باب امتحان و آزمایش حدیث 1 و 2

بَابُ الِابْتِلاءِ وَ الِاخْتِبَارِ

باب امتحان و آزمایش

و هو الباب السادس و العشرون من كتاب التوحيد و فيه حديثان:

176- الحديث الاول و هو السادس و الثمانون و ثلاث مائة

عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع): مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لا بَسْطٍ إِلا وَ لِلَّهِ فِيهِ مَشِيئَةٌ وَ قَضَاءٌ وَ ابْتِلاءٌ

ترجمه: امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ قبض و بسطى (تنگى و فراخى، بستن و گشودنى) نباشد جز آن‌كه براى خدا نسبت به آن خواست و حكم و آزمایش است.

177- الحديث الثانى و هو السابع و الثمانون و ثلاث مائة

عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع): إِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ فِيهِ قَبْضٌ أَوْ بَسْطٌ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَوْ نَهَى عَنْهُ إِلا وَ فِيهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتِلاءٌ وَ قَضَاءٌ

ترجمه: و فرمود: از آن‌چه خدا به آن امر كرده یا از آن نهى فرموده چیزی كه در آن قبض و بسطى باشد نیست مگر آن‌كه براى خداى عزوجل نسبت به آن آزمایش و حكمى است.

شرح مترجم: قبض و بسط تقریباً مانند حركت و سكون است و داراى معنى عامى است كه بیش‌تر اوضاع و احوال خلق را شامل مى‌شود، زیرا قبض و بسط خدا نسبت به دارائى مردم فقر و غناى آن‌هاست و نسبت به نفسشان غم و شادى آن‌ها و نسبت به بدنشان مرض و تندرستى آن‌ها و نسبت به كردارشان خذلان و توفیق ایشان و نسبت به دعایشان اجابت و عدم اجابت آن است و هم‌چنین سایر جهات انسان از معنى قبض و بسط خارج نیست ولى چون در روایت دوم این قبض و بسط مقید بامر و نهى خدا شده است مختص مى‌شود به اموریكه مربوط بشرع و دین باشد و خدا در آن فرمان یا نهیى داشته باشد مانند فقر و غنى و صحت و مرض، كه انسان در حالت فقر و مرض امر بصبر و شكیبائى دارد و در حال صحت و ثروت امر به پرداخت حقوق واجب و به دستگیرى از فقرا وصله رحم و مانند آن دارد پس تمامى این گونه احوال بندگان اولا به خواست و حكم خداست و ثانیاً خدا به وسیله همین امور بندگانش را آزمایش و امتحان مى‌كند نه براى آن‌كه خودش از حال خودش از حال آن‌ها با خبر شود، زیرا او علام الغیوب است بلكه براى آن‌كه استحقاق ثواب یا عقاب را به خود آن‌ها بفهماند و حجت را بر آن‌ها تمام كند.

شرح‏

بلاء و ابتلاء: اختبار، امتحان، کهنه شدن، سختی کشیدن یا سختی دادن

اولا خدای متعال به همه جزئیات عالم است و چیزی خارج از مشیت و قضای او نیست.

ثانیاً، هیچ کاری و رخدادی که در عالم انجام می‌شود و هیچ امر و نهیی که در تعالیم الهی وجود دارد، لغو و بیهوده نیست.

ثالثاً، اگر چه غایت و غرض هیچ کاری و خلقی به خدای متعال برنمی‌گردد اما همه کارها و حوادث به کمال و پختگی خلق می‌انجامد.

معنی بلاء و ابتلاء این است که حق تعالی از طریق امر و نهی و اراده و فاعلیت خود در مخلوقات به ظهور و آشکارگی کمالات خلق می‌پردازد و مستورات وجود آن‌ها را مکشوف می‌سازد.

پس هر چه در عالم هستی رخ می‌دهد به امر و اراده و قضاء و مشیت حق تعالی است و ممکن نیست چیزی خارج از آن باشد.