سیئات بر حسنات
3- عدم رجحان هیچکدام بر دیگری
گروه اول، اهل سعادتند.
گروه دوم اهل شقاوتند
گروه سوم اهل توقفند و منتظر حکم الهی رحمت یا عذاب هستند.
البته اقتضای جود و رحمت الهی، وصول به رحمت و الحاق این دسته به اصحاب یمین است.
این دستهبندی مربوط به اهل عمل است.
دستهای دیگر هستند که فارغ از عملند و شانشان ارفع از عمل است و در گروه اعمال خود نیستند چنانکه حق تعالی فرمود: كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ ﴿مدثر، 38 و۳۹﴾
این گروه مجذوب جمال و جلال الهی هستند و فارغ از تاثیرپذیری اعمال خود و دیگران.
استکمال این دسته به مشاهدات نور حق تعالی است نه به اعمال.
اعمال آنها از باب ادب عبودیت است.
قاعده کلی(ص304)
انسانها بهطور کلی بر دو دستهاند:
1- آنان که با نور یقین و ایمان و توحید از قیود طبیعت و اسارت دنیا رها شدهاند. این دسته در گرو اعمال خود نیستند
2- آنان که محبوس در دنیا و اسیر آن هستند و از محدودیتهای دنیا نجات نیافتهاند. این دست در گرو اعمال خویشند که خود بر سه دستهاند چنانکه بدان اشاره شد.
نکته: (ص305)
حسنات مربوط به رحمت الهی، یمین و شرق است.
سیئات مربوط به نقمت الهی، شمال و غرب است.