عمل بدون علم

بَابُ مَنْ عَمِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ

الحديث الاول و هو الخامس و المائة

عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ لا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ إِلا بُعْداً

ترجمه: امام صادق علیه السلام مى‌فرمود: هر كه بدون بصیرت عمل كند مانند كسى است كه بی‌راهه میرود هر چند شتاب كند از هدف دورتر گردد.

شرح‏

عبادت جاهل جز حجاب و دوری از حق چیزی بر آن نمی‌افزاید، زیرا نیاز انسان برای کمال، صرفا حرکت نیست بلکه حرکت مناسب کمال است.

حرکت مناسب کمال دو ویژگی دارد:

1- حسن فعلی حرکت و تناسب آن با غایت

2- حسن فاعلی و نیت دستیابی به غایت.

اگر چه دو اهمیت دارد ولی دومی از اهمیت بیش‌تر برخوردار است، زیرا اگر فعل مباح و حتی طبیعی باشد با نیت به فعل مناسب هدف نفس تبدیل می‌شود.

الحديث الثانى و هو السادس و المائة

عَنْ حُسَيْنٍ الصَّيْقَلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلًا إِلا بِمَعْرِفَةٍ وَ لا مَعْرِفَةَ إِلا بِعَمَلٍ فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَةُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ فَلا مَعْرِفَةَ لَهُ أَلا إِنَّ الْإِيمَانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ

ترجمه: و مى‌فرمود: خدا عملى را جز با معرفت نپذیرد و معرفتى نباشد مگر با عمل پس كسى كه معرفت دارد، همان معرفت او را بر عمل دلالت كند، و كسى كه عمل نكند معرفت ندارد همانا برخى از ایمان از برخی دیگرش بوجود آید.

شرح‏

هر چیزی در هر عالمی آثار مناسب خود را دارد. به‌حکم سنخیت میان علت و معلول

نه چیزی وجود دارد که هیچ اثری نداشته باشد. چون اگر چنین چیزی باشد، عدم است. اما وجود بدون ظهور نیست بلکه عین ظهور و کمالات است.

نه چیزی ممکن است اثر ناهم‌سنخ خود را داشته باشد. وگرنه لازم می‌آید هر چیزی علت هر چیزی و هر چیزی معلول هر چیزی باشد.

علم و عمل رابطه دوسویه دارند. هم علم به عمل مناسب خود می‌انجامد و هم عمل به علم مناسب خود منتهی می‌شود.

خواه از نوع تلازم میان علت و معلول باشد، خواه از سنخ تلازم میان معلول‌های علت مشترک.

روح به‌حکم تجرد و نیز ارتباط مستقیم به نفس نسبت به عمل همانند روح است نسبت به بدن؛ نسبت اصل است به فرع.

قوام عمل به علم است.

بنابراین، عمل بدون معرفت بی‌اثر یا کم‌اثر است و در هر دو صورت، پذیرفته شده نیست یعنی کف سعادت را ندارد.

در عین حال اگر علم به مبدأ و مقصد باشد، شوق به آن خواهد بود و اگر شوق باشد، حرکت و عمل خواهد بود.

عمل هم به معرفت می‌انجامد، مانند هر حرکت دیگری.

أَلا إِنَّ الْإِيمَانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ

ايمان دو معنی دارد: 1- علم و معرفت به خدا و كتب و رسل او و معاد 2- مجموع علم و عمل

بنابر معنی نخست: هر مرتبه‌ای از ایمان نتیجه عمل به لوازم مرتبه قبل از آن است.

بنابر معنی دوم: ايمان كه مجموعه علم و عمل است وابسته به اجزاء خود است.

الحديث الثالث و هو السابع و المائة

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُ

ترجمه: رسولخدا (ص) فرمود: كسی كه ندانسته عملى انجام دهد خراب كردنش از درست كردنش بیشتر است.

شرح‏

عمل بدون علم دو نقصان دارد: 1- مجهول بودن آثار آن 2- نقصان ذاتی آن.

عمل در صورتی برای استکمال نفس سودمند است که با نفس که مجرد است تناسب داشته باشد و غذای نفس قرار گیرد.

در صورتی غذای نفس مجرد خواهد بود که یا به معرفت تبدیل شود و یا مستلزم معرفت باشد، زیرا غذای مجرد، مناسب آن است و مجرد.

عمل بدون علم برای نفس مانند ایجاد اشتها و سیری کاذب است. (پفک)