وحدت شخصي واجب

پرسش (133):
سلام عليکم. با تشکر و سپاس فراوان و عذرخواهي از اينکه يا سؤال را درست مطرح نکردم يا پاسخ شريفتان را نفهميدم. در هر صورت لطفاً توضيح بيشتري بفرماييد. ممنون
پيرامون پرسش 101 ، ظاهر آيه کريمه دلالت بر خداي واحد يعني خداي عددي دارد، چگونه آيه شاهدي صادق بر وحدت شخصي وجود يا خداي سعي و غيرعددي دارد؟ به عبارتي معناي آيه مگر چيست که دلالت بر خداي غيرعددي مي‌کند؟ با تشکر فراوان
پاسخ:
عليکم السلام و رحمة الله
خداي متعال در هر جمع سه نفري، نفر چهارم است و در هر جمع پنج نفري، نفر ششم است. اين آيه مانند آيات «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» (حديد، 3)؛ «و ما رميت اذ رميت و لکن الله رمي» (انفال، 17)؛ «فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم»(انفال، 17)؛ «أأنتم تزرعونه إم نحن الزارعون» (واقعه، 64) و مانند آن است.
اگرچه خداي متعال نفر چهارم جمع سه نفري است، ولي نه در عرض آن‌هاست و نه در طول آن‌ها. اگر در عرض آنها باشد، چنان‌که مسيحيان مي‌گفتند و اين کفر محض يا شرک آشکار است، چنان‌که قرآن کريم مي‌فرمايد: «لقد کفر الذين قالوا إن الله ثالث ثلاثة» (مائده، 73)، زيرا اگر چيزي در عرض خدا يا خدا در عرض چيزي باشد، لازمه‌اش اين است که خداي متعال محدود باشد و محدوديت با امکان برابر است، پس خدا مانند ساير اشياء ممکن الوجود خواهد بود و اين انکار خداي متعال است و اگر خدا با ساير اشياء واجب الوجود باشند، شرک آشکار است.
اگر خداي متعال در طول آن‌ها باشد، چنان‌که فيلسوفان مي‌گويند، اين شرک نهان است، زيرا اگر موجوداتي که در طول او قرار دارند، سهمي از وجود داشته باشند و با خداي متعال غيريت داشته باشند، باز هم سبب محدوديت خداي متعال خواهد بود و اگر سهمي از وجود نداشته باشند و در حقيقت غير او نباشند، نه در عرض اويند و نه در طول او.
اين‌که گفته مي‌شود موجودات در طول او قرار دارند و او به‌گونه اعلي و اشرف، کمالات موجودات را دارد و در نتيجه سبب محدوديت نمي‌شود، سخن نهايي اهل تحقيق نيست، زيرا اين بيان يا نتيجه‌اش غيريت اشياء با خداي متعال هست يا نيست، اگر نيست، آن سه نفر که نجوا مي‌کنند، غير او نيستند بلکه فعل، و شأن و جلوه اويند، پس نه در عرض اويند، نه در طول او و در اين صورت اسناد وجود به آن‌ها اسناد مجازي خواهد بود.
به هر حال، بسيط بودن، نامتناهي بودن و صرف بودن خداي متعال هرگونه غيري براي او نفي مي‌کند و در اين صورت نه او داخل اشياء است، آن‌گونه که اشياء داخل هم قرار مي‌گيرند و نه خارج اشياء. وقتي نه چيزي داخل او باشد، نه او داخل چيزي؛ نه از چيزي جدا شده و نه چيزي از او جدا شده؛ نه چيزي با او متحد است، نه او با چيزي متحد است، وحدت او نه عددي است، نه تشکيکي بلکه شخصي خواهد بود.