شرح جلد نهم اسفار - فصل30: محل آلام و عقوبات در دوزخ

فصل30: محل آلام و عقوبات در دوزخ (ص367)

در فصل گفته شد که مادّه دوزخ، اعدام، شرور و نواقص دنیوی است.

صورت دوزخ عبارت است از حضور ادراکی اعدام و نولقص یادشده در نفس.

محل عذاب یا آن‌چه عذاب رب آن وارد می‌شود و عذاب می‌گردد، بدن نیست، زیرا هر چه بر بدن وارد ‌شود، موافق و مناسب آن است و از آن درد و رنج نمی‌کشد.

مثلا هرگونه تفرق و انفصالی برای بدن، موافق و ملائم آن و کمال آن است چنان‌که حرارت و برودت نیز همین‌گونه است با تفرق و انفصال، بدن به دو یا چند جسم جدید خواهد شد و هیچ ناسازگاری با آن ندارد تا سبب آلام آن شود.

در واقع، جسم یا امور مضاد ندارد یا اگر دارد در آن جمع نمی‌شود تا سبب تعذیب آن گردد.

(ص370) اما نفس، صور اضداد و ملائمات و ناملائمات را در خود جمع می‌کند و نتیجه این جمع مضادات، آلام و عذاب می‌شود.

دوزخ برای همه، عذاب و عقوبت نیست بلکه برای برخی، عذب است مانند سدنه و زبانیه و مانند زندان‌بان و تون‌تاب و نیز مانند قوای جوارح که محل انتقام از نفس است ئ در عین حال خودشان شهادت می‌دهند.

نفس ناطقه و روح الهی هم که محل حکمت و معرفت است، در دنیا و آخرت، سعید است و شقاوت برای آن معنی ندارد، زیرا به عالم شر و شقاوت ارتباطی ندارد.

(ص371) نفس حیوانی هم گناهی ندارد، زیرا شهوت و غضب و کارهای مناسب آن برایش کمال است و با همین کارها تسبیح خدای می‌کند و در هیچ کاری قصد مخالفت با خدا و عصیان ندارد بلکه کارهای موافق طبیعت خود را انجام می‌دهد و هر کار طبیعی، تسبیح و عبادت خداست. تنها رخ‌دادی که سبب عذاب می‌شود این است که کارهای نفس حیوانی با نفس ناطقه و مقتضیات آن که علم و حکمت و طاعات مناسب آن است، سازگار نیست.

پس محل آلام و عذاب و در نتیجه، معذَب امری مرکب است: نفس ناطقه متصل به نفس حیوانی پیش از وصول به مرتبه عقل بالفعل.

این نفس از جهت حیوانی بودن، محل وجود صور آلام است و از جهت ناطقه بودن، مدرک آن صور.

در آخرت، عذاب بر نفس حیوانی وارد می‌شود بدین سبب که با نفس ناطقه مخالفت کرده است و مدرک آن نفس ناطقه است همان‌گونه که در دنیا، حدود بر بدن وارد می‌شود ولی مدرک آن نفس حیوانی است.

اما نفس ناطقه مدرک کلیات، در مرتبه عالی و خاص خود پیوسته در سعادت و لذت است.

البته این نفس در اکثر مردم چنان مستور و محجوب است که گویی وجود ندارد.

به‌نظر می‌رسد وجود انسان که مراتب مختلف ادراکی و تحریکی دارد، برخی از این مراتب ادراکی و تحریکی که در حد و مرتبه نبات و حیوانات خسیس است، ارتباطی با عذاب ندارد. برخی دیگر از مراتب نیز که فراتر از ملکوتند، آن‌ها هم ارتباطی با عذاب ندارند. حد میانه آن دو که از سویی علایق طبیعی دارد و مشتاق به آن‌هاست و در عین حال کمالات مختص خود را درک می‌کند، موضوع عذاب است.

(حسب دقت، هم نفس حیوانی درجاتی از تعذیب را دارد و هم نفس ناطقه. نفس حیوانی از این جهت که کاملا در خدمت نفس ناطقه قرار نگرفته است و سبب محرومیت موقت و دائم نفس ناطقه از وصول به کمالات خود شده است و در واقع، بر نفس ناطقه ستم کرده است و از طرفی هم با عصیان و تمرد از نفس ناطقه، لذات و کارهای ملائم موقت را بر لذات و کارهای ملائم همیشگی خویش مقدم داشته است. نفس ناطقه هم عذاب می‌شود به این دلیل که از بسیاری از کمالات خود به‌طور موقت یا دائم محروم شده است و ادراک آن محرومیت‌ها اساس عذاب است.