شرح جلد نهم اسفار - فصل29: توضیح دوزخ، مواد و صور آن

فصل29: توضیح دوزخ، مواد و صور آن(ص262)

دوزخ از سنخ دنیاست

اصل و ماده آن تعلق نفس به امور دنیوی است.

صورت آن، هیئات مولم و اعدام و نقائص است.

اعدام و نقائص اگر چه امور سلبی است و درنتیجه نه موثر است و نه مولم ولی از این حیث که نفس کمالات خود را درک می‌کند و جای برخی از آن‌ها را تهی می‌بیند، هم موثر است و هم مولم. همه یا اکثر دردها و رنج‌ها در دنیا نیز همین‌گونه است، یعنی ادراک فقدان کمالات نیافتن کمالات است نه یافتن عدم آن‌ها مانند جهل، فقر، فرض و مانند آن.

(ص363) ادارک عدم در واقع، عدم ادراک وجود است که ملازم با ادراک عدم به‌گونه‌ کنایی و اعتباری است.

شبهه: شر حقیقی یا عدم ذات است یا عدم کمالات ذات در حالی که الم که از شرور است از سنخ ادراک است و ادراک، امری وجودی است.

پاسخ مشهور: الم شر بالذات نیست تا عدم باشد و شبهه یادشده مطرح شود بلکه بالعرض شر است و در واقع فقدان عضو شر است و ادراک به تبع آن شر است.

بررسی: شر بالذات بودت الم بدیهی است، زیرا بدون توجه به فقدان عضو هم درد وجود دارد به‌ویژه در برخی از موارد درد وجود دارد ولی منشأ آن شناخته شده نیست.

صورت دوزخ، صورت آلامی است ناضی از اعدام  و نواقص حاصل برای نفس.

نفوس اشقیاء تا زمانی فطرت اصلی خود را از یاد نبرده‌اند و نقایص و اعدام مربوط به نفس را درک می‌کنند و خود را شایسته داشتن آن کمالات و مقابلات نقص می‌دانند، معذبند.

هرگاه نقایص یاد شده را درک نکردند یا آن را نقص ندانستند، عذاب رفع می‌شود و راحت می‌شوند.

(ص364) همه افکار، احوال و افعال از جهت ادراکی  اگر همان‌گونه ادراک شوند که هستند، اموری وجودیند و ادراک آن‌ها، کمال ، لذت و بهشت است ولی اگر به‌گونه‌ای ادراک شوند که نیستند، امور عدمیند و ادراک آن‌ها نقص و دوزخ است.

این شاهدی است بر این مطلب مکرر گفته شده که همه صور علمی برای نفس کمال و سبب ارتقاء و رشد آن می‌شود و بهشت می‌شود و همه صور کاذب برای نفس، نقص و دوزخ است.

به‌عبیر دیگر، علوم حق، کمال نفس و علوم باطل، نقص آن است. 

جدایی حق و باطل از هم‌دیگر در قیامت آشکار می‌شود چنان‌که حق تعالی فرمود: مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ (آل‌عمران، 179)

بهشت، صور علمی حق و صادق از متعلقات ادراک است.

دوزخ نیز صور وهمی باطل و کاذب از متعلقات ادراک است.

این همان نظریه مشهوری است که در باب ریشه عذاب گفته شده است مبنی بر این‌که ریشه همه عذاب‌ها به جهل مرکب برمی‌گردد. (ولی حق این است که دست‌رسی به حق و صدق نقدناپذیر برای اکثر قریب به اتفاق انسان‌ها ممکن نیست.

سخن ابن عربی:

آتش همانند دنیاست و همان‌گونه که دنیا آمیخته از حق و باطل است، آتش نیز نه عذاب خالص است و نه نعمت خالص بلکه امتزاجی از هر دو است چنان‌که فرمود: ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى (اعلی، 13).

سخنی دیگر از ابن عربی(ص365):

دوزخ از بزرگ‌ترین مخلوقات خداست  و زندان خدا در آخرت است.

وجود بالفعل بهشت و دوزخ

به نظر عرفا بهشت  و دوزخ هم مخلوقند و هم نیستند، یعنی برخی از مراتب و جزئیات آن خلق شده است و برخی در حال خلق شدن است.

هیزم دوزخ عبارت است از سنگ و انسان چنان‌که حق تعالی فرمود: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ (تحریم، 6).

مقصود از حجاره یا قلوبی است که مانند سنگ است چنان‌که فرمود: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (بقره، 74) یا باطن مواد و جمادات دنیاست چنان‌که فرمود: إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ (انبیا، 98) مقصود از ما تعبدون، صور علمی و ذهنی مشرک از معبود است نه خود معبود ظاهری.

در واقع، اکثر مردم صور اعتقادی خود را می‌پزستند خواه موحد باشند و خواه مشرک. بنابراین مظرکان مسیحی، حضرت مسیح را نمی‌پرستیدند تا آن حضرت مصداق مَا تَعْبُدُونَ باشد.

دوزخ صورت غضب الهی است نه صورت قهر او

غضب همان آلام است به همین سبب است که دوزخ همه کس را نمی‌سوزاند بلکه هیچ کس را نمی‌سوزاند.

علاوه بر این، اگر دوزخ، قهر و صورت و ظهور اسن شریف قاهر باشد، تام خواهد بود نه جوعان و عطشان و در این صورت، يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (ق، 30) نخواهد نخواهد گفت در حالی که جوعان و عظشان است و اط شدت گرسنگی و تشنگی هر که را از خلق قابل خوردن و آشامیدن بداند خواهد خورد بلکه از شدت جوع و شهوت که از ویژگی مخلوقات است، خود را می‌خورد تا آن‌گاه که جبار قدم در آن هند و رحمت واسعه بر آن نازل شود

ولی اسم قاهر و مظهر آن این‌گونه نیست بلکه مستند به غنای ذاتی حق تعلی است و به خود مشغول و مکتفی به ذات خود است نه در پی قابلی مانند کفار، مستکبران و اهل فجور.

شاهد روایی بر این‌که دوزخ، دنیاست(ص366):

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و جمعی از اصحاب در مسجد نشسته بودند که صدای عظیمی شنیدند. حضرت فرمود: این صدای سنگی است که هفتاد سال پیش در دوزخ انداخته شده است و اینک به قعر آن رسیده است. همزمان صدای شیون و زاری از خانه منافقی بلند شد که در هفتاد سالگی مرد. حضرت تکبیر گفت.

تذکرة کشفیة

1- بهشت به‌حسب رتیه بالاتر از آسمان‌های هفتگانه است اما به حسب ذات و حقیقت خود باطن عالم طبیعت و ملکوت آن است.

2- پیدایش آخرت از دنیاست و همه موجودات دنیوی اعم از ذات، صفات و آثار ظاهر ملکی دارند و یاطن و ملکوتی.

ملکوت همه اشیاء اولین مرتبه آخرت آن‌هاست. پس همان‌گونه که وجود تفصیلی انسان‌ها و دیگر موجودات، در طبیعت شکل می‌گیرد، پیدایش باطن و آخرت آن‌ها نیز در همین طبیعت پیدا می‌شود.

3- افکار، احوال و افعال انسان ظاهری دارد که مربوط به دنیاست و باطن آن‌ها موادی است که هم نفوس با آن‌ها ساخته می‌شود و هم ابدان اخروی و هم اغذیه آن‌ها.

هر چه این مواد به دلیل ریاضات و سختی‌های مقرِّ الی الله، معتدل‌تر و کامل‌تر باشد، اغذیه نفسانی اخروی آن‌ها نیز تام‌تر و کامل‌تر خواهد بود.

سخن ابن عربی(ص367): تنها شاهد است و مطلب بیش‌تری ندارد.