عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد
انبيا و اولياي الهي، كه به مقام «قرب او ادني» رسيدهاند، داراي رنجها و ناملايماتي در طول زندگي خويشند كه نه تنها بيشتر و عميق تر از رنجها و سختيهاي عامه مردم است، بلكه قابل مقايسه با رنجها و سختيهاي ايشان نيست. بدين خاطر كه سختيهاي عامه خلق خدا، متوجه خود يا خانواده و يا فرزندانشان است. غم و اندوهشان، نداشتن، نخوردن، بيماري و جنگ و نزاع است. اينها اگر چه سخت است اما قابل تحمل و در حد طاقت انسان است. اما آن دسته از بلايا و مصايب كه انبيا و اولياي الهي بيشتر از آن رنج ميبرند، تكاليف و وظايفي است كه مربوط به خلق است اما به واسطه رسولان الهي بايد انجام پذيرد به تعبير ديگر، آنجا كه پروردگار عالم فرمود: « به سوي من بياييد» اين آمدن و اجابت فرمان، سراسر رنج و زحمت و سختي است، اما رسولان تحمل كردند، ولي آنگاه كه فرمود: « بندگان مرا نيز با خود بياوريد.» آن بلا عظيم بود. رسول خدا – صلوات الله و سلامه عليه – ميفرمايد:« شيّبتني سوره هود »، سوره هود مرا پير كرد، آنجا كه ربّ الارباب ميفرمايد:«فاستقم كما امرت و الذين تاب معك…»عبارت « فاستقم كما امرت» در جاي ديگري نيز آمده است. يعني « آنگونه كه از تو ميخواهم، پا برجا باش» و يا « آنچنان كه به تو تكليف كردهام درست عمل كن و جز رضايت من چيزي طلب نكن». تا اين قسمت از كريمه شريفه را، در خطابهاي قبلي به حبيب خود، اعلام كرده بود. اينك پيام ديگري است. حضرتش، با تحمل سختيها و مرارتها، امر نخست را به نحو احسن به انجام رساند و اين سختيها و رنجها، براي وجود نازنينش، طاقت فرسا و سبب پيري و كهولت نبود. اما آنجا كه فرمود: « و الذّين تاب معك»، نه فقط تو، بلكه آنان كه صحابه تو، تربيت شده تو و پيرو تو هستند، بايد چنين باشند.
انبيا و اولياي الهي، كه به مقام «قرب او ادني» رسيدهاند، داراي رنجها و ناملايماتي در طول زندگي خويشند كه نه تنها بيشتر و عميق تر از رنجها و سختيهاي عامه مردم است، بلكه قابل مقايسه با رنجها و سختيهاي ايشان نيست. بدين خاطر كه سختيهاي عامه خلق خدا، متوجه خود يا خانواده و يا فرزندانشان است. غم و اندوهشان، نداشتن، نخوردن، بيماري و جنگ و نزاع است. اينها اگر چه سخت است اما قابل تحمل و در حد طاقت انسان است. اما آن دسته از بلايا و مصايب كه انبيا و اولياي الهي بيشتر از آن رنج ميبرند، تكاليف و وظايفي است كه مربوط به خلق است اما به واسطه رسولان الهي بايد انجام پذيرد به تعبير ديگر، آنجا كه پروردگار عالم فرمود: « به سوي من بياييد» اين آمدن و اجابت فرمان، سراسر رنج و زحمت و سختي است، اما رسولان تحمل كردند، ولي آنگاه كه فرمود: « بندگان مرا نيز با خود بياوريد.» آن بلا عظيم بود. رسول خدا – صلوات الله و سلامه عليه – ميفرمايد:« شيّبتني سوره هود »، سوره هود مرا پير كرد، آنجا كه ربّ الارباب ميفرمايد:«فاستقم كما امرت و الذين تاب معك…»عبارت « فاستقم كما امرت» در جاي ديگري نيز آمده است. يعني « آنگونه كه از تو ميخواهم، پا برجا باش» و يا « آنچنان كه به تو تكليف كردهام درست عمل كن و جز رضايت من چيزي طلب نكن». تا اين قسمت از كريمه شريفه را، در خطابهاي قبلي به حبيب خود، اعلام كرده بود. اينك پيام ديگري است. حضرتش، با تحمل سختيها و مرارتها، امر نخست را به نحو احسن به انجام رساند و اين سختيها و رنجها، براي وجود نازنينش، طاقت فرسا و سبب پيري و كهولت نبود. اما آنجا كه فرمود: « و الذّين تاب معك»، نه فقط تو، بلكه آنان كه صحابه تو، تربيت شده تو و پيرو تو هستند، بايد چنين باشند.
بايد گفت، هر فردي به نسبت قرب و بعدش نسبت به انبيا و اوليا به ويژه خاندان پاك پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين – داراي تكليف و وظيفه است. آنانكه قرب و نزديكي بيشتري با آن حضرات دارند، تكليف و وظيفه بيشتر و امرو خطاب بيشتري دارند. بنابراين، هيچ گاه محبان و شيعيان ايشان، كه نام شيعه امير المومنين – صلوات الله و سلامه عليه – بر ايشان نقش بسته است، خود را با ديگر خلق خدا، و غير امت خلق خدا و غير دوستداران ايشان مقايسه نكنند. اشتباهات و گناهان خود را اينگونه توجيه نكنند كه « ديگران از ما برترند» و هر آنچه كه ديگران مرتكب ميشوند، ايشان نيز انجام دهند. زيرا همچنان كه رسول خدا و حبيب الهي تكاليف ويژه دارد، محبان آن حضرت و اهل بيت پاك او نيز، تكليف خاص و ويژه دارند. شيعه اميرالمؤمنين بودن، وظايفي را در پي دارد. اينكه در زبان گفته شود « هر كس به كسي نازد ما هم به علي نازيم»، اگر چه نشان محبت است، اما بايد با عمل و تبعيت همراه شود. اموري كه بر غير دوستداران اهل بيت عصمت و طهارت كه از محبت خاندان پيامبر سهمي ندارند، واجب يا مستحب و موجب رشد و كمال و ارتقاء ايشان است بر محبين و منسوبين اين خاندان پاك، نه تنها مستحب و مايه صعود و كمال نيست، بلكه ممكن است حرام باشد. بنابراين، هر كس در عبوديت و بندگي خدا استوارتر و ثابت قدم تر باشد، بلاها و سختيها براي او بيشتر و شديدتر است.
بلا و غم و اندوه و رنج و مشقت خاندان پيامبر، اشّد بلاست
بلاها و سختيها، نعمت الهي و از جانب رب رحيم است و سبب ظهور جلال الهي براي بندهاي است كه بايد از اين طريق به قله كمال و سعادت، « مقام عنديت»، (عند مليك مقتدر) دست يابد. به عبارتي، كسي كه سهم او از بندگي و رضا و مهمتر از همه محبت خاندان پيامبر- صلوات الله عليهم اجمعين – بيشتر باشد، سختيهايش به مراتب بيشتر خواهد بود خواه رنج و بلايش بر خلق آشكار باشد، يا مشمول بلاي حقيقي كه در جان آدمي منزل دارد، شده باشد. حقيقت، مغز و محتواي سختيها، گرفتاريها و بلاها مربوط به جان آدمي است. آدميان نيز، غالبا از جان يكديگر بيخبرند. برخي از بندگان خدا، در رأس ايشان خاندان پيامبر و ائمه معصومين و محبان و پيروان ايشان در درجات پايينتر، چنان اندوهي جانكاه بر جان و دل دارند كه اگر آن را بر خلق عالم تقسيم كنند، احدي زنده نخواهد ماند.
چرا انبيا و اولياي الهي و به ويژه خاندان پيامبر در خط مقدم جبهه بلا قرار دارند؟
از رسول خدا – صلوات الله و سلامه عليه- پرسيدند: « من اشدّ النّاس بلاءً في الدنيا؟» چه كسي در دنيا صاحب بلاي بيشتر و عميقتر است؟ به آن حضرت فرمود: « النبيّون» براي اين معنا دو دليل وجود دارد:
انبياء الهي بر نقطهاي قرار گرفتهاند كه اسوه و الگوي همه خلقاند. بايد غم را از دل بندگان خدا بزدايند و رحمت الهي را براي همگان به ارمغان آرند. به همين سبب، خود در رنج و مشقت زندگي ميكنند، تا آن كساني كه در اين عالم به رنجها و دردها مبتلا هستند، با ذكر و يادآوري ايشان و رنجها و مرارتهايشان، آرام گيرند و دل خوش دارند كه در اين صف بلاديدگان و تلخي چشيدگان، بهترين و محبوبترين خلق خدا نيز حضور دارند. بلكه بلاي همه خلق را به جان خريدهاند.
انبياء و اولياي الهي، قبل از اينكه به مقام اسوه بودن و عبوديت محض دست يابند، دعوي عبوديت كردهاند. آن كس كه دعوي ميكند بايد نشان صدق و راستي دعوي خود را نيز اظهار كند. قبول بلا و رضا بر بلاي الهي، نشان صدق ايشان در دعوي، عبوديت رب اعلي است و به همين طريق، هر چه سختي بيشتر و تحمل و بردباري بلكه رضاي فرد در بلا بيشتر باشد، صداقتش در عبوديت بيشتر خواهد بود. به همين سبب حضرت حبيب ميفرمايد كه انبياء الهي خط مقدم جبهه بلا هستند و سپس فرمود: « ثم الامثل فالامثل» يعني هر كس كه به انبياء شبيهتر است، مثل و مانند ايشان است، سهمش از بلا بيشتر خواهد بود. درجات مختلف مردم، به سبب همين شباهت به انبياء، به بلاها و رنجها مبتلا ميشوند. بنابراين اگر، در جهان طبيعت براي جمعي غم و اندوه، رنج و مشقت و بالاخره بلايي وجود ندارد، ممكن است، سهمشان از تشبه به انبياء و به خصوص ولايت محبت خاندان پيامبر- صلوات الله عليهم اجمعين- كمتر باشد.
و يتبلي المؤمنُ علي قدر ايمانه و حُسن اعماله
مومن به اندازه ايمان و نيكويي عمل خويش، به بلا دچار خواهد شد. آن حضرت ميفرمايند:« فمن صَحَّ ايمانه و حَسُنَ عمله اشتّد بلائه»، كسي كه ايمانش درست و صحيح باشد و عمل و رفتار و گفتار او صاحب حسن باشد، ابتلا و درد و رنج وي شدت مييابد.
هر كه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش ميدهند
عاليترين ايمان، ايماني است كه به خاندان پيامبر- صلوات الله عليهم اجمعين- اختصاص دارد. در توضيح حسن بايد به چند نكته اشاره كرد:
1-آن عملي زيبا و صاحب حسن است كه نسبت ويژهاي با حق تعالي داشته باشد يعني به نيت الهي پديد آمده باشد.
2-به سر منشا حسن و جمال و كمال اتصال داشته باشد علاوه بر اينكه عمل بايد داراي نيت الهي و پاك از غير خدا باشد، انجام عمل نيز بايد با توجه به ولايت ولي كامل صورت گيرد.
در مورد نماز كه ستون دين است، بايد گفت نماز خود، حسن است و نيك. زيرا سخن گفتن با خدا و در برخي موارد، مناجات با ذات اقدس الهي است. اينها كمال ذاتي «نماز» است اما به هنگام نماز دل و جان آدمي، بايد به سوي قبله حقيقي كه وجود ولي كامل است، متوجه و مشتاق باشد. به سوي او، «اليه» و «مَعَهُ» باشد. آنچنان كه در بعضي روايات تصريح شده است كه هنگامي كه رو به قبله ميايستيد، روي دل به سوي قبله حقيقي كنيد كه آن ولي كامل و مصداق تام و تمامش، وجود مبارك اميرمؤمنان و خاندان آن حضرت –صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين- است و اين توجه به سوي مبدأ، منشأ و غايت حسن، اساس هر عمل جميل و صاحب حسن است. بنابراين، هر عملي كه بدون توجه به ولايت، بدون عشق و محبت و قصد تقرب به ولايت، انجام پذيرد، كمال حسن را نخواهد داشت. در روايات بسياري، بخصوص در كتاب شريف اصول كافي، كتاب الحجة، آمده است كه اگر كسي شبهايش را تا صبح به عبادت مشغول باشد و تمام روزها را روزه بدارد و تمام عمر خويش را در جهاد در راه خدا سپري كند و اموالش را بارها و بارها تقسيم كرده و در راه خدا، صدقه دهد و چنان كند و چنان كند… (آنقدر كه باعث تعجب انسان ميشود كه آيا چنين اعمال از عهده آدمي برميآيد يا خير…؟)، اما «و لم يوُال ولي الله» ولايت ولي خدا را نپذيرفته باشد، هيچ سهم و بهرهاي از اعمالش نخواهد داشت در ادامه بايد گفت، هيچ سهم بهرهاي نسبت به عمل خود نيز ندارد، نه اينكه به طور كلي اعمالش باطل و فاقد اجراست. زيرا رحمت عام الهي اقتضا ميكند كه ايشان نيز بهرهمند شوند، خواه هر اسمي از شيعه، سني، مسيحي و يهودي، زردشتي و يا حتي لائيك برايشان باشد. آنانكه كه با نيت خدا (هر چند كه او را به اين نام نشناسد) و در حضور خدا، ابراز بندگي ميكنند و تسليماند، بيبهره و نصيب نخواهند بود، اما لطف خاص الهي را به دنبال نخواهد داشت
بلا و غم و اندوه و رنج و مشقت خاندان پيامبر، اشّد بلاست
بلاها و سختيها، نعمت الهي و از جانب رب رحيم است و سبب ظهور جلال الهي براي بندهاي است كه بايد از اين طريق به قله كمال و سعادت، « مقام عنديت»، (عند مليك مقتدر) دست يابد. به عبارتي، كسي كه سهم او از بندگي و رضا و مهمتر از همه محبت خاندان پيامبر- صلوات الله عليهم اجمعين – بيشتر باشد، سختيهايش به مراتب بيشتر خواهد بود خواه رنج و بلايش بر خلق آشكار باشد، يا مشمول بلاي حقيقي كه در جان آدمي منزل دارد، شده باشد. حقيقت، مغز و محتواي سختيها، گرفتاريها و بلاها مربوط به جان آدمي است. آدميان نيز، غالبا از جان يكديگر بيخبرند. برخي از بندگان خدا، در رأس ايشان خاندان پيامبر و ائمه معصومين و محبان و پيروان ايشان در درجات پايينتر، چنان اندوهي جانكاه بر جان و دل دارند كه اگر آن را بر خلق عالم تقسيم كنند، احدي زنده نخواهد ماند.
چرا انبيا و اولياي الهي و به ويژه خاندان پيامبر در خط مقدم جبهه بلا قرار دارند؟
از رسول خدا – صلوات الله و سلامه عليه- پرسيدند: « من اشدّ النّاس بلاءً في الدنيا؟» چه كسي در دنيا صاحب بلاي بيشتر و عميقتر است؟ به آن حضرت فرمود: « النبيّون» براي اين معنا دو دليل وجود دارد:
انبياء الهي بر نقطهاي قرار گرفتهاند كه اسوه و الگوي همه خلقاند. بايد غم را از دل بندگان خدا بزدايند و رحمت الهي را براي همگان به ارمغان آرند. به همين سبب، خود در رنج و مشقت زندگي ميكنند، تا آن كساني كه در اين عالم به رنجها و دردها مبتلا هستند، با ذكر و يادآوري ايشان و رنجها و مرارتهايشان، آرام گيرند و دل خوش دارند كه در اين صف بلاديدگان و تلخي چشيدگان، بهترين و محبوبترين خلق خدا نيز حضور دارند. بلكه بلاي همه خلق را به جان خريدهاند.
انبياء و اولياي الهي، قبل از اينكه به مقام اسوه بودن و عبوديت محض دست يابند، دعوي عبوديت كردهاند. آن كس كه دعوي ميكند بايد نشان صدق و راستي دعوي خود را نيز اظهار كند. قبول بلا و رضا بر بلاي الهي، نشان صدق ايشان در دعوي، عبوديت رب اعلي است و به همين طريق، هر چه سختي بيشتر و تحمل و بردباري بلكه رضاي فرد در بلا بيشتر باشد، صداقتش در عبوديت بيشتر خواهد بود. به همين سبب حضرت حبيب ميفرمايد كه انبياء الهي خط مقدم جبهه بلا هستند و سپس فرمود: « ثم الامثل فالامثل» يعني هر كس كه به انبياء شبيهتر است، مثل و مانند ايشان است، سهمش از بلا بيشتر خواهد بود. درجات مختلف مردم، به سبب همين شباهت به انبياء، به بلاها و رنجها مبتلا ميشوند. بنابراين اگر، در جهان طبيعت براي جمعي غم و اندوه، رنج و مشقت و بالاخره بلايي وجود ندارد، ممكن است، سهمشان از تشبه به انبياء و به خصوص ولايت محبت خاندان پيامبر- صلوات الله عليهم اجمعين- كمتر باشد.
و يتبلي المؤمنُ علي قدر ايمانه و حُسن اعماله
مومن به اندازه ايمان و نيكويي عمل خويش، به بلا دچار خواهد شد. آن حضرت ميفرمايند:« فمن صَحَّ ايمانه و حَسُنَ عمله اشتّد بلائه»، كسي كه ايمانش درست و صحيح باشد و عمل و رفتار و گفتار او صاحب حسن باشد، ابتلا و درد و رنج وي شدت مييابد.
هر كه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش ميدهند
عاليترين ايمان، ايماني است كه به خاندان پيامبر- صلوات الله عليهم اجمعين- اختصاص دارد. در توضيح حسن بايد به چند نكته اشاره كرد:
1-آن عملي زيبا و صاحب حسن است كه نسبت ويژهاي با حق تعالي داشته باشد يعني به نيت الهي پديد آمده باشد.
2-به سر منشا حسن و جمال و كمال اتصال داشته باشد علاوه بر اينكه عمل بايد داراي نيت الهي و پاك از غير خدا باشد، انجام عمل نيز بايد با توجه به ولايت ولي كامل صورت گيرد.
در مورد نماز كه ستون دين است، بايد گفت نماز خود، حسن است و نيك. زيرا سخن گفتن با خدا و در برخي موارد، مناجات با ذات اقدس الهي است. اينها كمال ذاتي «نماز» است اما به هنگام نماز دل و جان آدمي، بايد به سوي قبله حقيقي كه وجود ولي كامل است، متوجه و مشتاق باشد. به سوي او، «اليه» و «مَعَهُ» باشد. آنچنان كه در بعضي روايات تصريح شده است كه هنگامي كه رو به قبله ميايستيد، روي دل به سوي قبله حقيقي كنيد كه آن ولي كامل و مصداق تام و تمامش، وجود مبارك اميرمؤمنان و خاندان آن حضرت –صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين- است و اين توجه به سوي مبدأ، منشأ و غايت حسن، اساس هر عمل جميل و صاحب حسن است. بنابراين، هر عملي كه بدون توجه به ولايت، بدون عشق و محبت و قصد تقرب به ولايت، انجام پذيرد، كمال حسن را نخواهد داشت. در روايات بسياري، بخصوص در كتاب شريف اصول كافي، كتاب الحجة، آمده است كه اگر كسي شبهايش را تا صبح به عبادت مشغول باشد و تمام روزها را روزه بدارد و تمام عمر خويش را در جهاد در راه خدا سپري كند و اموالش را بارها و بارها تقسيم كرده و در راه خدا، صدقه دهد و چنان كند و چنان كند… (آنقدر كه باعث تعجب انسان ميشود كه آيا چنين اعمال از عهده آدمي برميآيد يا خير…؟)، اما «و لم يوُال ولي الله» ولايت ولي خدا را نپذيرفته باشد، هيچ سهم و بهرهاي از اعمالش نخواهد داشت در ادامه بايد گفت، هيچ سهم بهرهاي نسبت به عمل خود نيز ندارد، نه اينكه به طور كلي اعمالش باطل و فاقد اجراست. زيرا رحمت عام الهي اقتضا ميكند كه ايشان نيز بهرهمند شوند، خواه هر اسمي از شيعه، سني، مسيحي و يهودي، زردشتي و يا حتي لائيك برايشان باشد. آنانكه كه با نيت خدا (هر چند كه او را به اين نام نشناسد) و در حضور خدا، ابراز بندگي ميكنند و تسليماند، بيبهره و نصيب نخواهند بود، اما لطف خاص الهي را به دنبال نخواهد داشت