شرح جلد نهم اسفار - فصل28: کیفیت خلود اهل دوزخ در آتش

فصل28: کیفیت خلود اهل دوزخ در آتش(ص347)

 

مهم‌ترین نظریات مطرح در این مسأله:

1- خلود در دوزخ همراه با عذاب

2- خلود در دوزخ بدون عذاب به سبب اهلیت و اعتیاد به عذاب( اکثر عرفا)

3- خلود نوعی

4- خروج از دوزخ

بر اساس دیدگاه عرفا که معتقدند جهان طبیعت نابود خواهد شد و به‌طور کلی دار دنیا پایان خواهد یافت و اسماء حاکم بر آن به باطن اسماء حاکم بر خود خواهند رفت، خلود نوعی معنی نخواهد داشت ولی بنابر تحقیق که هیچ یک از مراتب عوالم هستی نابود نمی‌شود و هر کدام به‌گونه ازلی و ابدی در مرتبه خود وجود داشته و خواهد داشت، پذیرش خلود نوعی ضروری است، زیرا آفرینش پیوسته مستلزم خروج پیوسته از دنیاست و خروج پیوسته از دنیا مستلزم قیامت و حساب و حشر پیوسته است و آن‌ها مستلزم ورود پیوسته به دوزخ است. پس دوزخ همیشگی است ولی اهل آن تغییر خواهد کرد. پس نظر نهای باید جمع میان نظر سوم و چهارم باشد به‌گونه‌ای که همیشه دوزخ و اهل دوزخ وجود داردولی اهل آن تغییر می‌کنند به‌گونه‌ای که همه کسانی که به دوزخ رفته‌اند پس از درک عذاب الیم فراگیر، تغییر خواهند کرد و از دوزخ خارج خواهند شد.

از گفته‌های ملاصدرا چه این‌جا که میل به خلود بدون عذاب دارد و گاهی به خلود نوعی اشاره می‌کند و چه در جاهای دیگر مانند عرشیه می‌توان نظریه جمع میان خلود نوعی و خروج فردی را نتیجه گرفت. مبانی وی نیز همین اقتضا را دارد.

 

تبیین نظریه صدرا

1- هر موجودی غایتی طبیعی و ذاتی دارد که خیر و کمال آن است.

2- آفرینش به‌گونه‌ای است که اولا موجودات اشتیاق به غایت خود دارند و ثانیا به غایت خود هم می‌رسند وگرنه غایت نبود بلکه باطل بود چنان‌که حق تعالی فرمود: رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى(طه، 50)

3- نرسیدن به غایت به سبب امور قسری و موانع غیردائمی است وگرنه غایات، عبث بود.

4- غایت بالذات همه موجودات، لقای خدای متعال است و دشمنی و کراهت لقای او بالعرض است.

5- دوزخ، نتیجه دشمنی و کراهت لقای خدای متعال است و نتیجه امور عارضی است. امور عارضی و نتایجه آن‌ها، همان‌گونه که عارض می‌شوند، زائل شدنی هم هستند و با از بین رفتن عوامل عروض، از بین می‌روند.

6- با زوال امور عارضی یادشده، یا انسان به فطرت اصلی خود برمی‌گردد و در نتیجه به رحمت دست می‌یابد و از دوزخ نجات می‌یابد یا فطرت جدیدی برای او حاصل می‌شود که با دوزخ سازگار است.

این دسته همیشه در دوزخ می‌مانند ولی اهل آن می‌شوند و با آن سازگار خواهند بود.

این فطرت جدید، فطرت کفار است که از رحمت خدای متعال مایوسند.

پس جمعی از اهل دوزخ دائمی‌اند و همیشه در دوزخ خواهند ماند ولی چون اهل آن شده‌اند، عذاب نمی‌بینند.

(بررسی: نکته ششم اگرچه موافق با برخی از تجارب محدود است ولی تبیین عقلی ندارد، از این‌رو با رفع قواسر، به فطرت اصلی خود که توحید و رحمت است، برمی‌گردند.

ولی از آن‌جا که طبیعت همیشه خواهد بود و از بین نمی‌رود هر چند اشکال آن از بین برود، همیشه برزخ وجود دارد، هم قیامت و هم دوزخ. بنابراین، خلود نوعی و نجات فردی، موجه است.

یاس از رحمت خدای ارحم الراحمین نیز مربوط به دنیا و مراتب اخروی نزدیک به دنیاست و در همه مراتب آخرت وجود ندارد بلکه ممکن نیست امور عرضی منتهی به یاس که ریشه در جهل دارد در برابر عزت، عظمت و غضب الهی دوام بیاورد.

دلیل دوم ملاصدرا: ثم انک تعلم(ص348)

نظام دنیا بدون اهل شقاوت به کمال خود نمی‌رسد، زیرا اهل شقاوت، سازندگان اصبی زندگی دنیوی هستند به همین جهت حق تعالی فرمود: وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ(سجده، 13) و در حدیث قدسی آمده است: إنّی جعلت معصیه آدم سبباً لعمارة العالم و در نقل دیگر آمده است لعمارة الدنیا و در خبر دیگر وارد شده است: لولا أ نّکم تذنبون لذهب اللّه بکم و جاء بقوم یذنبون.

پس تفاوت در استعدادها و غایات ضرورت دارد. آبادی آخرت، استعدادی می‌طلبد و آبادی دنیا، استعداد دیگری.

وصول به غایات برای هر کسی مطلوب، مرغوب و لذیذ است به‌ویژه برای کسی مه مدتی طولانی از وصول به آن ممنوع بوده است چنان‌که حق تعالی فرمود: وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ(سبا، 54).

دلیل سوم:

موجودات نتیجه تجلی اسماء حق تعالی هستند.

تجلی اسماء ذاتی آن‌هاست، یعنی از لوازم ضروری آن‌هاست.

پس هم اسم رحمن و رحیم تجلی دارد و هم اسم عزیز و قهار.

هر مظهری با اسم خودش ملائم است و از وصول به آن نه بازمی‌ماند و نه رنج می‌کشد.

پس اهل دوزخ که مظاهر اسماء قهریه حق تعالی هستند، به لقاء آن‌ها می‌رسند آن‌هم بدون عذاب.

نکته یکم: مهم‌ترین مقدمه دلیل اول و دوم، حدوث فطرت ثانوی است که نه تنها مدلل نیست بلکه دلیل خلافش وجود دارد، زیرا اولا فطرت ثانوی هر چه که باشد نباید در ذات موجودات وجود داشته باشد وگرنه فطرت ثانوی نیست حداکثر صفات و ملکات به‌ظاهر ثابت است که آن‌ها هم همان‌گونه که به‌وجود آمده‌اند از بین خواهند رفت و ثانیا چیزی که فطرت توحیدی و رحمانی دارد محال فطریت دیگری به‌ویژه مخالف آن بیابد.

با حذف فطرت ثانوی، خروج از دوزخ حتمی خواهد بود.

نکته دوم: در دلیل سوم مهم‌ترین مقدمه مظهر بودن اهل دوزخ برای اسماء قهریه است که این‌هم با توجه به این‌که اسماء قهریه از فروع و تبعات اسماء جلاله الله و رحمان است، محکوم به حکم رمن است که مقتضای سبقت رحمت بر غضب و تبعی بدن غضب است. در واقع، ظهور اسماء قهریه از فروعات و توابع اسماء لطفیه است چنان‌که پیش‌تر توضی داده شد. بنابراین خروج از دوزخ، موجه است.

 

سخن ابن عربی(ص349)

اهل سعادت به فضل الهی به بهشت می‌روند و اهل شقاوت به عدل الهی به دوزخ می‌روند.

ورود آن‌ها به بهشت و دوزخ به سبب اعمال آن‌هاست ولی خلود آن‌ها در بهشت و دوزخ به سبب نیات آن‌هاست.

اهل دوزخ به اندازه اعمالشان عذاب می‌شوند و پس از آن نعمت مناسب خود را خواهند داشت به‌گونه‌ای که اگر به بهشت روند، به دلیل ناسازگاری با آن، رنجی بیش‌تر از رنج دوزخ خواهند داشت.

آن‌ها از آن‌چه در دوزخ است مانند آتش، زنهریر، زقوم، حیّات، عقارب و مانند آن لذت خواهند برد همان‌گونه که اهل بهشت از انوار، ظلال، حور، قصور و مانند آن لذت می‌برند.

همان‌گونه که سرگین‌گردان از بوی گل رنج می‌برد و از بوی سرگین لذت می‌برد، اهل دوزخ هم همین‌گونه هستند.

ابن عربی از برخی از عرفا نقل می‌کند که گفته‌اند: همه از دوزخ خارج خاهند شد و در آن جرجیر خواهد روئید و خدای متعال کسانی را برای زندگی در آن خلق خواهد کرد.

سخن قیصری: 1- همه عالم هستی عبد خدایند چنان‌که فرمود: تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (اسراء، 44) 

و نیز فرمود: أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ(آل‌عمران، 83).

2- وجود، صفات و افعال و آثار همه موجودات بالله و بحوله و قوته است و هیچ جهتی از ذات، صفات و افعال به آن‌ها واگذار نشده است. در واقع، ذات و صفات و افعال حق تعالی ظهور و تجلی ذات و صفات و اسماء حق تعالی است.

3- همه موجودات محتاج به حق تعالی هستند بلکه عین فقر و نیاز به اویند.

این سه ویژگی که با هم جمع شود، نتیجه این می‌شود که هیچ کسی عذاب ابدی ندارد.

عذاب اندک و محدودی هم که بر حسب عقل و نقل وجود دارد، برای رساندن خلق به کمالاتشان است چنان‌که طلا را با آتش ذوب می‌کنند تا ناخالصی آن برطرف شود و عیار آن بالا رود.

پرس

ش(350): انقطاع عذاب با دوام آن که پیش‌تر گفته شد، سازگار نیست.

پاسخ: دوام عذاب، نوعی است، یعنی عذاب دوزخ مانند خود دوزخ ابدی است و منقطع نمی‌شود ولی افراد عذاب و افراد معذّب که اهل دوزخند، تغییر می‌کنند (و همه عالم پیوسته نو به نو خواهد شد).

 

سخن ابن عربی: فطرت همه خلق ثابت است و تغییرناپذیر. این فطرت تغییرناپذیر، توحید است پرستش خدای متعال. همه موجودات در همه مراتب عوالم هستی در همه احوال بر این فطرت می‌مانند.

آن‌چه را که (غیرخدا) معبود قرار می‌دهند، وسیله تقرب به خدای متعال می‌دانند نه آن‌که آن را شریک خدا بدانند. به همین سبب است که به آن‌ها گفته می‌شود: قُلْ سَمُّوهُمْ(رعد، 33) وقتی آن‌ها را صدا می‌کنند معلوم می‌شود که تنها خدا را پرستیده‌اند و در واقع هر که هر چه را پرستیده است، خدا را پرستیده است. (اشاره به قضیه فرقانی و قرآنی که ملاصدرا در جای خود مطرح کردند).

بر این اساس همه خلق بر توحیدی که در عالم میثاق بدان اقرار کرده‌اند، باقی خواهند بود.(هر چند به‌ظاهر از آن غافل باشند یا فراموش کرده باشند.

توضیح ملاصدرا(ص351)

مقصود از عبادت یادشده، عبادت ذاتی است و از این جهت همه عبد او و همه مراتب وجود و صفات و افعال آن‌ها بالله، الی الله و فی سبیل الله است. اما به حسب اختیارشان، یا اهل سعادتند یا اهل شقاوت.

اگر اهل سعادت باشند، سعادت اختیاری آن‌ها بر قرب و عبادت ذاتی آن‌ها می‌افزاید و در واقع سبب قوت و شدت عبادت و قرب ذاتی آن‌ها می‌شود.

اگر اهل کفر و شقاوت باشند که صم و بکم هستند و بر قلبشان مهر نهاده شده و طبع و ختم شده است، آن‌ها مانند حیوانات خواهند بود و حشر آن‌ها حیوانی و عذابشان نیز چون عذاب حیوانات است. (اشاره به حشر تبعی اهل شقاوت با حیوانات دارد در برابر نظر دیگری که حیوانات را به تبع اهل شقاوت محشور می‌دانند).

اگر اهل نفاق باشند که از فطرت توحید دور شده‌اند، به اندازه دوری از فطرت، عذاب الیم خواهند داشت.

مطلب یادشده دقیق نیست، زیرا اولا رحمت الهی واسع است  و با تنزل از مرتبه فطرت سازگار نیست.

ثانیا رنج کشیدن از عذاب و دوزخ نشان می‌دهد که جوهر و فطرت اصلی آن‌ها که توحید و رحمت است، از بین نرفته است و با هیئات پست حیوانی ناسازگار است هرچند مستور و محجوب شده باشد. پس هنوز امید زوال عذاب وجود دارد و با رفع اسباب عذاب، خود عذاب هم مرتفع خواهد شد.

ثالثا از آن‌جا که قسر دائمی نیست، یکی از دو امر متضاد اصلی انسانی و فرعی حیوانی از بین می‌رود ولی زوال فطرت ممکن نیست پس هیئات پست حیوانی که مقتضی عذاب است از بین می‌رود و به اهشت خواهند رفت البته اگر هیئات پست حیوانی مقتضی عذاب، از سنخ شرک  کفر نباشند.

اما اگر از سنخ شرک و کفر باشند، فطرت جدیدی پیدا می‌شود که علی‌رغم خلود در دوزخ، از عذاب رها می‌شود.

مقصود حکما از این گفته که عذاب ناشی از جهل مرکب، ابدی است همین است.

(****دوباره عبارت این تقسیم‌بندی دیده شود****)

این‌ها به حیات عقلی نمی‌رسند و بسا به حیاتی نازل‌تر از آن برسند چنان‌که حق تعالی فرمود: إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى(طه، 74)

دلایل ابن عربی بر انقطاع عذاب از مخلدین در دوزخ(ص352)

دلیل یکم: کریمه أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(رعد، 5)

و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: لم یبق فی النار الاّ الذین هم اهلها.

استدلال: کسی که اهل چیزی باشد، از آن عذاب نمی‌کشد بلکه اشدعذاب به سبب ترک مالوفات و مانوسات است از این‌رو اگر اهل دوزخ را از دوزخ جدا کنند، عذاب خواهند کشید.

نقد ملاصدرا

اولا این استدلال ضعیف است، زیرا اهل و اصحاب به معنی مقارنت، مجاورت و استحقاق هم هست و تنها الفت و انس و سنخیت معنی آن نیست.

ثانیا، مفارقت از موطن، سبب اشد عذاب نیست مگر آن‌که موطن طبیعی باشد و اثبات این‌که دوزخ برای برخی مانند کفار و منافقان موطن طبیعی است مشکل است.

ثالثا بهتر آن است که به این کریمه استدلال شود: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف، 179).

غایت حمعی از مخلوقات، دوزخ است و کسی که غایت خلقتش در قضا و قدر الهی دوزخ باشد، وصول به آن موافق طبع و کمال آن است، زیرا غایات، کمالات موجودات است و کمال چیزی برای او عذاب نیست برای کسی عذاب است که برای درجاتی فراتر از عذاب آفریده شده باشد.

دلیل دوم از ابن عربی

 رحمت خدا بر غضب او سبقت دارد و او ارحم الراحمین است.

انسان‌هایی که با رحمت سرشته شده‌اند، اگر بتوانند عذاب را از عالم برمی‌دارند تا کسی در رنج و زحمت نباشد در حالی که صفت رحمت را خدا به آن‌ها عطا کرده است چه رسد به خدای متعال که معطی صفت رحمت به دیگران است.

بررسی: اولا صغری درست نیست، زیرا ترحم بر کفار که قابلیت آن را ندارند، کمال نیست تا معطی آن اولی باشد.

ثانیا عذاب آخرت و دوزخ کیفر افکار و اعمال نیست تا رفع و تقلیل آن ممکن باشد بلکه عین افکار و اعمال است.

تقریر ملاصدرا از دلیل ابن عربی

1- نه عبادت سودی برای خدا دارد نه معصیت ضرری برای او.

2- همه چیز به سبب قضا و قدر خدای متعال تعین و تحقق می‌یابد.

پس خلود در دوزخ موجه نیست. به‌ویژه آن‌که در خبر آمده است: آخر من یشفع، هو ارحم الراحمین.

به نظر می‌رسد که حدیث شریف را دوگونه می‌توان معنی کرد:

1- خدای ارحم الراحمین، آخرین شفیع است پس کسی در دوزخ نمی‌ماند.

2- با این‌که خدای ارحم الراحمین آخرین شفیع است باز هم برخی به سبب فقدان قابلیت شفاعت و رحمت، در دوزخ می‌مانند.

اشکال: عذاب و خلود، مقتضای ظواهر است ولی کلام عرفا نفی عذاب است پس سخن عرفا با ظواهر تعارض دارد.

پاسخ: میان سخن عرفا و ظواهر، تعارض نیست، زیرا ممکن است چیزی از جهتی عذاب باشد و از جهتی دیگر رحمت باشد و کسی که در آن قرار می‌گیرد با جهت رحمت آن ارتباط داشته باشد و درک کند. چنان‌که حضرت امیرالمومنین فرمودن: سُبحانَ مَنِ اتَّسَعَت رَحمَتُه لاولیائِه فِی شِدَّه نَقِمَتِه و اشـتَدَّت نِقمَتُه لِاعدائِه فِی سِعَهِ رَحمَتِه.

دلیل سوم ابن عربی: نقل فیه تاکید

حق تعالی در عالم میثاق در یکی از مظاهر الهیه ظاهر شد و همین تجلی است که سبب شده او را در قالب صور عبادت کنند.

به سبب قوت بقاء فطرتشان، آن‌ها هرگز خدا را به‌گونه حقیقی عبادت نکردند بلکه در صورت‌هایی عبادت کردند که گمان می‌کردند به خدا نزدیک‌ است و سبب شفاعت و تقربشان به خدای متعال می‌شود چنان‌که حق تعالی از قول آن‌ها فرمود: أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ(زمر، 3). و نیز فرمود: وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ(یونس، 18).

(ص354) بازگشت خلق در آخرت هم به همین دو جهت است و همین دو جهت (تقرب و شفاعت) در قالب صور سبب رشد و تکامل آن‌ها می‌شود.

در این صورت یا از دوزخ خارج می‌شوند یا از عماّر آن می‌شوند و به سبب رحمت واسعه الهی از نعمت برخوردار خواهند شد.

دلیل چهارم ابن عربی

رحمت الهی واسع است و شامل همه موجودات می‌شود. تقیید رحمت یا ممکن نیست و یا مربوط به کمال نعمت و لذت است نه اصل آن.

غضب یا امری عدمی است یا محاط به رحمت. پس خلود در عذاب ممکن نیست.

دلیل پنجم ابن عربی

در احادیث درباره آخرت آمده که فرمودند: انّ الله یغضب الیوم غضباً لم‌یغضب قبله مثله و لن یغضب بعده مثله. این حدیث امیوارکننده‌ترین احادیث این کتاب (فتوحات مکیه) است.

این غضب در قیامت سبب ورود اهل دوزخ به آتش است.

اگر عذاب دائمی باشد لازمه‌اش این است که غضب خدای پس از قیامت اعظم از غضب او در قیامت باشد، زیرا غضبی که سبب دوام عذاب است اعظم از غضبی است که سبب ورود در عذاب است.

دلیل ششم ابن عربی(ص355)

در خبر فرمودند: اما اهل النار الذین هم من اهله، و نفرمود من اهل العذاب، یعنی اهل نار اعم از اهل عذاب است و ممکن است کسی در آتش باشد ولی عذاب نشود و اهل آتش بودن با عذاب شدن ملازمه ندارد.

چنان‌که مالک علیه‌السلام و خزان دوزخ در دوزخ هستند ولی هذاب نمی‌شوند.

و نیز چشرات و حیات و عقارب در دوزخ هستند ولی عذاب نمی‌شوند

دلیل هفتم ابن عربی: کریمه یا عبادی

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(زمر، 53).

اضافه عباد به خود، به‌ویژه در مورد گنهکاران، جز سبقت رحمت دلیلی ندارد بنابراین دوام عذاب موجه نیست حتی اگر همیشه در دوزخ باشند.

دلیل هشتم ابن عربی: حدیث یا عبادی

ابوذر غفاری عن رسول اللَّه (ص) عن اللَّه عزّ و جلّ، انّه قال: یا عبادی انی حرمت الظلم علی نفسی و جعلته بینکم محرما، فلا تظالموا یا عبادی! انکم الذین تخطئون باللیل و النهار، و أنا الذی اغفر الذنوب و لا ابالی، فاستغفرونی اغفر لکم، یا عبادی! لو ان اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی أتقی رجل منکم لم یزد ذلک فی ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم کانوا علی أفجر قلب رجل منکم لم ینقص ذلک من ملکی شیئا. یا عبادی! لو أن اولکم و آخرکم و انسکم و جنکم سألونی و اعطیت کل انسان منهم ما سأل لم ینقص ذلک منی شیئا.

شکی نیست که اهل دوزخ طلب رفع عذاب خواهند کرد هم‌چنین طلب لذت اشیاء را خواهند داشت. بر اساس این حدیث خواسته آن‌ها به اجابت می‌رسد خصوصا در آخرت که اجابت بر معدات و زمینه‌های اختیاری متوقف نیست.

بررسی: ممکن است اجابت دعا مربوط به دنیا باشد نه آخرت که عین اعمال، مایه رحمت و عذاب است. به تعبیر دیگر، در عالم آخرت هر کس عین افکار و اعمال خود را دارد نه بیش‌تر بنابراین توبه و مغفرت دعا اگرچه در دنیا ممکن است ولی در آخرت ممکن نیست.

به‌نظر می‌رسد را بازگشت و تقرب به خدای متعال در همه مراتب عوالم هستی باز است اگرچه در هر عالمی با عالم دیگر تفاوت دارد.

دلیل ملاصدرا بر نفی خلود در عذاب(اعلم)

1- فیض وجودی که از حق تعالی نازل می‌شود، واحد است.

2- این فیض واحد بر اساس نظامی علمی حق تعالی و قوابل تقسیم می‌شود. جلوه‌هایی از آن مختص به دنیاست، جلوه‌هایی دیگر از آن مختص آخرت.

نتیجه این تفرق ناشی از نظام علمی و قوابل این است که برخی مقربین می‌شوند، برخی اصحاب یمین و برخی اصحاب شمال.

3- (ص356) اصحاب یمین، اهل آخرتند و اصحاب شمال، اهل دنیایند.

4- حقیقت دوزخ و عذاب‌های آن، ظهور دنیا و لذات و تعلقات آن است چنان‌که حقیقت آخرت، ظهور شرافت وجودی، توحید و عبادت است.

5- دوزخ عالم مستقل نیست. عالم تنها دو قسم است: 1- عالم طبیعت و اجسام بی‌ثبات و میت 2- عالم آخرت و اجسام روحانی حیّ.

6- نفوس اهل شقاوت تا در دنیا هستند، متنعم به آن هستند مانند حیوانات و حشرات.

7- با انتقال از دنیا به آخرت، تعلق شدید آن‌ها به دنیا و دست‌رسی نداشته به آن‌ها سبب رنج و عذاب آن‌ها می‌شود و درواقع، دنیا برای آن‌ها تبدیل به دوزخ می‌شود یا حقیقت دنیا که برای اهل تعلق به آن دوزخ است، آشکار می‌شود و آتش شرک، عصیان، خسد، غضب، تکبر و گناه برای آنان هم‌چون دوزخ ظاهر می‌شود و این تا زمانی که مشیت خدای متعال بدان تعلق گرفته باشد ادامه دارد.

براین اساس، نهایت که همان بدایت است، ظهور همان فیض وجودی واحد، یعنی رحمان است.

توضیح: بر این اساسآن فیض وجودی واحد که در عوالم کثرت، تعدد یافته و تقسیم شده است، به وحدت خود برمی‌گردد.

 

سخن عرفا در تایید

عرفا، تنزل وجود حق تعالی یا نزول او را تدلّی قدمین نامیده‌اند چنان‌که صفت جمال و جلال و نیز ملائکه عقل و نفس را یدین حق تعالی نامیده‌اند. بدین سبب که واسطه و مجلای جود حق تعالی هستند.

مقصود این است که فیض وجود که حقیقتی واحد است و مبدأ واحد دارد با تنزل، دنیا و آخرت، جمال و جلال، و عقل و نفس می‌شود چنان‌که فرمود: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (اسرا، 82)

چنان‌که یک مثال برای برخی سبب هدایت می‌شود و برای برخی دیگر سبب ضلالت چنان‌که فرمود: مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ(بقره، 26). در واقع یک حقیقت است که در قابل‌های مختلف، متفاوت می‌شود.

سخن ابن عربی (ص357)

آن حقیقت واحد بر کرسی تدلی می‌کند و سبب اثنینیت اجسام و اشکال می‌شود؛ برخی بهشتی می‌شوند و برخی دوزخی.

بهشت و دوزخ چیزی جز ظهور حقیقت فیض وجود واحد که منبع آن رحمان است نیست.

همان‌گونه که در آغاز فیض وجود، واحد و رحمت بود، در پایان نیز همین‌گونه است، زیرا نهایات غیر از بدایات نیست، چنان‌که عوالم چیزی جز علم حق تعالی نیست و آخرت جز بدایت نخواهد بود.

سیر نزول و صعود برای خلق همانند سفری است که خستگی مربوط به میانه راه است نه آغاز و نه پایان آن. همین سختی‌های میان راه است که به‌ صورت سختی‌های دنیا، برزخ و آخرت ظاهر می‌شود ولی با وصول به پایان راه آن‌چه در آغاز به‌گونه واحد بود، ظاهر خواهد شد و آن چیزی جز رحمت نیست.

پرسش: لازمه این تبیین این است که همه اهل آخرت، متنعم و راحت باشند در حالی که همه به عذاب آخرت عقیده دارند ولی اختلاف در دوام آن است نه در اصل عذاب.

پاسخ(ص358)

مسافران بر سه‌ دسته‌اند: 1- آنان که با وسایل راحت همراه با آسایش و آرامش سفر کرده‌اند. چنان‌که حق تعالی فرمود: وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي(طه، 14) و فرمود: الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(رعد، 28)

2- آنان که پیاده و با کوله‌باری از توشه‌های غیرلازم بلکه آزار دهنده سفر کرده‌اند. چنان‌که فرمود: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى  (طه، 124)

3- میانه آن دو

دسته اول با وصول به منزل نهایی، مانند اهل بهشت هستند و دسته دوم مانند اهل دوزخ و دسته سوم که با شفاعت از سختی خارج می‌شوند.

از جهت دیگرمسافران بر سه دسته‌اند: 1- آنان که منزل پایانی را از پیش ساخته و خوب ساخته‌اند. 2- آنان که یا نساخته‌اند و پس از پایان سفر باید آن را بسازند یا سخته ولی بد ساخته‌اند و پس از پایان سفر نخست باید آن را تخریب کنند و سپس دوباره آن بسارند. 3- آنان که میانه آن دو هستند و با شفاعت و کمک دیگران منزل خود را می‌سازند.

دسته دوم که هیچ وسیله‌ای برای منزل خود فراهم نساخته‌اند بلکه وسایل آن ضد منزل آخرت است، در دوزخ باقی می‌مانند و از خروج از آن مایوس می‌شوند و با یاس از خروج از دوزخ، راحت می‌شوند.

این‌ها کسانی هستند که همیشه در دوزخ می‌مانند ولی با دوزخ ملائمت پیدا کرده‌اند. در این صورت است که عذاب، عذب می‌شود و به همین سبب است که عذاب را عذاب نامیده‌اند. (اگر این گروه عذابی هم داشته باشند عذاب آن‌ها ناشی از ترس از اخراج از دوزخ است).

چنان‌که دوزخ نیز به سبب نقائص و عدم امتلاء پیوسته متالم است (حتی یضع الجبار قدمه فیها) تا آن‌که جبار قدم در آن می‌گذارد. این قدم حق تعالی سبب کمال و آرامش دوزخ و اهل آن می‌شود.

توضیح حدیثِ مربوط به آفرینش دو دسته برای بهشت و دوزخ: قبض قبضة، وقال هذه للجنة ولا أبالي، وقبض قبضة وقال: هذه للنار ولا أبالی: علت بی‌مبالاتی حق تعالی این است که پایان هر دو رحمت است.

حاصل سخن ملاصدرا و عرفا این است که فیض واحد از حق تعالی نازل و ظاهر شده است و در منازل مختلف، احکام مختلف و خاص خود مانند رحمت و نقمت خواهد داشت و آن‌گاه که به پایان رسید، حقیقت اول که رحمت بود، ظاهر می‌شود.

سخن قیصری(359)

مقامات کلی انسان در قیامت سه مرتبه است: 1- بهشت 2- دوزخ 3- اعراف

(ص360) رحمت الهی که رساندن هر کسی به کمالش است، عام است و به همه وعده داده شده است نه وعید.

کریمه وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ(ق، 21)، برای همه وعده مشترک است.

سائق اهل بهشت که با آن‌ها تناسب ذاتی دارد، رحمن و رحیم و ملائکه رحمت است.

سائق اهل دوزخ که با آن‌ها تناسب ذاتی دارد، عزیز و قهار و شیطان و ملائکه عذاب است.

همان‌گونه که بهشت، موعود است نه متوعد، دوزخ نیز همین‌گونه است.

اهل دوزخ پنج گروهند: 1- مشرکان 2- کفار 3- منافقان 4- موحد عاصی با علم و معرفت 5- موحد عاصی محجوب و جاهل.

اهل دوزخ پس از گذشت سال‌ها و قرن‌ها و اعتیاد به دوزخ و آتش، نعمت بهشت را فراموش می‌کنند و می‌گویند: سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِيصٍ (ابراهیم، 21). در این صورت، عذاب منقطع می‌شود و رحمت آن‌ها را فرامی‌گیرد.

(ص361) عذاب موحد عاصی عالم و با معرفت که به سبب سیئات عملی به دوزخ رفته است، از جهتی عذب است و از جهتی عذاب، زیرا او معذِّب را مشاهده می‌کند و عذاب او سبب مشاهده معذِّب شده است که این بزرگ‌ترین نعمت برای آن‌هاست.

عذاب موحد عاصی جاهل هم از جهتی عذب است چنان‌که در خبر آمده است: انّ اهل النار یتلاعبون فیها بالنار و روشن است که ملاعبه بدون لذت نیست چنان‌که در دنیا نیز برخی از تحمل سختی‌ها لذت می‌برند. البته از این جهت که متعلق ایمان خود را نمی‌یابند، در عذابند.

عذاب منافقان هم پس از مراحلی عذب می‌شود، زیرا استعداد کمال داشتند و از جهت درک کمال، دوزخ برای آن‌ها عذاب است ولی پس از یاس از دست‌یابی به نعمت ناشی از کمال، به عذاب هم راضی می‌شوند مانند کسی که به کارهای پست راضی نمی‌شود ولی با تکرار یا یاس از یافت کار بهتر با آن انس و عادت می‌گیرد و بدان افتخار هم می‌کند در حالی که در آغاز آن را بد می‌دانست.

مشرکان از این جهت که حق را منحصر به معبود خود کرده‌اند و خدای مطلق را مقید دانسته‌اند، عذاب می‌شوند ولی از آن جهت که به عذاب عادت می‌کنند، برایشا عذب خواهد بود ولی اگر بدانند که کمالاتی غیر از آن‌چه آن‌ها یافته‌اند وجود دارد، عذابشان الیم است ولی اگر می‌دانستند که کافر نبودند. به‌هر حال عذاب برای اهل ان دائمی نیست.