محبت خاندان پیامبر، رهایی از عقبه هاست

مهمترين عامل براي آزاد شدن از بند دنيا محبت خاندان پیامبر (صلوات الله عليهم اجمعين) وتمسك به ذيل عنايت ايشان است, هر كه تمسك كند نجات مي يابد.
زرنگ ترين زرنگ ها كسی است كه ولايت را می فهمد و تمسك پيدا می كند و می فهمد كه دیگر بندگان خدا خودشان را نمی توانند نگه دارند كجا می توانند ما را ياور وپناهگاه باشند, كجا می توانند تكيه گاه محكم بلكه تكيه گاه نهايی باشند.
به كس دیگری جزايشان نبايد تمسك كرد, حرمت دوستان و محبان ايشان را به خاطر عشق و ادب به ايشان رعايت می كنيم نه اينكه خاندان پیامبررا فراموش كنيم كه قيّوم عالم هستي پس از ذات اقدس الله ايشان هستند و تمام عالم به ايشان تكيه دارند .
زبان حال ما اين باشد كه ما شما را دوست داريم و هر کجا محبت شما آنجا باشد آنجا را هم می خواهيم و دوست داريم, شما را صاحب جمال و كمال می دانيم و هر جا شباهتي به شما باشد بدان دلبسته ايم. خداوند اگر بخواهد تغيير و تحولي ايجاد كند به واسطه ايشان است. زبانها و دلهايي را كه ميل و شوق به خاندان پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين) دارند جوري پاك می گرداند كه غير ايشان وارد آن دل نشود, دلي شود آنچنان پاك كه خدا بگويد "فتبارك الله احسن الخالقين"(مومنون/14) خدايا چنانچه از ميان سنگها كه پست ترين مخلوقاتند سنگي را برمیگزيني كه نگين انگشتری باشد كه نگريستن به آن عبادت مي شود دل ما رانیز برگزين, گمان نكنيم كه چيزي بلد هستيم و مي دانيم عمل و فعاليتي انجام مي دهيم اينها همه خواب و خيال است, اميدمان به لطف و كرم خاندان پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين) است و تمسك به ولايت ايشان.
يا امام رضا من نه فقط به تو علاقه دارم بلكه هر كسي كه به تو محبت دارد, به تو شباهت دارد, ادب دارد, هر كسی كه به شما اظهارعلاقه مي كند, مي توان نشان محبت تو را در او ديد او را نيز دوست دارم و به آن نشان عشق می ورزم.
محبت انسان را از مهمترين گردنه ها كه گردنه شرك است نجات می دهد. اگرايمان انسان مشكل داشته باشد (كه بزرگترين فساد و رخنه در آن شرك است) تغييرش بسيار مشكل است . خدا تمام گناهان را می بخشد الا شرك. هرجا چيزی را انتساب به "من" بدهيد شرك است, بايد هركاری كه انجام می دهيم توجه داشته باشيم كه او انجام می دهد. "من" نباید معناي حقيقی داشته باشد و همه گناهان ريشه ای در شرك دارد. نجات پيدا كردن ازاين ذنب عظيم (شرك) تنها با تمسك به خاندان پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين) امکان پذیر است.
ابان ابن تغلب به امام صادق (صلوات الله عليه) عرض كرد : فدايت شوم راه عبور از عقبه كدام است؟ «فلأ قتحَمَه العقبه»(بلد/60) معلوم مي شود كه او معناي عقبه را می دانسته است كه درپی پیدا كردن راه عبور بوده است, حضرت مي فرمايد : "مَن اَكرَمه الله بِوِلايَتنا فَقد جاز العَقَبه" هر كس كه خدا او را گرامي داشت به ولايت ما و فهم ولايت ما ، از اين مرحله رد مي شود. نبايد بگوييم ما براي شما اشك ريختيم، روضه خوانديم، چه كرديم وچه كرديم ..... اينها همه منت خدا و خاندان پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين) است بر ما, نه اينكه ما منت بگذاريم كه ما اين كارها را كرديم شما هوای ما را داشته باشيد. خداوند كسي را كه بخواهد ازاين گردنه برهاند به ولايت ايشان كرامت می دهد. محبت پیامبر و خاندانش با د يگر محبت ها جمع نمی شود. اين شرك است. آن گردنه چيست؟ فرمود : "ونَحن تِلكَ العَقبه" ماييم آن گردنه و آن محل عبور سخت، هر كس مي خواهد به لطف و عنايت الهي برسد بايد كه ازطریق ولایت ما بگذرد. سپس امام ساكت شد و بعد فرمود : دوست داری چيزي بگو يم كه ازخير دنيا بهتر باشد, پس فرمود : « فَك رَقبه»(بلد/13) يعني اظهارعلاقه مندی و محبت به ما فك رقبه است, مصداق قديمی آن آزاد كردن بندگان خدا بوده است در راه خدا, مصداق ديگری از آن آزاد كردن بندگان خدا از غل و زنجير اوهام و صفات ناپسند ورفتارهای زشت و يا به تعبيری محبت غير خدا است كه اين هم نوعی آزاد كردن است و سپس فرمود : "النّاس كلّهم عَبيد النّار غَيرك وَ اَصحابك", مردم همه بندگان آتشند جز تو و ياران تو كه خداوند شما را از عقبه ولايت ما عبور داده است.

سفره امام رضا (علیه السلام )
حضرت استاد حسینی در جواب سؤال فردی كه راجع به غذای مهمانخانه امام رضا (صلوات الله عليه) پرسيد فرمودند : ما مثل كودكانی هستيم كه هميشه بر سر سفره پدر و مادر نشسته ايم و هميشه از اين سفره می خوريم اما توجه نداريم و تا وقتي كه پدر برای ما مثلا بستنی ياچيزی را كه مي خواهيم نياورد مي گوييم يك چيزی هم برای ما بخريد غافل از اينكه دائم از سفره ايشان مي خوريم چشممان به دست پدر است كه چيزی بياورد.
ما هرچه داريم مال امام رضا ( صلوات الله عليه) است ما ادعا نمی كنيم كه چيزديگری داريم يا چيزديگری می خواهيم. اگر اهل ادب و دقت باشيم همين غذايی هم كه در منزل می خوريم و هر نعمتی كه داريم مال ایشان و متعلق به امام رضا (صلوات الله عليه) است. اين خيلي بي انصافي و خلاف ادب است كه بگوييم ما آن غذاي خاص را مي خواهيم، ما هرچه داريم از آن حضرت است و ما مملوك ايشان هستيم .

سرّ جميل بودن حادثه عاشورا درچشم خاندان پیامبر (صلوات الله عليهم اجمعين)
امام حسين (صلوات الله عليه) و ياران پاكش از آنجا كه خود صاحب جمال مطلق الهی بودند هرآنچه درحادثه كربلا ديدند از خود ديدند، ايشان بلا را نطلبيدند تا به ثوابی برسند يا درجه ای به مقام ايشان افزوده شود بلكه مي خواستند تا خود را تماشا كنند.
آنجا كه زينب كبری ( سلام الله عليها) مي فرمايد : "ما رأيت الا جميلا" حقیقتش این است که عين جمال را كسی مي تواند درك كند كه خود صاحب جمال باشد بلكه خود عين جمال باشد گويي اين واقعه مرتبه تفصيل خاندان پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين )است اگر از ايشان بپرسيم كه براي چه كربلا رفتيد و اينگونه متحمل سختی ها و مصائب شديد خواهند فرمود: " كنا كنزا مخفيا فأحببنا اَن اُعرَف " ما صاحب جمال بوديم می خواستيم خودمان را تماشا كنيم, می خواستيم خود را آشكار كنيم .گويی ايشان طالب مشاهده جمال تفصيلی خويش در حادثه كربلا بودند.
اگر كسي طالب بلا باشد به تناسب درك و فهم خود طالب آشكار شدن خود است اینكه خود را در اين بلا و تيغ می بيند به ظاهر رنج است اما باطن آن از عسل شیرین تر است. آنجا كه ازحضرت قاسم ابن الحسن (صلوات الله عليه) پرسيد كه: فرزندم مرگ را چگونه مي بينی؟ فرمود: "احلي من العسل" مجروح مي شود, درد مي كشد, اما اين ظاهراست باطن آن اين است كه هيچ شيرينی به پا ی حلاوت مرگ در راه خدا نمی رسد، وجه فرود آمدن آدم و حوا دراين عالم پربلا نيزهمين است، به ظاهررنج است اما باطن آن شيرينی اطاعت محبوب است، آخرت را رها می كند، بهشت را رها می كند و به اين عالم دنيا پا مي گذارد شيرينی است كه از بهشت و نعماتش شيرين تراست، شيرينی دريافت اراده خداست، در حادثه كربلا نيزهمين است مي دانند كه بر وفق مراد محبوب عمل كرده اند. اين خيلی مهم است كه محب بداند كه محبوبش به او توجه ونظردارد. اين از هر لذتي بالاتر وازهرشيرينی شيرين تراست همين اندازه كه خدا ما را خواسته است بس است تا تمام سختی ها را تحمل كنيم.

افتخار شيعيان
اولياء خدا دو گونه شوق دارند : يكی نسبت به خدا چون خداوند كمال ، ريشه و اصل ايشان است و هرچه كه دارند از خدا دارند. دوم محبت نسبت به مادون خودشان كه شبيه محبت الهی است به بندگانش، چون بندگان درصفاتی که به خدای خود شباهت مي يابند، محبوب خدای خويش واقع مي شوند. در مورد اولياء خدا نيزهمين گونه است كه هر زمان كه بندگان خدا به اولياء خدا و به خصوص خاندان پاك پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين) شباهت داشته باشند محبوب اين خاندان واقع مي شوند. وقتي محبوب شدند هيچ گاه از نظرمحب غايب نمی شوند. مثلا لازم نيست كه يادآوری كنيم به ياد ما هم باشيد يا ما را هم دعا كنيد .مانند آن در روايت هم آمده است که محبوب پیوسته متوجه حال محب و متوجه خاطرات اوست. البته به اين معنا نيست كه تكليف ازاو برداشته شود اما لطف خاندان پیامبراز آن جهت كه محبوب ايشان شده است به او تعلق مي گيرد.
در روايت هم امام رضا (صلوات الله عليه) به آن بنده خدا كه می گويد ما را دعا كنيد، مي فرمايند : به خدا قسم من هر روز دعايتان مي كنم هم خودتان را دعا مي كنم هم برای خانواده تان هم برای همه متعلقات شما و هر كسي كه به شما شباهتي داشته باشد.
از اين نمونه است روايتي كه استاد اين روايت را "روايت افتخار" نام نهادند. توجه به اين روايت آنچنان در انسان احساس شوق وعشق و افتخار ايجاد مي كند كه سبب مباهات او به تمامی اهل عالم مي شود.
اين شباهت هاست كه باعث می شود ما متعلق حب بي قيد و شرط خاندان پیامبر قرارگيريم .
روايت : عبد الله ابن وليد مي گويد : ما جمعي از شيعيان بوديم و مشغول گفتگو بوديم امام صادق (صلوات الله عليه) عبورمي كردند كه فرمودند : "والله (قسم جلاله) لَاحِّب رؤيَتَكم (لام تأكيد)"، به خدا قسم كه من ديدن شما را دوست مي دارم "واَشتاقَ اِلی حَديثكم" و مي خواهم سخنان شما را بشنوم (پیداست كه گفته هاي اين افراد سخنان معمولي نيست كه مثلا قيمت ميوه بازارچند است، باغها چه جور است ساختمانها چه جورند.... كه البته اگر اينگونه نيزباشد ازمقام محبوبيتشان كاسته نمی شود) اين تعلق حب امام صادق (صلوات الله عليه) و انسان كامل به آن شيعيان بسيار شيرين و لذت بخش است. فرض كنيد شما در جلسه ای نشسته ايد و مشغول آموختن معارف الهي هستيد امام صادق (صلوات الله عليه) بفرمايند: به خدا قسم دوست ميدارم اين ديدن شما را و مشتاق گفتگوی شما هستم، اين چه مقام و محبتی است كه بديل وجايگزينی ندارد؟. اين قسم دوم محبت خاندان پیامبر است.
اين نكته لازم به ذكر است كه ديدن هر كسی سبب خوشحالي كسی نمی شود. ديدن كاملترازخود ايجاد شوق و محبت مي كند اما ايشان كه كاملند چرا از ديدارما لذت مي برند و شاد می شوند؟ اين در جايی امكان پذیراست که شباهتی در كار باشد البته شباهت تام بين ما انسانهای ضعيف و خاندان پاك پیامبر (صلوات الله عليهم اجمعين) هيچ گاه اتفاق نمي افتد.
شباهت تام ازمحالات است علت آن هم اين است كه ايشان اهل سير نهايی هستند و اين خلق اگر اهل سير باشند اهل سير بدايی اند، اهل بدايات كجا و اهل نهايات كجا ! پشه لاغركجا و عنقا كجا ؟ اما شباهت ناقص ممكن است همين اندازه كه زبانمان شبيه ايشان باشد. در يكي از جنگ ها ابن عباس از برابر امير المؤمنين(صلوات الله عليه) عبور می كرد ، ديد آن حضرت مشغول دوختن كفش است، عرض سلام كرد و گفت چه مي كنيد؟ حضرت فرمود : دستم با اين سوزن مشغول دوختن كفش است و زبانم مشغول ذكر و حمد خداست حال اگر كسی اين طور باشد كه مثلا در حالی كه قدم مي زند و راه مي رود زبانش به ذكرالهی مشغول باشد اين می شود جلوه ای، جزئی از شباهت به ايشان. حضرت مي فرمايد : من هر چه را نگاه كنم قبل و بعد و همراه آن خدا را می بينم. ما نمی توانيم اين گونه باشيم ،اما اگرآن گونه باشيم كه درهرچيزی آيه ای و نشا نه ای از خدا ببينيم " وفي كلّ شيء آيهٌ له " ؛اگر توانستيم همه عالم هستی را آيه و نشانی ازخدا ببينيم، خدا را نمي بينيم، اما نشان خدا را مي بينيم و به ياد خدا می افتيم اينگونه درجه محبوبيتمان بالاتر مي رود.
مي فرمايد : "والله اني لاحب رويتكم" زيرا آنچه مي بينند به ايشان شباهت دارد، آنچه مي گويند به خاندان پیامبر (صلوات الله عليهم اجمعين) شباهت دارد. اينها حداقل شبا هت های ظاهری است. اين خطاست كه خلق گويند دلتان را پاك كنيد ظاهرمهم نيست، تا ظاهرپاك نشود باطن پاك نمی شود اين حداقل شباهت هم چيز كمی نيست.
محبت خاندان پیامبر(صلوات الله عليهم اجمعين) به فروتر و مادون خودشان مراتبي دارد: مرتبه اول شباهت ظاهری و بعد شباهت اخلاقی و مرتبه بالاتر شباهت فكری است. پس كمالات ايشان را بخوانيم و بدانيم و بدست بياوريم تا بردرجه محبوبيت درنزدایشان و در نتیجه نزد خدای تعالی بيفزاييم.