تأثير انديشه از انديشمند
پرسش (56)
سلام عليكم
اين روزها در كتب مديريتي تدريس شده در دانشگاهها نظريهاي وجود دارد مبني بر اينكه هر دريافتي شكل دريافت كننده را به خود ميگيرد ... يعني نميشود انديشهاي از ذهني خارج شود و به رنگ باورها و اعتقادات انديشمند در نيايد ...
به نظر ميرسد چنين نظريهاي، اساس وجود حقيقت ثابت را زير سؤال ببرد ... آيا ادلهي فلسفي و عقلاني براي رد اين نظريه ميتوان يافت؟ سپاس
سلام عليكم
اين روزها در كتب مديريتي تدريس شده در دانشگاهها نظريهاي وجود دارد مبني بر اينكه هر دريافتي شكل دريافت كننده را به خود ميگيرد ... يعني نميشود انديشهاي از ذهني خارج شود و به رنگ باورها و اعتقادات انديشمند در نيايد ...
به نظر ميرسد چنين نظريهاي، اساس وجود حقيقت ثابت را زير سؤال ببرد ... آيا ادلهي فلسفي و عقلاني براي رد اين نظريه ميتوان يافت؟ سپاس
پاسخ:
علیکم السلام و رحمة الله
نظریهای که بدان اشاره کردید، اساساً فلسفی است که عمدتاً در مباحث معرفتشناسی مطرح میشود. اشکال این نظریه این است که خودبرانداز است و پیش از هر ادعایی شامل خودش هم میشود و نتیجهاش این است که این نظریه، به رنگ باورها و اعتقادات گوینده آن در آمده است. اگر فرصت داشتید به کتاب شریعت در آیینه معرفت مراجعه نمایید.
در اینکه بسیاری از آراء و باورهای انسان تحت تأثیر شرایط ذهنی، علمی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن قرار میگیرد، تردیدی وجود ندارد، ولی اینکه همهي آراء و باورهای انسان اینگونه باشد و هیچگونه ثبات و دوامی نداشته باشد، نهتنها قابل اثبات نیست، بلکه اشکالات بسیاری دارد که مهمترین آنها بازگشت آن به سفسطه است و پیداست که اگر کسی سفسطه را بپذیرد، دیگر نه جایی برای اظهار نظر برایش باقی میماند و نه جایی برای گفتگو و مفاهمه.
برخی از اندیشههای انسان زمانمند، نسبی و متأثر از باورها و شرایط بیرونی و درونی اوست و برخی مانند اولیات، بدیهیات، فطریات و برهانیات اینگونه نیست.
علیکم السلام و رحمة الله
نظریهای که بدان اشاره کردید، اساساً فلسفی است که عمدتاً در مباحث معرفتشناسی مطرح میشود. اشکال این نظریه این است که خودبرانداز است و پیش از هر ادعایی شامل خودش هم میشود و نتیجهاش این است که این نظریه، به رنگ باورها و اعتقادات گوینده آن در آمده است. اگر فرصت داشتید به کتاب شریعت در آیینه معرفت مراجعه نمایید.
در اینکه بسیاری از آراء و باورهای انسان تحت تأثیر شرایط ذهنی، علمی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن قرار میگیرد، تردیدی وجود ندارد، ولی اینکه همهي آراء و باورهای انسان اینگونه باشد و هیچگونه ثبات و دوامی نداشته باشد، نهتنها قابل اثبات نیست، بلکه اشکالات بسیاری دارد که مهمترین آنها بازگشت آن به سفسطه است و پیداست که اگر کسی سفسطه را بپذیرد، دیگر نه جایی برای اظهار نظر برایش باقی میماند و نه جایی برای گفتگو و مفاهمه.
برخی از اندیشههای انسان زمانمند، نسبی و متأثر از باورها و شرایط بیرونی و درونی اوست و برخی مانند اولیات، بدیهیات، فطریات و برهانیات اینگونه نیست.