باب پذیرش و عمل به قرآن و سنت پیامبر (ص)

بَابُ الْأَخْذِ بِالسُّنَّةِ وَ شَوَاهِدِ الْكِتَابِ‏

باب اخذ به قول پیامبر(ص) و شواهد قرآن

و هو الباب الثانى و العشرون من ابواب كتاب العقل و العلم و فيه اثنى عشر حديثا

الحديث الاول و هو التاسع و التسعون و المائة

قَالَ رسول‌اللّه ص إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ

ترجمه: رسول‌خدا (ص) فرمود: براى هر امر حقى و حقیقى موجود است (كه به سوى آن حق رهبرى مى‌كند) و بر سر هر امر درستى نورى موجود است، پس آن‌چه موافق قرآن است اخذ كنید و آن‌چه مخالف قرآن است ترك نمائید (زیرا قرآن نور است و حقیقت كه مردم را به حق و صواب دلالت كند)

شرح‏

معانی لغوی حق

ثبات، صدق، عدل، یقین، شایسته، مال، ملک، سلطنت، قطعی، حتمی

معانی اصطلاحی حق

وجود بحت و محض، وجود دائم، مطلق وجود، مطلق وجودات بالفعل، گفتار مطابق با واقع

1- وجود بحت و محض مانند واجب‌تعالی

2- وجود دائم مانند عقول طولی و عرضی

3- مطلق وجودات بالفعل مانند صور

4- مطلق وجود مانند مواد

5- گفتار مطابق با واقع مانند واقعیتی هست.

یکم- ممکن است مقصود از إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً: ممکن است مقصود مطلق وجود باشد.

وجود بر دو قسم است: 1- وجود فی‌ذاته 2- وجود فی غیره

وجود فی‌غیره قطع نظر از ربط و استناد به غیر، باطل است و مجاز و همه احکام و آثار ان به سبب استناد به غیر است. بر این اساس، هر وجودی که فی غیره باشد، مستند به وجود حق است و هر وجود مجازی مستند به وجود حقیقی است.

در این صورت معنای فراز یادشده از حدیث شریف، مطابق با آیات ذیل خواهد بود:

کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ (رحمن، 26-27)

كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (قصص، 88)

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ(فاطر، 15-17)

دوم- معنای دیگر حق در این فراز از حدیث شریف، صدق است. صدق به نظر مشهور عبارت است از وجود ذهنی و گزاره‌ای مطابق با واقع یا خارج. بر این اساس هر گزاره‌ای که حکایت از واقع و خارج داشته باشد، و حکایت آن بدون کم و کاست برار با محکی عنه باشد، صادق و حق است و آن‌چه این‌گونه نباشد، کاذب و باطل است.

سوم- بر اساس احتمال دوم از معنای حق، دست‌یابی به گزاره حق یا صادق که در واقع همان معرفت و علم است از یکی از زاه‌های زیر ممکن است:

الف- اگر معلوم وجود حقیقی دارد، شناسایی او بی‌واسطه خواهد بود. به همین سبب است که گفته شده: مالا سبب له لا يمكن العلم الحقيقى به الا بصريح مشاهدة ذاته.

ب- اگر معلوم وجود حقیقی ندارد بلکه وجود او مجازی است مانند ماسوای حق تعالی، شناسایی او با‌واسطه خواهد بود.

واسطه این نوع معرفت، همان وجود حقیقی است. به همین سبب است که گفته شده: ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها. العلّة حدّ تامّ للمعلول و المعلول حدّ ناقص‏ ‏للعلّة. تنها با شناخت اسباب است که می‌توان این‌گونه وجودها را شناخت.

چهارم- اولا، قرآن به دلایل مختلف، حق و صدق محض است و ثانیاً به دلیل عصمت آن حاکم و مهیمن بر همه کتب و قضایا است.

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْکُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِيَبْلُوَکُمْ في‏ ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَي اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ(مائده، 48)

بر این اساس معیار صدق همه گزاره‌های قرآن است.

قرآن دو حیثیت دارد: 1- حیثیت وحی 2- حیثیت ظهور.

از آن‌جا که حیثیت ظهور، معانی مختلف می‌پذیرد، معیار صدق سایر گزاره‌ها نیست مگر آن‌که نص باشد و بر نص بودن هم باقی باشد و به ظاهر تبدیل نشود.

الحديث الثانى و هو المائتان‏

حَضَرَ ابْنَ أَبِي‌يَعْفُورٍ فِي هَذَا الْمَجْلِسِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ ع عَنِ اخْتِلافِ الْحَدِيثِ يَرْوِيهِ مَنْ نَثِقُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا نَثِقُ بِهِ قَالَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ حَدِيثٌ فَوَجَدْتُمْ لَهُ شَاهِداً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَوْ مِنْ قَوْلِ رسول‌اللّه ص وَ إِلا فَالَّذِي جَاءَكُمْ بِهِ أَوْلَى بِهِ

ترجمه: ابن ابى‌یعفور گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم درباره اختلاف حدیث كه آن را روایت كند كسى كه به او اعتماد داریم و كسى كه به او اعتماد نداریم (و در مضمون مختلف باشند) فرمود: چون حدیثى به شما رسید و از قرآن یا قول پیامبر (ص) گواهى بر آن یافتید اخذش كنید و گرنه براى آورنده‌اش سزاوارتر است. (شما نپذیرید و به كسى كه نقل مى‌كند برگردانید).

الحديث الثالث و هو الواحد و المائتان‏

عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ ع يَقُولُ كُلُّ شَئ مَرْدُودٌ إِلَى الْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ كُلُّ حَدِيثٍ لا يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: هر موضوعى باید به قرآن و سنت ارجاع شود و هر حدیثى كه موافق قرآن نباشد دروغیست خوش نما.

الحديث الرابع و هو الواحد و المائتان‏

عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ ع قَالَ مَا لَمْ يُوَافِقْ مِنَ الْحَدِيثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ

ترجمه: و فرمود: حدیثى كه با قرآن موافقت نكند دروغیست خوش نما.

الحديث الخامس و هو الثالث و المائتان‏

خَطَبَ النَّبِيُّ ص بِمِنًى فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُمْ عَنِّي يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ

ترجمه: پیامبر (ص) در منى سخنرانى كرده فرمود: اى مردم آن‌چه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود آن را من گفته‌ام و آن‌چه به شما رسید و مخالف قرآن بود من آن را نگفته‌ام.

الحديث السادس و هو الرابع و المائتان‏

عَنِ ابْنِ أَبِي‌عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ مُحَمَّدٍ ص فَقَدْ كَفَرَ

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: كسی كه با قرآن و سنت محمد (ص) مخالفت كند كافر است.
توضیح كلمه «سنت» در معانى بسیارى به كار می‌رود مانند 1- طریقه موافق دین در مقابل بدعت 2- مستحب مقابل واجب 3- حدیث و خبریكه از پیامبر (ص) رسیده است 4- روش عملى پیامبر (ص). و اینجا دو معنى اخیر مناسب است .

شرح

مخالفت منتهی به کفر، ویژگی‌هایی دارد مانند: تعمد یا ارتباط با عقاید

الحديث السابع و هو الخامس و المائتان‏

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ مَا عُمِلَ بِالسُّنَّةِ وَ إِنْ قَلَّ

ترجمه: امام چهارم علیه السلام فرمود: شریف‌ترین اعمال نزد خدا عمل به سنت است اگر چه كم باشد.

شرح‏

آن‌چه سبب استکمال و اشتداد وجودی انسان که همان قرب به حق تعالی است می‌شودف عبادت است.

عبادت عبارت است از عمل به مرضی خدای متعال از آن جهت که مرضی اوست.

علم به مرضیات حق تعالی یا از طریق نقل به‌دست می‌آید یا از طریق عقل.

عمل به سنت عبارت است از عمل به مرضی خدای متعال از طریق نقل.

بلکه عمل به مرضی خدای متعال از طریق نقل نیز به عقل بازمی‌گردد بیدن سبب که منبع نقل معتبر، عقل کل و کل عقل است. پس عمل به سنت تنها راه عمل به مرضی خدای متعال است.

الحديث الثامن و هو السادس و المائتان‏

عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَ فِيهَا قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ إِنَّ الْفُقَهَاءَ لا يَقُولُونَ هَذَا فَقَالَ يَا وَيْحَكَ وَ هَلْ رَأَيْتَ فَقِيهاً قَطُّ؟ إِنَّ الْفَقِيهَ حَقَّ الْفَقِيهِ الزَّاهِدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاغِبُ فِي الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّةِ النَّبِيِّ ص

ترجمه: ابان بن تغلب گوید: از امام باقر علیه السلام مسأله‌اى پرسیده شد و حضرت پاسخ فرمود، مرد سائل گفت: فقها چنین نگویند: فرمود: واى بر تو! تو هرگز فقیهى دیده‌اى؟! فقیه حقیقى، زاهد در دنیا، مشتاق آخرت، چنگ زننده به سنت پیامبر (ص) است.

شرح

فقه عبارت است از فهم و معرفت یقینی به حقایق وجودی که اصل مبدأ و منتهای آن‌ها خدای متعال است.

نتیجه چنین علمی، زهد نسبت به دنیا و رغبت نسبت به آخرت است.

فقه به معنی علم به فروع، اصطلاح جدید است و غلط‌انداز که سبب روگردانی از علوم حقیقی مانند علم تفصیلی به مبدء و معاد و احکام نفس و قلب شده است.

کسب علوم حقیقی اولا دشوار و پیچیده است ثانیاً نیازمند به مقدمات بسیار از جمله طهارت قلب و باطن است و ثالثاً زمینه کسب مال و جاه نیست.

فقه نامیدن علم به فروع مانند حکمت نامیدن علم طب است. همان‌گونه که علم طب، بخش کوچک و فرودین حکمت است علم به فروع نیز بخش کوچک و فرودین فقه است.

الحديث التاسع و هو السابع و المائتان‏

قَالَ رسول‌اللّه ص لا قَوْلَ إِلا بِعَمَلٍ وَ لا قَوْلَ وَ لا عَمَلَ إِلا بِنِيَّةٍ وَ لا قَوْلَ وَ لا عَمَلَ وَ لا نِيَّةَ إِلا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ

ترجمه رسول‌خدا (ص) فرمود: هیچ گفتارى جز با كردار ارزش ندارد و هیچ گفتار و كردارى جز با نیت ارزش ندارد هیچ گفتار و كردار و نیتى جز با موافقت سنت ارزش ندارد.

شرح‏

عموما علوم یا لوازم عملی دارند و یا در اعمال تاثیر دارند.

ایمان عبارت است از علم به مبدأ و معاد و التزام عملی به آن.

بر این اساس، علمی که التزام عملی در آن نباشد، ایمان نیست.

عمل بدون نیت، در حکم عمل بدون علم یا خلاف علم است.

بنابراین اعتبار عمل به نیت آن است.

چون قصد مومن از اعمال دست‌یابی به رضای خدای متعال است چنان‌که در حدیث 7 همین باب گفته شد، دست‌یابی به مرضیات خدای متعال از طریق نقل انجام می‌شود.

الحديث العاشر و هو الثامن و المائتان‏

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلا وَ لَهُ شِرَّةٌ وَ فَتْرَةٌ فَمَنْ كَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى سُنَّةٍ فَقَدِ اهْتَدَى وَ مَنْ كَانَتْ فَتْرَتُهُ إِلَى بِدْعَةٍ فَقَدْ غَوَى

ترجمه: امام باقر علیه السلام فرمود: هر كسى را جوشش و آرامشیست، آن‌كه آرامشش به سوى سنت باشد رهبرى شده و و آن‌كه آرامشش به سوى بدعت باشد گمراه گشته است.

شرح

شِرَّةٌ: حرص، علاقه شدید؛ فَتْرَةٌ: مقابل حرص، سستی، فتور و ضعف

افراد در جوانی، سلامت، بیداری، حرص به چیزهایی دارند

و در وقت پیری، بیماری و خواب، سستی، فتور و ضعف به چیزیهایی دارند.

1- اگر حرص و میل شدید آن‌ها به سنت یعنی اقوال و اعمال پیامبر و مرضیات خدای متعال باشد، راه وصول به مقصد را یافته یا می‌یابد. و اگر حرص و میل شدید آن‌ها به بدعت، یعنی خلاف اقوال و اعمال پیامبر و مرضیات خدای متعال باشد، از مقصد دور شده یا می‌شود.

2- معنی دیگر این است که اگر کسی در دوره فتور و پیری خود میل به سنت و مرضیات خدای متعال داشته باشد، راه وصول به مقصد را یافته یا می‌یابد. و اگر به بدعت و خلاف مرضیات خدای متعال باشد، راه وصول به مقصد را گم کرده یا گم خواهد کرد.

3- معنی دیگر این است که اگر کسی ضعف و فتور او ناشی از سنت و عمل به تکالیف دینی باشد، به مقصد رسیده یا خواهد رسید و اگر ناشی از عمل به خلاف سنت باشد، به مقصد نرسیده یا نخواهد رسید.

الحديث الحادى عشر و هو التاسع و المائتان‏

عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ ع قَالَ كُلُّ مَنْ تَعَدَّى السُّنَّةَ رُدَّ إِلَى السُّنَّةِ

ترجمه: امام باقر علیه السلام فرمود: هر كه از سنت تجاوز كند باید به سنت برگردد.

الحديث الثانى عشر و هو العاشر و المائتان‏

قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ ع السُّنَّةُ سُنَّتَانِ سُنَّةٌ فِي فَرِيضَةٍ الْأَخْذُ بِهَا هُدًى وَ تَرْكُهَا ضَلالَةٌ وَ سُنَّةٌ فِي غَيْرِ فَرِيضَةٍ الْأَخْذُ بِهَا فَضِيلَةٌ وَ تَرْكُهَا إِلَى غَيْرِ خَطِيئَةٍ

ترجمه: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: سنت دو گونه است: سنتى است در واجب كه عمل به آن هدایت و تركش گمراهى است، و سنتى است در غیر واجب كه عمل به آن فضیلت است و ترك آن غیر گناه.

شرح‏

سنة: طريقت، طریق حق، آموزه‌های نبوی

فى الحديث القدسى: ما تقرب العبد الى بشى‏ء مثل ما افترضته عليه، و لا يزال يتقرب الى بالنوافل حتى احببته

ترجمه: تَمَّ كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ