شرح جلد نهم اسفار - فصل1: ماهیت سعادت حقیقی
فصل1: ماهیت سعادت حقیقی
وجود، خیر و سعادت است و ادراک وجود نیز خیر سعادت.
وجو از جهت کمال و نقص مراتب دارد.(بر اساس تشکیک خاصی که نظر نهایی ملاصدرا نیست).
هر چه وجود تامتر باشد، طهارت آن از عدم هم تامتر است و سعادت حاصل از درک و وصول به آن هم بیشتر و هر چه وجود ناقصتر باشد، آلودگی آن به ظر و و شقاوت هم بیشتر.
کمال و تمامیت وجود به ترتیب مربوط است به: حق تعالی، مفارقات عقلی، نفوس، صور، اجسام و در پاینترین مرتبه هیولی، حرکت، زمان.
ترتیب از پایینترین مرتبه از این قرار است:
هیولای اولی، زمان و حرکت، صورت جسمیه، صور نوعیه که همان طبایعاند، نفوس، عقول و مبادی عالیه و واجب تعالی
لذت و سعادت هم به همین ترتیب است، کاملترین آن از حق تعالی و پس از او، مفارقات عقلی و سپس مراتب پس از آن است.
اسباب قوت لذت: ادراک، مدرِک و مدرَک
هر چه این سه تامتر و قویتر باشند، لذت و سعادت هم تامتر قویتر است.
پس بالاترین لذت و سعادت از حق تعالی است و همینطور به ترتیبی که گفته شد
ادراک عقلی نفس ناطقه سه ویژگی دارد:1- اقوی است 2- اتم و اکثر است 3- الزم و اوصل به خود انسان است.
اتم و اکثر بودن ادراک عقلی از ادراک حسی:
1- در ادراک عقلی حق تعالی و عقول ادراک میشوند. حق تعالی اتم موجودات است. عقول نیز نسبت به مادن خود اتم موجودات است
2- ادراک عقلی نیز اتم و اکثر است
الزم و اوصل بودن ادراک عقلی به نفس: (ص123)
با ادراک عقلی، نفس کامل میشود بهویژه بر اساس اتحاد عاقل و معقول. در این صورت هیچ چیز بیش از خودش الزم و اوصل به ذات خود نیست ولذا ادارک عقلی الزم واوصل به ذات نفس است
سخن افلوطین(ص123): وارد ذات خود شدم در حالیکه بیرون از همه چیزها بودم، در این حال از حسن و بهاء و سناء مراتبی دیدک که زبان از توصیف آن عاجز است.
پیداست که لذت حاصل از این رویت که داخل وجود انسان است با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست و شبیه لذت حق تعالی است به تفاوت در اصالت و تبعیت از یک سو و فوق لایتناهی و لایتناهی از سوی دیگر..
حجاب میان انسان و عقلیات: 1- جهل و عدم توجه 2- اشتغال به بدن و محسوسات
با رفع این موانع، تنها با معرفت، لذتهای عقلی برای نفس حاصل خواهد شد. برخلاف لذتهای حسی که تنها با ادراک حاصل نمیشود زیرا ممکن است میان آنها و انسان موانعی وجود داشته باشد. علت آن هم تفاوت در وجودهای عقلی و حسی است. وجودهای عقلی نهایت فسحت و وسعت را دارند ولی وجودهای حسی محدود و مضیق و متزاحم هستند.
حاصل این فصل این است که لذیذ حقیقی، وجود است بهویژه وجود عقلی به دلیل طهارت آن از عدم و شرور و تامترین لذت وجودی لذت حاصل از درک معشوق حقیقی و کمال حق تعالی است.