باب اینکه ائمه، شاهدان خداى بزرگ بر خلق هستند
بَابٌ فِي أَنَّ الْأَئِمَّةَ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ
باب اینکه ائمه، شاهدان خداى بزرگ بر خلق هستند (باب نهم از کتاب حجت که 5 حدیث دارد)
و هو الباب التاسع من كتاب الحجة و فيه خمسة احاديث
چیستی شهید
ریشه شهيد، شهود و مشاهده است که یکی از اقسام علم است.
شهید، صفت مشبهه به معنی شاهد و مشهود و به معنی کسی است که چیزی نزد او حاضر است یا او نزد چیزی حاضر است. کاربرد شهید به معنی مشهود رایجتر است که معنی بسیار والایی دارد که با برخی از فرازهای زیارت جامعه کبیره تناسب دارد.
علم شهودی درجاتی دارد: 1- علم شهودی حسی 2- علم شهودی خیالی 3- علم شهودی عقلی 4- علم شهودی قلبی 5- علم شهودی الهامی 6- علم شهودی وحیانی 7- علم شهودی بالاتر از آن.
شهید به معنی قوه علمیه در مقابل عملیه هم هست. کریمه: وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ (ق، 21)، مقصود از سائق قوة عمليه و محركه و مقصود از شهيد، قوة علميه و مدركه است.
انبیاء و اولیاء از اتم مراتب شهید و شهود هستند. در میان انبیاء هم، خاتم آنها شاهد و شهید بر همه خلق است.
و خداوند شاهد بر همه چیز است همانگونه که مشهود در همه چیز است.67- الحديث الاول و هو الرابع و التسعون و اربع مائة
عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً (نساء، 41) قَالَ: نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) خَاصَّةً فِي كُلِّ قَرْنٍ، مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ وَ مُحَمَّدٌ(ص) شَاهِدٌ عَلَيْنَا.
ترجمه: امام صادق علیهالسلام درباره سخن خداى عزوجل (45 سوره 4) «پس چطور باشد زمانیكه از هر امتى گواهى آوریم و تو را بر آنها گواه آوردیم، فرمود: تنها درباره امت محمد (ص) نازل شده، در هر قرنى امامى از ما بر ایشان گواه و ناظر است و محمد (ص) گواه و ناظر بر ماست. (یعنى بر گفتار و كردار ایشان ناظر است و روز قیامت نزد خدا گواهى دهد، پس مواظب باشید و تقوى پیشه كنید كه گواهان شما عادل و مقبولند)
شرح
قرن: هر دورهای از زمان که کمترین آن ده و بیشترین آن صد سال است؛ پارهای از روزگار، مطلق زمان، قوم، گروه، یک نسل از مردم.
منهم: ضمیر منهم به امت بر میگردد.
علیهم: ضمیر علیهم به قرن یا اهل قرن بر میگردد.
نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) خَاصَّةً
شهید در آیه کریمه مختص امت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است و این به معنی انحصار امامت به اوصیاء حضرت خاتم الانبیاء است، زیرا همانگونه که دوره نبوت پیامبران سابق با بعثت حضرت خاتم الانبیاء پایان یافته است، امامت آنها نیز پایان یافته است و همانگونه که حضرت خاتم الانبیاء پیامبر همه انسانهاست اوصیاء آن حضرت نیز امام همه انسانها هستند.
فِي كُلِّ قَرْنٍ: هر دورهای پس از بعثت حضرت خاتم الانبیاء نه قبل از آن.
68- الحديث الثانى و هو الخامس و التسعون و اربع مائة
عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ (بقره، 143)، قَالَ: نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ، قُلْتُ: قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ، قَالَ: إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً، هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ، فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ، وَ فِي هَذَا، الْقُرْآنِ، لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ، فَرَسُولُ اللَّهِ(ص) الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الشُهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ، فَمَنْ صَدَّقَ، صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ، كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
ترجمه: برید عجلى گوید: از امام صادق علیهالسلام درباره سخن خداى عزوجل (138 سوره 2) «و اینگونه شما را امتى میانه (عادل) قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید» پرسیدم، فرمود: ما هستیم امت میانه و مائیم گواهان خدا بر خلقش و حجتهاى او در زمینش. عرض كردم: سخن خداى عزوجل (78 سوره 22) «ملت پدر شما ابراهیم» یعنى چه؟ فرمود: خصوص ما مقصود است (دنبال آیه و تفسیر آن) «او شما را از پیش مسلمان نامیده» یعنى در كتابهاى گذشته «و در این» یعنى قرآن «تا پیامبر بر شما گواه باشد» پس پیامبر (ص) گواه و ناظر بر ماست نسبت به آنچه از طرف خداى عزوجل به مردم رسانیدهایم و ما گواهانیم بر مردم، هر كه ما را تصدیق كند، روز قیامت تصدیقش كنیم و هر كه ما را تكذیب كند روز قیامت تكذیبش كنیم.
شرح
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ
وسط بهچه معناست؟
1- توسط در مراتب سهگانه انسان، اعتقاد، اخلاق و رفتار؛ پرهیز از افراط و تفریط در آن سه مرتبه.
2- وسط به معنی مرکزیت کسی یا کسانی برای انسانها بهگونهای که همه انسانها از جهت وجود، دوام وجود و کمال وجود در حکم شعاع و محیط پیرامونی باشند.
3- بهمعنی مرکزیت کسی یا کسانی در آفرینش بهگونهای که آنها اصل و محور و مقصد در آفرینش عوالم هستی باشند و دیگران از فروعات آنها.
4- وسط به معنی تعادل در وجود و آفرینش، بهگونهای که دارای استواء و اعتدال وجودی باشند.
این استواء و اعتدال وجودی ممکن است حقیقی باشد، بهگونهای که کسی یا کسانی آن را بهنحو بالفعل داشته باشند و هیچگونه نقصی در استواء و اعتدال وجودی آنها وجود نداشته باشد، یا نسبی باشد و نسبت به سایر انسانها از چنین استواء و اعتدالی برخوردار باشند هر چند در واقع از استواء و اعتدال تام برخوردار نباشند.
5- بهمعنی احاطه وجودی بر سایر خلق بهگونهای که بهسبب وسط بودن، شاهد بر خلق باشند.
قَالَ: نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ،
1- یک معنی این فراز این است که ما امت وسط و شاهد و حجت بر خلق هستیم نه دیگران. در این صورت بدون پرداخت به معنی وسط، بهمنظور پاسخ به یکی از مسائل اعتقادی، مصداق آن را بیان فرمودند.
2- معنی دیگر این است که وسط بودن را باید در ویژگیهای ما جستجو کنید و هر کس که از چنین ویژگیهایی برخوردار باشد، وسط است و در واقع برای بیان معنی وسط، مصداق را بیان فرمودند.
قُلْتُ: قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ:
ملت بهمعنی پیرو و همکیش است.
1- در اینصورت، مقصود راوی این است که با توجه به اینکه عرب و غیر آنها، بتپرست و مشرک هستند، پیروان و همکیشان حضرت ابراهیم چهکسانی هستند؟
2- ممکن است مقصود این باشد که با توجه به مسلمان بودن، امت پیامبر و طبق این آیه کریمه، همکیش بودن آنها با حضرت ابراهیم، آن حضرت نیز مسلمان بوده است.
3- ممکن است مقصود راوی این باشد که رابطه ملت مسلمان که از نژادهای مختلف هستند با ابوت آن حضرت که رابطه جسمانی و فیزیکی است، پیوند داشته باشد.
پاسخ حضرت ناظر به همه احتمالات یادشده است.
توضیح: ابوت و بنوت بر دو قسم است: 1- مادی و فیزیکی به معنی ارتباط مادی میان پدر و فرزند 2- معنوی و متافیزیکی به معنی ارتباط علمی، دین و متافیزیکی میان آنها.
بر اساس ابوت و بنوت معنوی، همه کسانی که تعلیمیافته پیامبران باشند و اعتقادات و اخلاق و قوانین رفتاری خود را از آنها گرفته باشند، فرزندان آنها هستند و آنها نیز پدران آنها. این سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: انا و علیٌ ابوا هذه الامه به همین معنی است و نیز الآباء ثلاثه: ابٌ یولّدک و ابٌ یزوّجک و ابٌ یعلّمک به همین معناست.
قَالَ: إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً: ضمیر کم در ابیکم تنها به ما برمیگردد، زیرا یا تنها ما ملت و همکیش و در نتیجه فرزندان حقیقی معنوی حضرت ابراهیم صلواتاللهعلیه هستیم یا تنها ما اتم و اشرف فرزندان آن حضرت هستیم.
هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ، فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ، وَ فِي هَذَا، الْقُرْآنِ، لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ: ضمیر کم در سماکم نیز به ما برمیگردد، هم به همان جهت که درباره ضمیر کم در ابیکم گفته شد و هم به دلیل شهادت ادامه کریمه (لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ)، زیرا حضرت خاتم الانبیاء شاهد بر امامان از اهلبیت خود است و آنها شاهد بر سایر خلق.
فَرَسُولُ اللَّهِ(ص) الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ الشُهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ: علت شاهد بودن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر اهلبیت صلواتاللهعلیهم این است که آن حضرت حقایقی از معارف الهی مربوط به مراتب سهگانه انسان را به اهلبیت خود منتقل کرده است که به هیچ کس منتقل نکرده است و ممکن نیست منتقل نماید و هیچ کس در آن سهمی ندارد.
فَمَنْ صَدَّقَ، صَدَّقْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَذَّبَ، كَذَّبْنَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ:
همانگونه که میان محب و محبوب، رابطه ویژهای وجود دارد که میان غیر آنها وجود ندارد، همچنین میان مومن و متعلق ایمان و نیز میان صادق و مصدّق و متعلق تصدیق نیز رابطهای وجود دارد که میان غیر آنها وجود ندارد.
بر این اساس، آنکه اهلبیت علیهمالسلام را در دنیا تصدیق کند به حکم رابطه یادشده در عوالم پس از دنیا آن خاندان مطهر نیز آنها را تصدیق میکنند و بالعکس.
موضوع تصدیق و تکذیب هم با توجه به مراتب تصدیقکنندگان متفاوت است از تصدیق به خلافت، ولایت، حقانیت گرفته تا نقش ویژه آنها در پیدایش عوالم وجود و دوام و کمال آنها.
نتیجه تصدیق و تکذیب در حديث اعراف شماره 44 همین باب بیان شد. (فَلا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ، وَ لا يَدْخُلُ النَّارَ إِلا مَنْ أَنْكَرَنَا وَ أَنْكَرْنَاهُ).
69- الحديث الثالث و هو السادس و التسعون و اربع مائة
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (هود، 71) فَقَالَ: أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الشَّاهِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ.
ترجمه: حلال گوید از حضرت ابوالحسن علیهالسلام درباره سخن خداى عزوجل (21 سوره 11) «آیا كسی كه از پروردگار خود دلیل دارد و گواهى از خودش در پى اوست» پرسیدم، فرمود امیرالمؤمنین (ص) گواه در پى رسول خدا (ص) است و رسول خدا (ص) از پروردگار خود دلیل دارد (و آن قرآن است).
شرح
بَيِّنَة: هرگونه دلیل یا نشانهای که دلالت روشن و تردیدناپذیر بر چیزی داشته باشد، خواه حسی و تجربی باشد، خواه عقلی، خواه شهودی و خواه وحیانی.
شاهد: عالم به چیزی
أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ: مقصود رَسُولِ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ: مقصود اميرالمؤمنين (صلواتاللهعلیه) است
70- الحديث الرابع و هو السابع و التسعون و اربع مائة
عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»، قَالَ: نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ. قُلْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ» (حج، 77-78) قَالَ: إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ الْمُجْتَبَوْنَ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ، فَالحَرَجُ أَشَدُّ مِنَ الضِّيقِ. «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ»: إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً «وَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ» اللَّهُ سَمَّانَا الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» فَرَسُولُ اللَّهِ(ص) الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صَدَّقْنَاهُ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ
ترجمه: برید عجلى گوید: از امام باقر علیهالسلام درباره سخن خداى تبارك و تعالى(138 سوره 2) «و نیز شما را امت میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» پرسیدم، فرمود: مائیم امت میانه گواهان خداى تبارك و تعالى بر خلقش و حجتهاى او در زمینش گفتم: خدا میفرماید: (77 سوره 22) «اى اهل ایمان ركوع كنید و سجده كنید و پرودرگارتان را بپرستید و نیكى كنید شاید رستگار گردید و در راه خدا كارزار كنید چنانكه سزاوار كارزار كردن براى او است او شما را بر گزید» فرمود: خدا ما را قصد كرده و مائیم برگزیدگان و خداى تبارك و تعالى در دین حرجى قرار نداده، حرج از تنگ گرفتن سختتر است و اینكه میفرماید: «ملت پدرتان ابراهیم» تنها ما را قصد كرده و «شما را مسلمان نامیده» خدا ما را مسلمان نامیده «از پیش» یعنى در كتابهاى گذشته «و در این» یعنى قرآن «تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید» پس رسول خدا(ص) گواه بر ماست نسبت بدانچه از جانب خداى تبارك و تعالى تبلیغ نمودهایم و ما بر مردم گواهیم در روز قیامت، هر كه ما را تصدیق كند تصدیقش كنیم و هر كه تكذیب كند تكذیبش نمائیم.
شرح
کریمه: وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً در حدیث دوم (68) از همین باب توضیح داده شد.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ: قَالَ: إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ الْمُجْتَبَوْنَ.
مقصود از آیه کریمه اهلبیت علیهمالسلام هستند و یا اعلی درجه هر یک از عناوین رکوع، سجده تا آخر آنها هستند.
سخن امام علیهالسلام در تفسیر این آیه، هم تاکیدی بر دو آیه قبل از آن است هم برگرفته از آن.
دو آیه پیشتر از این قرار است: اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (حج، 75-76). روشن است که برخی از انسانها مانند برخی از ملائکه، رسولان برگزیده خدای متعال هستند.
عدم وجود قید رسلا در مورد من الناس، عدم انحصار اصطفا به رسولان را نشان میدهد و اوصیاء و اولیاء را شامل میشود.
جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ: قطعا مخاطب این کریمه عموم و خصوص خلق نیست، زیرا انجام حق جهاد فی الله یا از عهده اکثر مردم خارج است و یا سبب حرج است که در دین وجود ندارد.
مانند کریمه: اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ (آلعمران، 102).
تکلیف اکثریت قریب به اتفاق مردم این کریمه است: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (تغابن، 16) و کریمه: لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها (بقرة، 286)
71- الحديث الخامس و هو الثامن و التسعون و اربع مائة
عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلالِيِّ، عَنْ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ص) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لا نُفَارِقُهُ وَ لا يُفَارِقُنَا.
ترجمه: امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خداى تبارك و تعالى ما را پاكیزه نمود و نگهدارى فرمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا شویم و نه او از ما جدا شود (كردار و گفتار ما با حقیقت معانى و مضامین قرآن منطبق است و جدائى ممكن نیست، زیرا ما سر موئى هم از قرآن تجاوز نمىكنیم).
شرح
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا: درباره طهارت خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، مطالب متنوعی وجود دارد که برخی از آنها از این قرار است: 1- طهارت در مرتبه عقل، معرفت، عقیده و ایمان 2- طهارت در مرتبه اخلاق و ملکات و حالات و فضایل 3- طهارت در مرتبه اعمال و رفتار 4- طهارت ذاتی 5- طهارت عرضی 6- طهارت ازلی
عین همین نکات درباره عصمت نیز مطرح است.
اطلاق عبارت طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا همه مراتب یادشده را شامل میشود. علاوه بر اینکه چنین عصمت و طهارتی امری عقلی است و نقل تنها باید مصداق آن را تعیین کند.
وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ: شرح آن در احادیث پیشین گذشت.
وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لا نُفَارِقُهُ وَ لا يُفَارِقُنَا: قرآن مراتب مختلف و متعددی دارد که از آن به ظاهر و باطن تعبیر میشود؛ ظاهری دارد و باطنی. باطن آنهم باطنهای دیگر دارد. تعداد مراتب قرآن و باطنهای آن به تعداد مراتب عوالم وجود و باطنهای آن است.
اهلبیت پیامبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز همینگونه هستند. در همه مراتب عوالم وجود، حضور دارند و وجودی مناسب با هر یک از عوالم دارند. هیچ عالمی را نمیتوان تصور کرد که آنها در آن عالم حضور نداشته باشند بلکه بر آن احاطه نداشته باشند.
بر اساس این فراز از حدیث شریف، قرآن و اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، معیت و مصاحبت بلکه تلازم دارند.
البته در اینکه کدام مرتبه از قرآن فراتر و کدام مرتبه فروتر و کدام مرتبه همرتبه است، شرحی دقیق میطلبد که در مقاله نسبت حضرت محمد خاتم(ص) با قرآن کریم از منظر امام خمینی(ره) آمده است.