سر گفتن الله اکبر قبل خواندن زیارت جامعه

چرا سفارش شده است كه قبل از شروع زيارت جامعه ، الله اكبر بگوييم؟
زيارت جامعه كبيره ، عالي ترين و كامل ترين زيارات است كه از امام هادي – صلوات الله و سلامه عليه- بر يكي از شيعيان آن حضرت كه درخواست زيارتي كامل و جامع براي امام معصوم را داشت، رسيده است. به نقل مشهور ، قبل از شروع اين زيارت مستحب است كه 100 مرتبه، ذكر شريف «الله اكبر»بيان شود. در توضيح اين كلام مي توان چنين گفت:
زيارت جامعه كبيره ، داراي مفاهيم عميق ولايي است . حقيقت توحيد و ولايت نيز، جز در ظهور و بطون با هم تفاوتي ندارند ، به قسمي كه توحيد، باطن ولايت و ولايت، ظاهر توحيد است. در توقيع شريف و مبارك حضرت حجت –صلوات الله و سلامه عليه- در ماه رجب ، درباره بعضي از بندگان خدا چنين مي فرمايد:
« لا فرق بينك و بينهم الا انهم عبادك و خلقك» ، خداوندا! تو بندگاني داري كه چنان شبيه تواند كه هيچ فرقي ميان تو و ايشان مشاهده نمي شود ، الا اينكه تو ربي و ايشان عبد و خلق تواند. بايد افزود كه اين بيان، از ديدگاه ناظري آگاه و ويژه است ، نه افراد معمولي. يعني اگر ناظري آگاه و عالم به تماشاي خدا و اين دسته از بندگان خدا بنشيند ، نمي تواند دريابد كه اين خداست يا بنده و خلق خدا.
زيارت جامعه كبيره، مي تواند زمينه ساز غلو در افراد باشد.
در زیارت جامعه كبيره ، چنين است كه اگر كسي به مضامين و مفاهيم بيان شده در آن توجه و دقت داشته باشد ، در نمي يابد كه اين توصيف ها و ستايش ها مربوط به خداست يا خلق خدا و اين امر سبب پيدايش زمينه غلو در افرااد است.


تعريف غلو به عمق و درجه معرفت و شناخت امام بستگي دارد
اين نكته نيز شايان دقت است كه غلو درباره اهل بيت عصمت و طهارت ، در قرون مختلف معاني متفاوتي داشته است. در قرون سوم و چهارم هجري، عالمان و انديشمندان اسلامي ، كسي را غالي خطاب مي كردند كه معتقد به عصمت براي ائمه اطهار و خاندان پاك پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين- باشد، به قسمي كه ايشان را منزه از خطا و اشتباه بداند. اين در حالي است كه در قرن و زمان ما ، اگر كسي اين گونه نيانديشد ، از دايره تشيع خارج است، اگر از دايره اسلام بيرون نشده باشد.
اين نشان مي دهد كه درجه امام شناسي و حصول معرفت و شأن امام، در افراد با يكديگر متفاوت بوده و زمان نيز تأثير شگرفي بر اين شناخت داشته است. حوزه غلو نيز ، با فهم و معرفت انسان نسبت به امامت در ارتباط است.

نه خدا توانمش خواند ، نه بشر توانمش گفت        متحيرم چه نامم ، شه ملك لافتي را

بايد گفت آنچه كه مايه نگراني نسبت به ورود در حوزه غلو است ، انكار وجود خداست. يعني فرد به گونه اي بيانديشد كه به عنوان مثال، حضرت علي – عليه الصلاه و السلام- را خدا بداند و او را از مرتبه عبوديت منزه ساخته و براي او شأن ربوبي قايل شود ، گويي خدايي براي آن حضرت وجود ندارد . امير المؤمنان –صلوات الله و سلامه عليه – خود ، چنين مي فرمايد: « نزلوانا عن الربوبيه و قولوا في فضلنا ما شئتم» يعني (براي ما خدايي را بپذيريد و آن گاه ، هر آنچه كه از فضل و كمال مي خواهيد (مي شناسيد) به ما نسبت دهيد. اين است كه قبل از شروع زيارت جامعه كبيره ، طبق نقل، توصيه شده است كه ذكر شريف « الله اكبر» صد مرتبه گفته شود . تا زمينه توحيد كه باطن ولايت است در وجود زيارت كننده ، تقويت شود. «سبحان ربك رب العزه عما يصفون و سلام علي المرسلين».(صافات/180و181 )
آن زمان كه مي گوييم الله اكبر ، بايد توجه داشته باشيم كه مفهوم و منظور چنين است : « الله اكبر من ان يوصف» خداوند آن چنان بزرگ است كه در وصف نمي آيد، نه اينكه « الله اكبر من كل شي ء» وصف و بيان خداوند، از زبان همگان خطا است ، الا مخلصين درگاه الهي.

و نشان شد سخنم تا تو قبولش كردي         آري آري سخن عشق نشاني دارد

هر آنچه كه مخلصين درباره خدا و وصف خدا بگويند، درست است . حقيقت معني همان است. و هر آنچه كه ديگران بگويند، ظن و گمان و خطا است . اين است كه در توصيف خداوند بايد ادب را رعايت كرد و آنچنان سخن گفت كه مخلصين ، خصوصاً خاندان پاك پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم- سخن گفته اند. در مناجاتها و ادعيه بنگريم كه ايشان چگونه با حضرت رب اعلي سخن مي گفتند و نيايش مي كردند ، تا ما نيز همانند ايشان سخن گفته و حداقل از طهارت و پاكي ايشان. در الفاظ خود بهره مند شويم و از دايره ادب نسبت به ساحت مقدس الهي خارج نشويم كه حداقل تشبه به محبوبان الهي ، همان شباهت در زبان است.

 مخلصان چگونه خداوند را وصف مي كنند؟
نحوه توصيف خدا، در زبان بندگان مخلص او چنين است كه نه تشبيه است، يعني او را به خلق خود تشبيه و مانند نمي سازند و نه تنزيه است، به اين معني كه تمامي صفات را از او سلب كنند ، به گونه اي كه به تعطيل بيانجامد.

كرشمه تو شرابي به عارفان پيمود                    كه علم بي خبر افتاد و عقل بي حس شد

هر يك از انبياء و اوليا الهي ، صاحب وجهي از وجوه خدا هستند ، بدين معني كه صفتي در وجود ايشان غلبه پيدا كرده و ظاهر شده است به گونه اي كه بر ديگر صفات تسلط يافته است.
به عنوان مثال ، حضرت نوح، نبي الله، حضرت ابراهيم ، خليل الله ، حضرت موسي كليم الله و حضرت عيسي – علي نبينا و آله و عليهم السلام- روح الله، خطاب شده اند. يعني، در وجود مبارك حضرت عيسي- عليه السلام- آنچه كه بروز و ظهور و غلبه پيدا كرده است، وجه روح الهي آن حضرت است، نه بدين معني كه ايشان صفت حكيم الله ، خليل الله يا نبي الله را ندارد‎ بلكه در عين حال كه داراي بقيه اسماء و صفات الهي است، وجه غالب وجودي شان – وجه روح الهي است.

حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست           جان صد صاحب دل آنجا بسته يك موببين

اما وجود مبارك امير مؤمنان حضرت علي – صلوات الله و سلامه عليه- و ساير خاندان پيامبر ، وجه تام و تمام الهي اند. يعني تمام اسماء و صفات الهي ، در وجود ايشان تجلي و بروز پيدا كرده است. آينه تمام نماي ذات اقدس الهي اند. درباره امام زمان – صلوات الله و سلامه عليه-در دعاي ندبه چنين مي خوانيم: « أين وجه الله الذي يتوجه اليه الاولياء » كجاست آن وجه تام و تمام الهي كه تمامي اولياء (كه خود وجوه حق تعالي هستند ) به سوي او توجه مي كنند و از نور او، كسب نور مي كنند. اين تعبير، براي تمامي خاندان پاك و مطهر پيامبر – صادق است. زيرا ايشان وجه تمام و كامل حق و صاحب تمامي فضايل و كمالات انبياء و اولياء الهي اند. به همين سبب مورد توجه و تمسك ساير اولياء خدا، قرار مي گيرند.

چگونه درباره اولياء خدا زبان به سخن بگشاييم؟
از طرفي ، بايد مراقب بود تا در دايره غلو وارد نشويم و از طرفي ديگر، هر آنچه را كه از فضل و كمال به خاندان پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين- نسبت دهيم ، كم است . اين سؤال مطرح مي شود كه درباره خاندان پاك پيامبر ، چگونه بايد سخن بگوييم؟
اهل بيت عصمت و طهارت، داراي دو وجه اند 1- وجه بشري 2- وجه باطني
وجه بشري به معناي آن چيزي است كه براي افراد بشر ، آشكار شده و ظهور پيدا كرده است. در مورد اين وجه ، بايد از آن حضرات مقدس ، پرسيد كه چه مي توان در خور شأن ايشان بيان كرد . از روايت امير مؤمنان – صلوات الله و سلامه عليه- چنين روشن مي شود كه هر آنچه را كه در فضل و كمال به ذهن بشر قابل خطور است، آن ذوات نوراني واجد آن مي باشند.
اگر چنين مي گوييم كه ايشان صاحب علم كل اند يعني – علم ما كان و ما يكون و ما هو كاين آگاهي و اشراف دارند‎؛ اين توصيف، به همان اندازه كه در ذهن ما مي گنجد ، صحيح است.

توصيف وجه الهي اولياء ، آنچنان كه شايد، در توان كس نيست

ساقي بيا كه عشق ندا مي كندبلند               كان كس كه گفت قصه ما هم ز ما شنيد

وجه باطني آن حضرات، عبارت است از حقيقت ولايت. همان طور كه حقيقت توحيد قابل توصيف و بيان نيست ، توصيف حقيقت ولايت و وجه الهي خاندان پاك پيامبر نيز امكان پذير نمي باشد؛ مگر براي كساني كه خود ، از مخلصين درگاه ربوبي اند.
يعني فقط و فقط خودشان مي توانند از خود، آنچنان كه شايسته مقام و شأن ايشان است، تعريف و توصيف و تمجيد كنند. هر آنچه كه در درون ذهن بشر جاي گيرد ، وجه بشري است.
در مورد وجه الهي و باطني اهل بيت عصمت و طهارت – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين- هر آنچه كه ما بگوييم و همه عالم هستي در بيان آرند ، كم است؛ بلكه در حساب نمي آيد. وجه الهي ايشان جز به بيان خودشان ، قابل توصيف نمي باشد . بايد اضافه كرد ، تمام آنچه را كه مخلصين به ويژه خاندان حبيب خدا ، درباره شأن و مقام و فضيلت خويش گفته اند، زماني كه به افراد بشر عرضه مي شود و در قالب هاي ذهني بشر ، فهميده و تحليل مي گردد؛ وجه بشري ايشان خواهد بود. تمامي اوصاف و عجايب و غرايب كمالات ايشان، از باريدن بارانها، آفريدن جنين در رحم مادران تا آنچه كه مذكر و آنچه كه مؤنث شكل مي گيرد و آنچه كه مي ماند و آنچه كه از ميان مي رود ؛ همه و همه وصف بشري ايشان است.

حجاب چهره جان مي شود غبار تنم                خوشا دمي كه ازين چهره پرده برفكنم

وجه الهي و باطني خاندان مطهر پيامبر كه همان حقيقت ولايت است ، براي احدي قابل دسترسي و دريافت نيست. مگر آنكه حد و مرزهاي وجودي شخص، شكسته و به فناي مطلق دست يافته باشد . به عبارتي از مخلصين باشد تا به ادراك اين وجه از ولي خدا دست يابد.