باب وجوب اطاعت از ائمه(علیهمالسلام)
بَابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّةِ(عليهم السلام)
باب وجوب اطاعت از ائمه(علیهمالسلام) (باب هشتم از کتاب حجت که 17 حدیث دارد)
و هو الباب الثامن من كتاب الحجة و فيه سبعة عشر حديثا
50- الحديث الاول و هو السابع و السبعون و اربع مائة
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ: مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً (نساء،80)
ترجمه :امام باقر علیهالسلام فرمود: بلندى و كوهان و كلید و درب همه چیز و خرسندى خداى رحمان تبارك و تعالى اطاعت امام است بعد از معرفت او، سپس فرمود: خداى تبارك و تعالى مىفرماید: (83 سوره 4) «هر كه اطاعت پیامبر نماید، اطاعت خدا كرده و هر كه رو گرداند (او را رها كن، زیرا) ما تو را نگهبان او نفرستادهایم
شرحذِرْوَةُ هم به کسر خوانده میشود و هم به ضم. جمع آن ذُری و به معنی مرتبه اعلای چیزی است.
سنام (کوهان شتر) به معنی مرتبه رفیع چیزی است.
از آنجا که امام (علیهالسلام) وصی و خلیفه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است اطاعت و معرفت امام، همانند اطاعت و معرفت پیامبر است و اطاعت و معرفت پیامبر، اطاعت و معرفت خدای متعال است و اطاعت و معرفت خدای متعال، تمام حقیقت و عبودیت و در نتیجه تمام کمال انسان است، اطاعت و معرفت امام، تمام حقیقت و عبودیت و در نتیجه تمام کمال انسان است.
51- الحديث الثانى و هو الثامن و السبعون و اربع مائة
عَنْ أَبِيالصَّبَّاحِ قَالَ: أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ الْحَسَنَ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ الْحُسَيْنَ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ إِمَامٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ.
ترجمه: ابىالصباح گوید: گواهى دهم كه شنیدم امام صادق علیهالسلام مىفرمود: گواهى دهم كه على امامی است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و حسن امامی است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و حسین امامى است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و على بن حسین امامی است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته و محمد بن على امامى است كه خدا اطاعتش را واجب ساخته است.
ابى الصباح (ابراهيم بن نُعَيم) امام صادق عليه السلام او را ميزان نامیده است.
52- الحديث الثالث و هو التاسع و السبعون و اربع مائة
عَنْ بَشِيرٍ الْعَطَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ به من لا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ.
ترجمه: بشیر عطار گوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام مىفرمود: ما خاندان گروهى هستیم كه خدا اطاعت ما را واجب كرده و شما پیروى مىكنید از كسی كه مردم بهخاطر نادانى او معذور نیستند (پس اگر اهل سنت در قیامت گویند ما اهل بیت پیامبر را نمىشناختیم تا از آنها پیروى كنیم، اگر مستضعف نباشند خدا معذورشان ندارد، زیرا امامت ایشان براهین روشن دارد)
شرح
وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ به من لا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ: هیچ عذری برای عدم معرفت به امام پذیرفته نیست.
یا بدین سبب که وجوب معرفت امام امری تکوینی است مانند توحید نه تشریعی. اوامر تشریعی در این زمینه تاکید است نه تاسیس.
یا بدین سبب که مخاطب توان شناختن دارد و کوتاهی در اینگونه موارد تقصیر است نه قصور.
احتمال قوی آن است که معرفت امام مقید باشد به استطاعت مانند همه تکالیف دینی، خواه عقلی باشد خواه شرعی
53- الحديث الرابع و هو الثمانون و اربع مائة
عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً (نساء، 54) قَالَ: الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ
ترجمه: امام باقر علیهالسلام درباره سخن خداى عزوجل (54 سوره 4) «به آنها سلطنت بزرگى دادیم» فرمود مقصود اطاعت آنهاست كه بر مردم واجب است.
شرح
مُلك مبدأ اشتقاق مَلِك است و مِلك و مَلک مبدأ اشتقاق مالك است.
هر دو با نوعی قدرت و سلطه همراه هستند با این تفاوت که ممکن است مالک توان تصرف در مِلک خود را نداشته باشد، ولی مَلِک بدون توان تصرف، مَلِک نیست.
تا مِلک حقیقی یا اعتباری تحقق نیابد مُلک نیز تحقق نخواهد یافت.
وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً
1- چیستی ملک عظیم
چنانکه گفته شد حق و توان تصرف در چیزی مُلک است.
شئ مورد تصرف گاهی بزرگ است گاهی نیست.
بزرگی امری نسبی است خواه در مقایسه با شئ دیگری باشد خواه در مقایسه با قدرت تصرف مالک.
جهان طبیعت بدون مقایسه با عوالم فوق آن بزرگ بلکه نامتناهی است ولی در مقایسه با اولین عالم فوق آن، همانند حلقه انگشتر نسبت به بیابان گستره است بلکه هیچ کسر ریاضی حاکی از نسبت میان آن دو نمیتوان ارائه کرد، زیرا نسبت طبعیت دارای اجزاء و حدود با ملکوت بدون اجزاء و حدود خارج از نسبتسنجی و بیان است.
عالم طبیعت نسبت به ملکوت مانند نسبت نقطه با اندازه نامتناهی است چنانکه نسبت همه زمانهای طبیعی با عالم ملکوت همانند نسبت میان آن و زمان نامتناهی است.
کسی که بر جهان طبیعت یا بخشی از آن تسلط و حق تصرف دارد، اگر با حاکم و مسلط بر ملکوت و جبروت مقایسه نشود، مُلک عظیم است ولی اگر با آن مقایسه شود، متاع قلیل است.
2- ضمیر هم در آتَيْناهُمْ ممکن است به عموم مردم باز گردد و بر این اساس، تفسیر حدیث شریف از این قرار است:
مُلک حضرت خاتم الانبیاء و اهلبیت آن حضرت، تسلط و تصرف در همه عوالم هستی و همه تعینات وجودی از مراتب دنیا و آخرت و فراتر از آن است و بزرگتر از آن قابل تصور نیست. تسلط بر همه اسماء و ظهورات آنها.
پیامبران و اولیاء الهی و نیز ملائکه مقرب و غیرمقرب نیز هر کدام به اندازه گستره وجودی خود بر مرتبه یا مراتبی از عوالم هستی تسلط و حق تصرف دارند؛ برخی در طبیعت تسلط دارند، برخی بر آسمان اول، برخی بر آسمانهای دیگر.
عالمان ربانی نیز بهاندازه کمالات خود بر مرتبه یا مراتبی از عوالم هستی تسلط دارند. هر کدام از این مراتب مُلک، بدون مقایسه با مراتب دیگر، عظیم است.
اما ملك عظيم مربوط به عامه مسلمانان که نه سعه وجودی مانند انبیاء و اولیاء و ملائکه دارند و نه سعه علمی مانند عالمان دارند، عبارت است از توان انجام وظایف واجب و مستحب که به تسلط بر مراتبی از بهشت و نعمتهای الهی در عوالم مختلف و تصرف در آنها میانجامد. به همین سبب امام باقر (صلواتاللهعلیه) در تفسیر ملک عظیم فرمود: الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ.
علت اینکه قدرت بر انجام واجبات را ملک عظیم دانست و مستحبات را مطرح نفرمود، این است که اغلب عوام بلکه همه آنها از شناخت حتی تقلیدی مستحبات و انجام تفصیلی آن ناتوان هستند.
3- چنانکه ضمیر آتَيْناهُمْ ممکن است با توجه به صدر آیه به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برگردد. در این صورت با توجه به اینکه امام علیهالسلام ملک عظیم را طاعت واجب تفسیر نمودند، معنی طاعت واجب در حق خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با طاعت واجب در حق عامه مردم تفاوت دارد.
مقصود از طاعت واجب برای عموم مردم همان است که آنها را از دوزخ نجات میدهد و به بهشت و تصرف در نعمتهای بهشتی توانمند میسازد اما طاعت مفروض برای خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آن است که آنها را به مرتبه قرب فرائض و جمع میان دو قرب میرساند.
چنانکه در تفسیر برخی از نوادر توحیدی گفته شد، قرب فرائض در سیر صعود مربوط به کسانی است که در نزول اول هستند و از عالم امرند نه خلق، بنابراین، انجام چنین فرائضی برای عامه خلق ممکن نیست. به همین سبب اگر ضمیر در آتیناهم به عموم مردم برگردد یک معنی دارد و اگر به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برگردد معنای دیگر دارد. اگرچه بازگشت ضمیر به هر دو هم ممکن است بهویژه پس از آنکه امام باقر (صلواتاللهعلیه) آن را به خلق برگرداند، ولی این امر مانع از این نمیشود که بازگشت ضمیر به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اولی باشد چنانکه صدر آیه بدان شهادت میدهد.
آیه کریمه: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً(نساء، 54)
54- الحديث الخامس و هو الحادى و الثمانون و اربع مائة
عَنْ أَبِيالْحَسَنِ الْعَطَّارِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: أُشْرِكَ بَيْنَ الْأَوْصِيَاءِ وَ الرُّسُلِ فِي الطَّاعَةِ
ترجمه: امام صادق علیهالسلام مىفرمود: وجوب اطاعت میان اوصیاء و پیامبران مشترك است (و بر امت واجب است كه از هر دو طایفه اطاعت كنند)
شرح
پیامبران و اوصیاء آنها در اطاعت مشترکند، بدین سبب که نبوت و ولایت یا وصایت پس از سفر سوم تحقق مییابد. پس هر که به مرتبه ولایت یا وصایت میرسد، سفر اول را بهخوبی و تمامیت طی کرده است.
سفر اول جز معرفت و عبادت چیزی نیست. عبادت که از طریق طاعت حاصل میشود. معرفت دو مرتبه دارد، یک مرتبه آن مقدم بر طاعت است و مرتبه دیگر آن نتیجه طاعت.
علاوه بر اینکه مهمترین وظیفه و نقش پیامبر و وصی او، هدایت خلق است و هدایت نیز دو قسم است، یک قسم آن مقدمه طاعت است و قسم دیگرش نتیجه آن. پس پیامبر و وصی، در طاعت حق تعالی مشترکند.
55- الحديث السادس و هو الثانى و الثمانون و اربع مائة
عَنْ أَبِيالصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع): نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا، لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ(نساء، 54)
ترجمه: و فرمود: ما گروهى هستیم كه خداى عزوجل اطاعت ما را واجب كرده، انفال (غنیمت در جنگ و مباحات اولیه) از ماست و برگزیده از مال (اشیاء نفیس جنگى) به ما اختصاص دارد: ما در دانش ریشه داریم و ما هستیم حسد بردهشدگان كه خدا میفرماید (58 سوره 4) «آیا بر مردم حسد مىورزند به واسطه آنچه خدا از فضل خود به ایشان داده است» (درباره انفال و برگزیده از مال و نیز درباره اینكه ائمة علیهالسلام محسودند بعد از این به تفصیل بیان مىشود.)
شرح
امام صادق (علیهالسلام) در این حدیث شریف، چهار ویژگی اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را بیان فرمودند.
1- نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَتَنَا: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.
2- لَنَا الْأَنْفَالُ: تقدیم خبر دلالت بر حصر دارد.
از نظر لغت، انفال جمع نفل به معنی زیادی چیزی و افزودن بر چیزی است. به معنی بخشش و اعطاء نیز است و در اصطلاح شرعی، بهمعنی غنیمت است.
برخی غنایم جنگ را، برخی غنایم عقبنشینی دشمن که بدون جنگ بهدست آمده است، برخی هر چه مسلمانان از کفار بهدست آورند را، برخی زمین حاصل از فتوحات را، برخی خمس را، برخی مال بدون وارث را، برخی هرچه که از دارالحرب بدون خونریزی بهدست آید را و برخی منابع طبیعی سرزمین اسلامی را انفال دانستهاند.
به صراحت آیه نخست سوره انفال، يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنفَالِ قُلِ الْأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ، انفال از خدا و رسول خداست. و آنچه از رسول خدا باشد، پس از آن حضرت از وصی اوست.
وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ: صفو به معنی برگزیده و خالص است.
یکی از مصادیق آن هدایای پادشاهان است.
3- وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ
راسخ در علم به معنی نفوذ در همه معلومات است بهگونهای که اولا مجهولی باقی نماند، ثانیاً علم او متصف به عصمت باشد و خطاناپذیر.
چنین علمی، نه اکتسابی متعارف است نه اکتسابی نامتعارف بلکه وهبی و لدنی است.
4- وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً.
واژه أم اگر متصل باشد، به معنی تخییر است و اگر منقطع باشد به معنی بل و تاکید است مانند همین آیه کریمه.
مقصود از ناس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اهلبیت آن حضرت است نه عموم مومنان، زیرا آنچه که خدای متعال به مومنان عطا کرده است اگرچه فضل خداست، ولی اولا قابل حسادت نیست. وضعیت مومنان پس از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شاهد آن است و ثانیاً فضل خدای متعال که سبب حسادت به آنها شده است همان ملک عظیم است که در ادامه آیه آمده است و شکی نیست که چنین ملکی به احدی جز پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهلبیت آن حضرت عطا نشده است.
56- الحديث السابع و هو الثالث و الثمانون و اربع مائة
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِيالْعَلاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ: نَعَمْ! هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ (نساء، 59) وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا (مائده، 55).
ترجمه: حسین بن ابىالعلاء گوید: گفتار خود را درباره اوصیاء كه اطاعتشان واجب است به امام صادق علیهالسلام عرض كردم فرمود: آرى ایشانند همان كسان كه خداى تعالى میفرماید (59 سوره 4) «اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر و والیان امر از خودتان را» (یعنى مقصود از والیان امر، اوصیاء هستند) و ایشانند همان كسانی كه خداى عزوجل فرموده است (61 سوره 5) «ولىّ شما فقط خداست و رسولش و كسانی كه ایمان آوردهاند.
شرح: درباره آیه اول مجلسى(ره) از مجمع البیان نقل مىكند كه عامه و اهل سنت اولىالامر را به زمامداران و یا علما تفسیر مىكنند و اما مفسرین شیعه به استناد روایات وارده از حضرت باقر و صادق علیهماالسلام به ائمه و اهل بیت علیهمالسلام تفسیر مىكنند و ایشانند كه خدا اطاعتشان را بدون قید و شرط در این آیه واجب كرده است و جایز نیست كه خدا اطاعت كسى را بىقید و شرط واجب كند، جز آنكه معصوم باشد و ظاهر و باطنش یكى باشد و اشتباه نكند و به كار زشت دستور ندهد و زمامداران و علماء اینگونه نیستند و خدا منزه است از اینكه مردم را امر كند از گنهكار و یا كسانی كه عقاید مختلف دارند اطاعت نمایند، زیرا اطاعت نمودن از چند عالمى كه هر یك رأى جداگانهاى دارد محال است و ممكن هم نیست كه آنها در عقیده متحد شوند و یك قول را اختیار كنند.
اما درباره آیه دوم كه مهمترین آیهای است كه مفسرین و متكلمین شیعه بر امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام استدلال كردهاند و آن موضوع خاتمبخشى آن حضرت در حال ركوع است كه این آیه در شأنش نازل گشته است چنانکه این مطلب را مفسرین از عامه و اهل سنت هم اعتراف دارند، فخررازى و زمخشرى و بیضاوى و سیوطى كه از بزرگان علما سنتند در تفاسیر خود نزول آیه شریفه را در شأن امیرالمؤمنین علیهالسلام و موضوع خاتمبخشى آن حضرت دانستهاند و خلاصه اخبار در اینباره متواتر است فقط بعضى از مفسرین اهل سنت را شدت تعصب واداشته است كه بگویند جمله «و هم راكعون» در آخر آیه حالیه نیست و استیناف است ولى بنابر آن لازم آید كه ركوع تكرار شده باشد، زیرا از «یقیمون الصلوة» ركوع فهمیده مىشود یا بگویند «ركوع» در اینجا حقیقت شرعیه ندارد و به معنى خضوع است كه آن را هم طبع سلیم و ذوق صحیح نمىپذیرد یا آنكه در كلمه «ولى» تصرفى كنند و آن را از ظهورش كه سنخ ولایت خدا و رسول است برگرداند، مفسرین و متكلمین شیعه در این جهات بحث كرده و بهطور مفصل و مبسوط حقیقت را روشن نمودهاند كه نقل آنها مناسب این مختصر نیست.
شرح
آیه اطاعت، شاهدی قرآنی است بر وجوب اطاعت از ولیّ و آیه ولایت مصداق ولیّ را تعیین میکند.
57- الحديث الثامن و هو الرابع و الثمانون و اربع مائة
عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلادٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ فَارِسِيٌّ أَبَاالْحَسَنِ(ع) فَقَالَ: طَاعَتُكَ مُفْتَرَضَةٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ. قَالَ: مِثْلُ طَاعَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(ع)؟ فَقَالَ: نَعَمْ.
ترجمه: مردى پارسى از امام كاظم علیهالسلام پرسید اطاعت شما واجب است؟ فرمود: آرى، گفت: مثل اطاعت حضرت علی؟ فرمود: آرى.
شرح
از امام رضا علیهالسلام پرسیدند: آیا همانگونه که اطاعت از امیرالمومنین واجب است، اطاعت از شما هم واجب است؟ حضرت پاسخ مثبت داد.
1- معلوم میشود که برای راوی، وجوب اطاعت از امیرالمومنین امر آشکاری بوده است.
2- با توجه به ملاک وجوب طاعت، هر جا که این ملاک وجود داشته باشد، وجوب اطاعت هم وجود دارد.
3- ملاک وجوب اطاعت، ناتوانی معرفت مطیع به مقصد و راه و چگونگی طی مسیر و آگاهی و امانتداری مطاع است.
4- ممکن است پرسش از اصل اطاعت باشد و ممکن است در استناد اطاعت از امام رضا به خدا باشد چنانکه اطاعت امیرالمومنین مستند به امر خداست و ممکن است پرسش از همانندی رتبه اطاعت از امام رضا با اطاعت از امیرالمومنین باشد.
در هرصورت پاسخ مثبت است.
58- الحديث التاسع و هو الخامس و الثمانون و اربع مائة
عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَئِمَّةِ هَلْ يَجْرُونَ فِي الْأَمْرِ وَ الطَّاعَةِ مَجْرَى وَاحِدٍ؟ قَالَ: نَعَمْ
ترجمه: ابوبصیر گوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: همه امامان در فرمان و وجوب اطاعت یكسانند فرمود: آرى.
شرح
اشتراک آنها در وجوب طاعت بهسبب اشتراک آنها در علم و عصمت است.
59- الحديث العاشر و هو السادس و الثمانون و اربع مائة
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الطَّبَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ الرِّضَا(ع) بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ فِيهِمْ إِسْحَاقُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِيسَى الْعَبَّاسِيُّ، فَقَالَ: يَا إِسْحَاقُ بَلَغَنِي أَنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ النَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا؟ لا وَ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)، مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لا سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِي قَالَهُ وَ لا بَلَغَنِي عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِي قَالَهُ. وَ لَكِنِّي أَقُولُ: النَّاسُ عَبِيدٌ لَنَا فِي الطَّاعَةِ، مَوَالٍ لَنَا فِي الدِّينِ، فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ
ترجمه: طبرى گوید: من در خراسان بالاى سر امام رضا (علیهالسلام) بهخدمت ایستاده بودم و جمعى از بنى هاشم كه اسحاق بن موسى در میانشان بود، خدمت آن حضرت بودند، امام فرمود: اى اسحاق به من خبر رسید كه مردم (اهل سنت) مىگویند: ما عقیده داریم كه مردم برده ما هستند! نه سوگند به خویشى و قرابتى كه با پیامبر (ص) دارم نه من هرگز این سخن نگفتهام و نه از پدرانم شنیدهام و نه به من خبر رسیده كه یكى از آنها گفته باشد ولى من مىگویم مردم بنده ما هستند در اینكه اطاعت ما بر آنها واجب است و در اطاعت فرمانبر مایند و در دین پیرو ما هستند، هر كس حاضر است به غائبین برساند.
واو در وَ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص)، واو قسم است.
60- الحديث الحادى عشر و هو السابع و الثمانون و اربع مائة
عَنْ أَبِيسَلَمَةَ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا، لا يَسَعُ النَّاسَ إِلا مَعْرِفَتُنَا وَ لا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا؛ مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالاًّ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ، فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ.
ترجمه: امام صادق علیهالسلام مىفرماید: مائیم كه خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهى جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هر كه ما را شناخت مؤمن است و هر كه انكار كند كافر است و كسى كه نشناسد و انكار هم نكند گمراه است تا زمانیكه به سوى هدایتى كه خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمى ماست بر گردد و اگر به همان حال گمراهى بمیرد خدا هر چه خواهد با او كند.
شرح: مقصود از كسانی كه ائمه را شناخته و انكار هم نكردهاند آنهایند كه عقل و فهم درك مقام امامت را ندارند و در قرآن از آنها به مستضعفین تعبیر شده است و همچنین كسانی كه از محیط تعلیمات مذهبى دور افتاده و مقام امام چنانكه شایسته است برای ایشان معرفى نگشته درباره این اشخاص هم امید عفو و بخشش هست.
شرح
1- معرفت امامان معصوم و اطاعت از آنها بر همه واجب است خواه مسلمان باشند خواه نباشند. کسی که مسلمان نیست اگرچه به مرحله تنجز تکلیف نرسیده است ولی محکوم به عوارض عدم معرفت و عدم طاعت هست. روایاتی که خلاف این مطلب است، به همین عدم تنجز دلالت دارد.
2- توانایی و قابلیت معرفت، شرط وجوب آن است مانند همه تکالیف دیگر که مشروط به آن است. این توانایی و قابلیت هم متناسب با عقل و عرف است نه بیشتر.
3- بر این اساس، سفها، مجانین، ضعفا و همه کسانی که بهلحاظ عقلی و عرفی در معرض معرفت نیستند، مستثنی هستند.
4- ایمان به اهلبیت شرط ایمان حقیقی به خدا و رسول است نه شرط اسلام. اسلام به شهادتین تحقق مییابد حتی اگر گوینده آن منافق باشد یا اعرابی.
5- افراد ناتوان از تحقیق، فهم و اطاعت، باید به رحمت عام خدای متعال امید داشته باشند.
61- الحديث الثانى عشر و هو الثامن و الثمانون و اربع مائة
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَفْضَلِ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: أَفْضَلُ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ طَاعَةُ أُولِي الْأَمْرِ. قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع): حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ.
ترجمه: ابن فضل گوید: از امام علیهالسلام پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان به خداى عزوجل چیست؟ فرمود بهترین وسیله تقرب بندگان به سوى خداى عزوجل اطاعت خدا و اطاعت رسول و اطاعت والیان امر است. امام باقر(ع) فرمود: دوستى ما ایمان و دشمنى ما كفر است.
شرح
اگر چه ممکن است ضمیر سألته به امام كاظم عليه السلام برگردد، بدین سبب که بهسبب جنایات و اختناق بنیعباس بسیاری جرأت نمیکردند نام امام کاظم را به زبان بیاورند، ولی به قرینه قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) ضمیر به امام صادق برمیگردد.
62- الحديث الثالث عشر و هو التاسع و الثمانون و اربع مائة
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع): أَعْرِضُ عَلَيْكَ دِينِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ؟ قَالَ: فَقَالَ هَاتِ. قَالَ فَقُلْتُ: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ؛ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؛ وَ أَنَّ عَلِيّاً كَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ؛ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ؛ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ, ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ عَلِيُّ ابْنُ الْحُسَيْنِ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ؛ حَتَّى انْتهَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ؛ ثُمَّ قُلْتُ: أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ. قَالَ فَقَالَ: هَذَا دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ مَلائِكَتِهِ.
ترجمه: اسماعیل بن جابر گوید: به امام باقر علیهالسلام عرض كردم: دین خودم را كه خداى عزوجل را به آن مىپرستم به شما عرض كنم؟ فرمود: بگو. عرض كردم: گواهى دهم كه شایسته پرستشى جز خداى یگانه بىانباز نیست و محمد بنده او و فرستاده اوست و آنچه از جانب خدا آورده اعتراف دارم. على امام است و خدا اطاعتش را واجب ساخته و بعد از او حسن امام است و خدا اطاعتش را واجب نموده و بعد از او حسین امام است و خدا اطاعتش را واجب دانسته و بعد از او على بن حسین امام است و خدا اطاعتش را واجب كرده (همینطور گفتم تا به خود حضرت رسید، سپس عرض كردم: توئى امام، خدایت رحمت كند، فرمود: دین خدا و دین ملائكه او همین است.
63- الحديث الرابع عشر و هو التسعون و اربع مائة
عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع): اعْلَمُوا أَنَّ صُحْبَةَ الْعَالِمِ وَ اتِّبَاعَهُ دِينٌ يُدَانُ اللَّهُ بِهِ وَ طَاعَتَهُ مَكْسَبَةٌ لِلْحَسَنَاتِ مَمْحَاةٌ لِلسَّيِّئَاتِ وَ ذَخِيرَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رِفْعَةٌ فِيهِمْ فِي حَيَاتِهِمْ وَ جَمِيلٌ بَعْدَ مَمَاتِهِمْ.
ترجمه: امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: همنشینى با عالم (امام باشد یا دانشمند ربانى) و پیروى از او دینى است كه خدا به وسیله آن دیندارى و پرستش شود و اطاعت عالم موجب به دست آمدن حسنات و محو گناهان است و براى مؤمنین ذخیرهاى است و در زمان حیات مایه سربلندى و پس از مرگ موجب ذكر خیر است.
شرح
1- مكسب به كسر ميم اسم آلت است و به فتح میم، اسم مکان و زمان. به کسر برای مفاد روایت، مناسبتر است.
2- علم مراتب مختلفی دارد که اعلی درجه امکانی آن، علم معصوم است و فروتر از آن علم یقینی عالم ربانی آن هم حق الیقین، عین الیقین، علم الیقین و علم حجت و معتبر عقلی و نقلی.
3- پیروی از هر مرتبهای از علم آنگاه رواست که دسترسی به مرتبه مقدم بر آن ممکن نباشد.
4- پیروی از هر مرتبهای از علم هم آثار دنیوی دارد هم اخروی.
64- الحديث الخامس عشر و هو الحادى و التسعون و اربع مائة
عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع): إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ. قَالَ: صَدَقْتَ. قُلْتُ: