بَابُ النَّوَادِرِ(متفرقات)

بَابُ النَّوَادِرِ(متفرقات)

و هو الباب السابع عشر من كتاب العقل و العلم و فيه خمسة عشر حديثا:

الحديث الاول و هو الرابع و العشرون و المائة

كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ رَوِّحُوا أَنْفُسَكُمْ بِبَدِيعِ الْحِكْمَةِ فَإِنَّهَا تَكِلُّ كَمَا تَكِلُّ الْأَبْدَانُ

امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمود: جان خود را بمطالب شگفت حكمت استراحت دهید زیرا جان هم چون تن خسته شود.

شرح‏

روح و راحة: رفع خستگی، استراحت

استراحت و تمدد قوا ب در نفس از طریق علم و ادراک انجام می‌شود. مانند شنیدن خبری، حکایتی یا دیدن منظره‌ای، کسی، فیلمی یا تخیل خاطره‌ای یا تعقل مسأله‌ای و مانند آن،

استراحت نفوس عوام، با امور مربوط به اغراض دنيوي و لذت‌های حيواني است.

استراحت نفوس اهل معرفت با ذكر خدا و درک معارف الهي است.

استراحت نفوس خواص عالبا  با استماع حکمت‌های و معارف دقیق است.

الحديث الثانى و هو الخامس و العشرون و المائة

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ يَا طَالِبَ الْعِلْمِ إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ كَثِيرَةٍ فَرَأْسُهُ التَّوَاضُعُ وَ عَيْنُهُ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْحَسَدِ وَ أُذُنُهُ الْفَهْمُ وَ لِسَانُهُ الصِّدْقُ وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ وَ قَلْبُهُ حُسْنُ النِّيَّةِ وَ عَقْلُهُ مَعْرِفَةُ الْأَشْيَاءِ وَ الْأُمُورِ وَ يَدُهُ الرَّحْمَةُ وَ رِجْلُهُ زِيَارَةُ الْعُلَمَاءِ وَ هِمَّتُهُ السَّلامَةُ وَ حِكْمَتُهُ الْوَرَعُ وَ مُسْتَقَرُّهُ النَّجَاةُ وَ قَائِدُهُ الْعَافِيَةُ وَ مَرْكَبُهُ الْوَفَاءُ وَ سِلاحُهُ لِينُ الْكَلِمَةِ وَ سَيْفُهُ الرِّضَا وَ قَوْسُهُ الْمُدَارَاةُ وَ جَيْشُهُ مُحَاوَرَةُ (مجاورة) الْعُلَمَاءِ وَ مَالُهُ الْأَدَبُ وَ ذَخِيرَتُهُ اجْتِنَابُ الذُّنُوبِ وَ زَادُهُ الْمَعْرُوفُ وَ مَاؤُهُ (مأواه) الْمُوَادَعَةُ (مصالحة) وَ دَلِيلُهُ الْهُدَى وَ رَفِيقُهُ مَحَبَّةُ الْأَخْيَارِ (ماؤه الموادعة» يعني ما يدفع به عطشه و حرارة قلبه هو المصالحة)

امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمود: اى دانشجو همانا دانش امتیازات بسیارى دارد (اگر بانسان كاملى تشبیه شود) سرش تواضع است، چشمش بى رشكى، گوشش فهمیدن، زبانش راست گفتن حافظه اش كنجكاوى، دلش حسن نیت، خردش شناختن اشیاء و امور، دستش رحمت، پایش دیدار علماء همتش سلامت، حكمتش پرهیزگارى قرارگاهش رستگارى، جلودارش عافیت و مركبش وفا، اسلحه اش نرم زبانى، شمشیرش رضا، كمانش مدارا، لشكرش گفتگوى با علماء، ثروتش ادب، پسندازش دورى از گناه، توشه اش نیكى، آشامیدنش سازگارى، رهبرش هدایت، رفیقش دوستى نیكان

شرح‏

اگر إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ كَثِيرَةٍ گزاره انشایی باشد روشن‌تر است

شرایط و معدات تحصیل علم و تشبیه جوارح و جوانح و مقارنات حقیقت عالم به انسان.

1- جوارح انسان مانند سر، چشم، گوش، زبان، دست و پا

2- جوانح انسان مانند حافظه، قلب، عقل، همت و حکمت

3- امور بیرون از عالم مانند جایگاه، رهبر، مرکب، سلاح، شمشیر، لشکر، مال، پس‌انداز، توشه، دلیل و رفیق.

هر که همه این‌ها را داشته باشد، عالم ربانی است.

هر که هیچ کدام را نداشته باشد، جاهل است.

هر که برخی را داشته باشد، مرتبه‌ای از علم را دارد. و مراتب علم بسیار بلکه نامتناهی است.

الحديث الثالث و هو السادس و العشرون و المائة

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نِعْمَ وَزِيرُ الْإِيمَانِ الْعِلْمُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الْعِلْمِ الْحِلْمُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الْحِلْمِ الرِّفْقُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الرِّفْقِ الصَّبْرُ (ن‌خ. العبرة)

رسول خدا(ص) فرمود: چه خوب وزیریست علم براى ایمان، چه خوب وزیرى است خویشتندارى براى علمى، چه خوب وزیرى است ملایمت براى خویشتندارى، چه خوب وزیریست بردبارى براى ملایمت

شرح‏

وزير: حامل وزر و سنگینی، معین

الحديث الرابع و هو السابع و العشرون و المائة

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْعِلْمُ قَالَ الْإِنْصَاتُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الِاسْتِمَاعُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْحِفْظُ قَالَ ثُمَّ مَهْ قَالَ الْعَمَلُ بِهِ قَالَ ثُمَّ مَهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَشْرُهُ

مردى خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول الله علم چیست؟ فرمود: سكوت كردن، گفت سپس چه؟ فرمود: گوش فرا دادن، گفت سپس چه؟ فرمود: حفظ كردن، گفت سپس چه؟ فرمود به آن عمل كردن، گفت سپس چه اى رسول خدا: فرمود: انتشارش دادم

شرح‏

اسباب، لوازم و غایات علم

نشان حصول علم، سکوت است.

سبب حدوث علم، استماع از معلم است.

سبب بقاء علم، حفظ و عمل به آن است.

غايت دنیوی علم، نشر آن است

غایت ذاتی آن، تقرب به خدای متعال است.