الزامات تئوريپردازي در دين
پرسش (171):
به نام خدا
الزامات تئوريپردازي در دين چيست؟ آيا اظهار نظر درباره مسايل ديني صرفاً مخصوص روحانيت و حوزه است؟ اگر حرف حق و اظهار نظر درستي درباره دين و فهم ديني از زبان يك غير روحاني مطرح شود، غير قابل اعتناست؟ و آيا ملاك حوزوي و روحاني بودن معمم بودن است؟
به نظر ميرسد حرف حق، معمم بگويد يا مكلا، حرف حق است و بعضي براي آنكه برخي ديگر را بكوبند و تنها براي نتيجهگيري سياسي خود، اين حرفها را مطرح ميكنند. گيرم كه يك مكلا حرفي پرتي گفت ...
از سوي ديگر، اين هم درست است كه پرچمدار روحانيت راستين حوزهي علميه است و روحانيت راستين تاكنون رهبري فكري جامعه اسلامي را بهعهده داشتهاند.
لطفاً مرزها را برايمان روشن بفرماييد.
به نام خدا
الزامات تئوريپردازي در دين چيست؟ آيا اظهار نظر درباره مسايل ديني صرفاً مخصوص روحانيت و حوزه است؟ اگر حرف حق و اظهار نظر درستي درباره دين و فهم ديني از زبان يك غير روحاني مطرح شود، غير قابل اعتناست؟ و آيا ملاك حوزوي و روحاني بودن معمم بودن است؟
به نظر ميرسد حرف حق، معمم بگويد يا مكلا، حرف حق است و بعضي براي آنكه برخي ديگر را بكوبند و تنها براي نتيجهگيري سياسي خود، اين حرفها را مطرح ميكنند. گيرم كه يك مكلا حرفي پرتي گفت ...
از سوي ديگر، اين هم درست است كه پرچمدار روحانيت راستين حوزهي علميه است و روحانيت راستين تاكنون رهبري فكري جامعه اسلامي را بهعهده داشتهاند.
لطفاً مرزها را برايمان روشن بفرماييد.
پاسخ:
معیار نظریهپردازی در حوزهي دین مانند معیار نظریهپردازی در سایر حوزههای علوم بشری است، یعنی داشتن اطلاعات لازم و گسترده، توانمندی فهم نکات دقیق و ظریف مربوط به مسأله یا قوهي اجتهاد، قوهي حدس قوی و تسلط بر ساحتهای مربوط به مسأله که در حوزهي دین از آن به روح دین تعبیر میشود. اینها ارکان نظریهپردازی است.
با وجود این چهار رکن، نظریهپردازی ممکن خواهد بود و ملیت، شغل، عقاید و مانند آن اهمیتی ندارد.
البته نظریهپردازی در یک حوزه یا مسأله، چیزی است و الزام به پذیرش آن از طرف مخاطبان چیزی دیگر است. پذیرش نظریات صاحبنظران متوقف بر نیاز و اعتماد است که از حوزهي نظریهپردازی بیرون است.
معیار نظریهپردازی در حوزهي دین مانند معیار نظریهپردازی در سایر حوزههای علوم بشری است، یعنی داشتن اطلاعات لازم و گسترده، توانمندی فهم نکات دقیق و ظریف مربوط به مسأله یا قوهي اجتهاد، قوهي حدس قوی و تسلط بر ساحتهای مربوط به مسأله که در حوزهي دین از آن به روح دین تعبیر میشود. اینها ارکان نظریهپردازی است.
با وجود این چهار رکن، نظریهپردازی ممکن خواهد بود و ملیت، شغل، عقاید و مانند آن اهمیتی ندارد.
البته نظریهپردازی در یک حوزه یا مسأله، چیزی است و الزام به پذیرش آن از طرف مخاطبان چیزی دیگر است. پذیرش نظریات صاحبنظران متوقف بر نیاز و اعتماد است که از حوزهي نظریهپردازی بیرون است.