عالم فریفته شده به دنیا

الحديث الثالث و هو السابع عشر و المائة

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَئ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ ص أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ ع لا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ

و فرمود: چون عالم را دنیا دوست دیدید او را نسبت به دینتان متهم دانید (بدانید دینداریش حقیقى نیست)، زیرا دوست هر چیزى گرد محبوبش مى‌گردد، و فرمود خدا به داود وحى فرمود كه: میان من و خودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستیم بگرداند، زیرا كه ایشان راهزنان بندگان جویاى منند، همانا كمتر كارى كه با ایشان كنم این است كه شیرینى مناجات مرا از دلشان بركنم

شرح

حاط يحوط: اذا حفظه و صانه و توفر على مصالحه

1- حب دنیا و دین به‌طور عادی با هم جمع نمی‌شود چه رسد به موارد تعارض.

قانون طبیعی این است که محب، امور غیر محبوب خود را در راه محبوب خود صرف کند

و نیز اموری را که از محبوبیت کم‌تر برخوردارند، در راه اموری که محبوب‌ترند صرف نماید.

2- حب الدنیا رأس و کل خطیئه

مقصود از خطیئه هم خطای در فهم و صدق است هم خطای در خلق و رفتار

چنان‌که کریمه إن تتقّوا الله یجعل لکم نورا، اطلاق دارد و هم مربوط به علم حصولی است هم حضوری و هم عمل.

هر چه حب دنیا بیش‌تر باشد، خطاها بیش‌تر خواهد بود و اگر حب دنیا بر کسی غلبه داشته باشد، خطا بر او غلبه دارد.

3- بر این اساس، محب دنیا در مراتب مختلف وجودی خود خطاهای بسیار و بلکه منبع خطا را دارد و بنابراین، قابل اعتماد و اتکا نیست.

4- زندگی هر فردی دو ساحت دارد: 1- ساحت عمومی و اجتماعی 2- ساحت فردی و شخصی

محب دنیا در هر دو حوزه به اندازه محبت خود به دنیا، خطا دارد. ولی میان این دو حوزه تفاوت عمیق وجود دارد:

خطای مربوط به حوزه عمومی و اجتماعی را می‌توان از طریق پایش‌های جمعی، قانونی کاست و درنتیجه کم اثر ساخت.

اما خطای مربوط به حوزه شخصی، یا امکان پایش ندارد و یا پایش آن بسیار سخت و پیچیده است.

5- مرکز محبت قلب است که حقیقت و هویت بسیط آدمی است نه بخشی و جزئی از انسان مرکب.

به همین سبب است که دو محبوب در قلب کسی قرار نمی‌گیرد.

اگر جایی دیده می‌شود که دو محبوب در قلبی جای گرفته نسان‌دهنده آن است که آن دو مراتب و وجوه یک محبوبند نه دو محبوب.

6- اشتغال هر قوه‌ای از قوای نفس به مرغوبات خود سبب محرومیت قوای دیگر از لذایذ مناسب خود خواهد شد.

اولا، محبت دنیا و اشتغال به آن سبب می‌شود قوای انسان از لذایذ و مرغوبات خود محروم شوند.

ثانیا، چون مرکز و منبع محبت قلب و هویت ادمی است با اشتغال به دنیا جایی برای لذایذ و مرغوبات دیگر باقی نمی‌ماند.

همین از مصادیق انتقام الهی است.

توضیح انتقام

صفات و اسماء خدای متعال بر چند دسته تقسیم می‌شود: 1- صفات ذات 2- صفات فعل

همه این‌ صفات از جهت برگرفت از منبع و متن دینی بر چند دسته است:

1- صفات و اسمائی که در متن دینی به‌صراحت وجود دارد مانند علیم و قدیر

2- صفات و اسمائی که در متن دینی به‌اشارت وجود دارد.

این دسته یا از صفات ممدوح عرفی است مانند ساقی، زارع

یا مذموم مانند قاتل، مستهزئ

یا محال مانند جائی، ناظر و منتقم

از آن‌جا که فاعل حقیقی همه موجودات از جمله افعال و آثار خدای متعال است، محرومیت عالم محب دنیا از لذت مناجات منتسب به حق تعالی است و همین محرومیت از مصادیق انتقام الهی است نه آن‌که انتقام به معنی عرفی باشد.

نعمت‌های خاص خدای متعال متنوع و متعدد است به‌گونه‌ای که همه نعمت‌های عام خدای متعال در برابر یکی از کوچک‌ترین نعمت‌های خاص او، چیزی به‌حساب نمی‌آید.

نعمت‌های خاص مانند ندا، کلام، نجوا، نظر، کشف، شهود، رؤیت، معاینه، استغراق، فناء، استهلاک و بقاء.