با اینكه ائمه علیهمالسلام نور خداى عزوجل هستند
بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) نُورُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
با اینكه ائمه علیهمالسلام نور خداى عزوجل هستند (باب سیزدهم از کتاب حجت که 6 حدیث دارد)
و هو الباب الثالث عشر من كتاب الحجة و فيه ستة احاديث
85- الحديث الاول و هو الثانی عشر و خمس مائة
عَنْ أَبِيخَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا. فَقَالَ: يَا أَبَاخَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ؛ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ؛ وَ اللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ؛ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ؛ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ، فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ؛ وَ اللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ لا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ، وَ لا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا، فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا، سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.
ترجمه: ابوخالد كابلى گوید: از امام باقر علیهالسلام پرسیدم تفسیر سخن خداى عزوجل را (8 سوره 64) «به خدا و رسولش و نورى كه فرستادهایم ایمان آورید» فرمود: اى اباخالد بهخدا سوگند كه مقصود از نور ائمه از آل محمد(ص) باشند تا روز قیامت، بهخدا كه ایشانند همان نور خدا كه فرو فرستاده، بهخدا كه ایشانند نور خدا در آسمانها و زمین، بهخدا اى اباخالد، نور امام در دل مؤمنین از نور خورشید تابان در روز، روشنتر است، بهخدا كه ائمه دلهاى مؤمنین را منور سازند و خدا از هر كس خواهد نور ایشان را پنهان دارد، پس دل آنها تاریك گردد، بهخدا اى اباخالد بندهاى ما را دوست ندارد و از ما پیروى نكند تا اینكه خدا قلبش را پاكیزه كرده باشد و خدا قلب بندهاى را پاكیزه نكند تا اینكه با ما خالص شده باشد و آشتى كرده باشد (یك رنگ شده باشد و سازگار) و چون با ما سازش كرد خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنش سازد.
شرحسَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا. فَقَالَ: يَا أَبَاخَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ: مقصود از نور که در کریمه یادشده آمده است، کیست؟ امام باقر صلواتاللهعلیه فرمود: مقصود از نور، امامان از اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم تا روز قیامت است.
1- نور معنای روشنی دارد و بینیاز از تعریف است. در عین حال درباره آن گفته شده است که الظاهر لذاته و المظهر لغیره. چیزی که خودش روشن و ظاهر باشد و چیزهای دیگر را نیز روشن و ظاهر سازد.
2- نور مانند وجود یا ظهور و هر کمال دیگری دارای مراتب است.
3- نور هم حسی است و هم معنوی؛ هم فیزیکی است و هم متافیزیکی.
4- متعلق ایمان، امور متافیزیکی است مانند خدا و اسماء و صفات او، غیب و مراتب آن، نبوت و رسالت و ولایت و مصادیق آن.
5- ارکان اصلی ایمان در بدایت و سیر نزول، توحید، نبوت، رسالت، ولایت و امامت است و در نهایت و سیر صعود، معاد و مراتب و متعلقات آن است.
در کریمه یادشده، نور نیز متعلق ایمان معرفی شده است. پیداست که مقصود از آن، نور حسی و فیزیکی نیست و بسا مطلق نور معنوی و متافیزیکی هم نباشد. بدین دلیل که بسیاری از نورهای متافیزیکی مانند علم متعلق ایمان نیست بلکه اگر علم متعلق ایمان است مرتبه خاصی از آن مانند علم خدای متعال و برخی از تجلیات تام او متعلق ایمان است نه همه مصادیق علم.
در کریمه یادشده، ایمان به خدا و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به عنوان متعلق ایمان معرفی شده و به ایمان به آنها امر شده است، یعنی ایمان به دو رکن اصلی در بدایت، ذکر شده است. از ارکان ایمان در بدایت، تنها امامت و ولایت به صراحت بیان نشده است ولی بهجای آن به ایمان به نور امر شده است.
آیا میان نور و رکن سوم ایمان که امامت و ولایت است رابطهای وجود دارد؟
امام باقر صلواتاللهعلیه در این حدیث شریف میفرمایند، مقصود از نور، امامان از اهلبین پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، یعنی رکن سوم ایمان.
علت اینکه ائمه صلواتاللهعلیهماجمعین از نظر مفهوم یا مصداق، نور هستند این است که تمام ویژگیهای نور متافیزیکی و مراتب عالی نور را دارند و آن هدایتگری و روشن ساختن راه رسیدن به مقصد برای سالک است؛ خود میدانند و دیگران را میآموزند؛ خود هدایت شدهاند و دیگران را هدایت میکنند، حقایق بر خوشان آشکار است و برای دیگران آشکار میکنند.
6- با توجه با همانندی امام علیهالسلام و نور در آشکار ساختن حقایق، اطلاق نور بر امام و اسناد آن به او مجازی نیست. بلکه با توجه به اینکه اطلاق نور بر مراتب عالی و شدید آن حقیقیتر از اطلاق آن بر مراتب ضعیف و دانی است و امام حتی در مراتب دانی وجودش همانند مراتب عالی نور است بنابراین اطلاق نور بر او حقیقیترین اطلاق و اسناد است.
علاوه بر اینکه وجود ائمه صلواتاللهعلیهماجمعین در مراتب بدایت، نور حقیقی است و روایات ناظر بدان بیش از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت.
وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ: تاکید بر فراز قبلی است.
ممکن است اشاره به این کریمه هم باشد: فَالَّذينَ آمَنوا بِهِ وَ عَزَّروهُ وَ نَصَروهُ وَ اتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولئِكَ هُمُ المُفلِحونَ﴿اعراف، 157﴾
وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ: اشاره به کریمه اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَآنها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَکادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلي نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ(نور، 35) دارد. امام علیهالسلام فرمود: مقصود از نور در این کریمه نیز ائمه علیهمالسلام هستند.
1- چنانکه مکرر گفته شده است عوالم هستی بیش از آن است که عوام و خواص آن را درک میکنند. این عوالم تنها به طبیعت و مثال و عقل که حکما بدان نظر دارند، خلاصه نمیشود چنانکه به عوالم طبع، نفس، قلب، روح، سرّ، خفی و اخفی که مشتاق عرفاست نیز منحصر نمیشود.
2- نسبت میان هر مرتبهای از مراتب عوالم هستی به مرتبه فوق آن، از همه جهات همانند نسبت یک به بینهایت است. بنابراین عالم طبیعت که اولین مرتبه و مربوط به ظاهر است در عین نامتناهی بودن، نسبت به مراتب غیبی و باطنی، همان نسبت را دارد.
قلب خواه دومین مرتبه از مراتب عوالم غیبی و باطنی باشد یا کمتر و بیشتر، نسبت به عالم طبیعت همانند نامتناهی نسبت به یک است.
وَ اللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ:
1- با توجه به اینکه عالم قلب نهتنها گستردهتر از طبیعت است بلکه طبیعت نسبت به آن هیچ کسر ریاضی را تشکیل نمیدهد، نور آنکه این عالم را روشن سازد با نور خورشید و ستارگان قابل مقایسه نیست.
بنابراین تشبیه آن به خورشید یا نورانیتر بودن از خورشید، بهمنظور تعلیم مخاطب است که خورشید را نورانیترین میداند.
2- قلوب مومنین اگر با برخورداری از نور امام علیهالسلام نورانیتر از روز روشن و آفتابی میشود ولی در عینحال، وجود و کمالات وجود قلوب مومنین نیز دارای مراتب است و مومنین در عین برخورداری از حداقل نور که روشنتر از روز است، خود دارای مراتب هستند و هر کدام با توجه به قابلیت و استعداد خود از نور امام علیهالسلام برخوردار میشوند.
وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ: این فراز تاکید بر فراز قبلی است.
وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ، فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ:
1- همه موجودات قطع نظر از استناد آنها به علت فاعلی، عین هلاکت و بطلان هستند و هیچ چیزی نیستند. سهم هر موجودی از وجود و کمالات وجود به میزان استناد آن به علت فاعلی دارد.
2- در جای خود گفته شده است که همه عوالم هستی وجهی از وجوه تعین و صادر اول است
3- همچنین بر اساس روایات متعدد، صادر اول و تعین نخست، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهلبیت مطهر آن حضرت هستند.
4- اندازه استناد خلق به فاعل حقیقی را میتوان از کمالات حقیقی آنها شناخت.
کمالات حقیقی عبارت است از حیات، علم و قدرت که در ایمان، فضایل اخلاقی و اعمال صالح ظاهر میشوند.
هر که سهمش از کمالات وجود بیشتر باشد، معلوم میشود که استنادش به علت فاعلی بیشتر و عمیقتر است
هر که استنادش به علت فاعلی بیشتر و عمیقتر باشد، از کمالات علت فاعلی برخوردارتر است.
بر این اساس میتوان فهمید که مومنان با توجه به ایمان و اخلاق و اعمالشان در معرض تابش بیشتر نور ائمه معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین قرار دارند.
عکس آنچه گفته شد این است که هر که استنادش به علت کمتر یا سطحیتر باشد از نور آنها کمتر برخوردار خواهد بود.
مقصود از استناد بیشتر یا عمیقتر، چیزی است که به کمالات بیشتر میانجامد یعنی استناد در کمالات وجود نه در اصل وجود که همه مشترکند.
وَ اللَّهِ يَا أَبَاخَالِدٍ لا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ:
1- برخورداری از نور امام علیهالسلام متوقف بر ایمان و محبت و پذیرش ولایت اوست.
2- ایمان و محبت به او متوقف بر سنخیت با اوست.
3- سنخیت با کسی که دارای همه مراتب طهارت بلکه عین طهارت است برخورداری از طهارت است و هر چه سهم کسی از طهارت بیشتر باشد، سنخیت بیشتر با امام دارد و هر که سنخیت بیستر داشته باشد، محبت بیشتر دارد و ولایتپذیرتر است و هر که اینگونه باشد، سهمش از نور امام بیشتر و عمیقتر است.
وَ لا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا:
سَلَم: اذعان و انقياد مانند کریمه: «وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ».
سِلم: ترك جنگ؛ تسلیم: پذیرش بیچون و چرا
1- طهارت قلبی متوقف بر تسلیم عملی بودن است یا تسلیم عملی نشانه طهارت قلبی است.
2- تسلیم بودن متوقف بر استعداد ذاتی، اراده و همت عملی است.
فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا، سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ:
1- نتیجه همه موارد یادشده در امان بودن از شدت حساب و سختگیری در روز جزاست، بدین سبب که یا چیزی که عامل سختگیری در محاسبه باشد ندارد یا بهدلیل کمالات یادشده، عوامل سختگیری از بین میرود.
2- بههمان دلیل، از فزع قیامت کبری در امان است. اشاره به آیات زیر دارد:
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ ۚ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ (نمل، 87)
لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا ۖ وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ (102) لايَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ (انبیاء، 103)
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: إنّ علیّاً و شیعته یوم القیامة علی کثبان المسک الأوفر، یفزع النّاس و لا یفزعون و یحزن النّاس و لا یحزنون و هو قول الله عزّوجلّ: «لا یحزنهم الفزع الأکبر»
به حقیقت، علی و پیروانش در روز قیامت بر تپهای از مشک که بوی خوشش فضا را عطرآگین میکند قرار دارند. مردم فزع میکنند و آنها هراسی ندارند. مردم اندوهگیناند و آنان اندوهی ندارند و این معنای سخن خداوند عزّوجلّ است که فرمود: «لا یحزنهم».
86- الحديث الثانی و هو الثالث عشر و خمس مائة
عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ إِلَى قَوْلِهِ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ قَالَ: النُّورُ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ، عَلِيٌّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ(ع).
ترجمه: امام صادق علیهالسلام درباره سخن خداى تعالى (157 سوره 7) «كسانى كه پیروى مىكنند از رسول و پیامبرى كه درس ناخوانده است و اوصافش را در توراة و انجیل نزدشان نوشته مىیابند، ایشان را به كار نیك وامىدارد و از كار زشت نهى مىكند و پاكیزهها را براى ایشان حلال و پلیدىها را بر ایشان حرام مىسازد تا آنجا كه میفرماید: و پیروى كنند از نورى كه با او نازل شده، تنها ایشان رستگارند» فرمود مقصود از نور در اینجا (على) امیرمؤمنان و ائمه علیهالسلام مىباشند.
نیاز به شرح ندارد.
87- الحديث الثالث و هو الرابع عشر و خمس مائة
عَنْ أَبِيالْجَارُودِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِيجَعْفَرٍ(ع): لَقَدْ آتَى اللَّهُ أَهْلَ الْكِتَابِ خَيْراً كَثِيراً. قَالَ" وَ مَا ذَاكَ؟ قُلْتُ: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ إِلَى قَوْلِهِ: أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا. قَالَ فَقَالَ: قَدْ آتَاكُمُ اللَّهُ كَمَا آتَاهُمْ، ثُمَّ تَلا: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ، يَعْنِي إِمَاماً تَأْتَمُّونَ بِهِ.
ترجمه: ابوجارود گوید: به امام باقر علیهالسلام عرض كردم: خدا به اهل كتاب خیر بسیارى داده است، فرمود: آن چیست؟ عرض كردم: قول خود خداى تعالى است (54 سوره 28) «كسانى را كه پیش از آن به آنها كتاب دادیم به او مىگروند تا آنجا كه میفرماید آنها براى شكیبائیشان دو مرتبه اجر گیرند» امام فرمود: خدابه شما هم عطا كرده چنانكه به ایشان عطا كرده است، سپس تلاوت فرمود (29 سوره 57) «اى گروندگان از خدا باك داشته باشید و به رسولش ایمان آورید تا دو بهره از رحمت خود به شما دهد و براى شما نورى قرار دهد كه در پرتوش حركت كنید» یعنى امامى كه به او اقتدا كنید.
شرح
کِفل: ضِعف، دو برابر
88- الحديث الرابع و هو الخامس عشر و خمس مائة
عَنْ أَبِيخَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا؟ فَقَالَ: يَا أَبَاخَالِدٍ! النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ(ع)؛ يَا أَبَاخَالِدٍ! لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمُ الَّذِينَ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ يَغْشَاهُمْ بِهَا.
ترجمه: ابوخالد كابلى گوید: از امام باقر علیهالسلام درباره سخن خداى تعالى (8 سوره 64) «به خدا و رسولش و نورى كه فرستادیم ایمان آورید» پرسیدم فرمود: اى اباخالد به خدا مقصود از نور ائمه علیهمالسلام هستند. اى اباخالد نور امام در دل مؤمنان از نور خورشید تابان در روز روشنتر است و ایشانند كه دلهاى مؤمنین را منور كنند و خدا از هر كه خواهد نور ایشان را پنهان دارد پس دل آنها تاریك گردد و در ظلمت رود.
شرح
بخشی از حدیث اول (85) از همین باب
89- الحديث الخامس و هو السادس عشر و خمس مائة
قَالَ أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ، فَاطِمَةُ(ع)، فِيها مِصْباحٌ، الْحَسَنُ، الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ، الْحُسَيْنُ، الزُّجاجَةُ كَآنها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ، فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا؛ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ، إِبْرَاهِيمُ(ع)، زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ؛ لا يَهُودِيَّةٍ وَ لا نَصْرَانِيَّةٍ؛ يَكادُ زَيْتُها يُضِیئُ؛ يَكَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا وَ لَوْ لَمْتمسَسْهُ نارٌ؛ نُورٌ عَلى نُورٍ؛ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ؛ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ؛ يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ؛ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ. قُلْتُ: أَوْ كَظُلُماتٍ؟ قَالَ: الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ؛ يَغْشاهُ مَوْجٌ؛ الثَّالِثُ؛ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ ظُلُمَاتٌ؛ الثَّانِي؛ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ؛ مُعَاوِيَةُ وَ فِتَنُ بَنِي أُمَيَّةَ؛ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ؛ الْمُؤْمِنُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ؛ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً؛ إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(ع)؛ فَما لَهُ مِنْ نُورٍ؛ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. وَ قَالَ فِي قَوْلِهِ: يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ؛ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ منازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
ترجمه: صالح بن سهل همدانى گوید: امام صادق علیهالسلام درباره سخن خداى تعالى (آیه 80 سوره نور كه به آیه نور معروف است در تأویل آن چنین فرمود) «خدا نور آسمانها و زمین است، حكایت نور او چون فانوسى است» آن فانوس فاطمه علیهاالسلام است «كه در آن فانوس چراغى ست» آن چراغ حسن است «چراغ در آبگینه است» آبگینه حسین است «آبگینه مانند اختر درخشانى است» آن اختر درخشان فاطمه است در میان زنان جهان «از درخت پر بركتى برافروزد» آن درخت حضرت ابراهیم(ع) است «درخت زیتونى است نه خاورى و نه باخترى » نه یهودى و نه نصرانى «كه نزدیك است روغنش بر افروزد»، نزدیك است علم از آن بجوشد «اگر چه آتشى به او نرسد، نوری است روى نورى» از فاطمه امامى پس از امامى آید «خدا هر كه را خواهد به نور خود رهبرى كند» هر كه را خدا خواهد به امامان رهبرى كند «و خدا براى مردم مثلها مىزند» همدانى گوید: عرض كردم: (تأویل این كلمات را بفرمائید) «یا مانند تاریكیها» فرمود: اولى و رفیقش باشند «موجى او را فرا گرفت» سومى است روى آن موجى بود، «اینها ظلماتى است» آن موج دومى است «كه برخى زبر برخى متراكمند» معاویه لعنه الله و فتنههاى بنى امیه است «چون كسى دستش را بیرون كند نزدیك نیست كه آن را ببیند» حال مؤمن است در تاریكى فتنه بنى امیه (فجایع بین امیه بر مؤمنین احاطه كند و آنها را سرگردن نماید) و كسى كه خدا براى او نورى مقرر نفرموده» یعنى امامى از اولاد فاطمه علیهماالسلام ندارد «هیچ نورى براى او نباشد» روز قیامت امامى نداشته باشد و درباره سخن خدای متعال (12 سوره 57) «نور آنها از پیش رو و طرف راست مىشتابد» فرمود: روز قیامت ائمه مؤمنین از پیش رو و طرف راست مؤمنین مىشتابند تا ایشان را به منازل اهل بهشت وارد سازند.
توضیح: به اصطلاح محدثین مفسرین، تفسیر قرآن با تأویل آن فرق دارد: تفسیر قرآن همان معنى ساده و روشن است كه هر داناى به لغت عربى آن را مىفهمیده و اجازه دارد كه آن معنا را استنباط كند و در آن بیندیشد و در كتاب تفسیر خود بنویسد ولى تأویل قرآن معنى باطنى و مكنون آن است كه همه كس را اجازه دستدرازى به سوى آن نیست. تأویل قرآن منحصر به پیامبر اكرم و ائمه معصومین (ص) مىباشد كه قرآن در خانه آنها نازل شده و به وحى و الهام الهى به آن تأویل رهبرى شدهاند، ایشان هرچه درباره قرآن گویند از تفسیر و تأویل حق است و مقبول در صورتى كه از دیگران كلمهاى هم در تأویل پذیرفته نیست، آنچه امام صادق علیهالسلام درباره آیه شریفه نور كه از آیات برجسته و تعابیر ابتكارى قرآن مىباشد فرموده است مربوط به تأویل قرآن است، علمای شیعه براى تطبیق آیه شریفه با تأویل و بیان حضرت صادق علیهالسلام بیانات مفصل و مختلفى دارند و بعضى رسالهاى جداگانه در این موضوع نوشتهاند كه از حوصله این مختصر بیرون است. علاوه بر آنكه پس از اطمینان به صحت اصل حدیث، نیاز مبرمى به فروع و حواشى آن نمىباشد.
شرح
تطبیق آیه بر اهلبیت
تفسیر شبر: مشکات، سینۀ محمد(ص)، زجاجه قلب او، مصباح نبوت و شجره مبارکه شجرۀ نبوت است که نه غربی و نصرانی است که قبلۀ آن مشرق باشد و نه شرقی و یهودی است که قبلۀ آن مغرب باشد.
از امام رضا(ع) روایت شده که فرمود ما مشکاتی هستیم که چراغ محمد (ص) در آن قرار دارد و خداوند با ولایت ما هر که را بخواهد هدایت میکند.
تفسیر المیزان: از امام صادق علیهالسلام درباره آیه الله نور السموات و الارض سوال شد، فرمود: این مثلی است که خدا برای ما اهل بیت زده که پیامبر و ائمه از ادله خدا و آیات اویند، آیاتی که مردم به وسیله آن به سوی توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض هدایت میشوند.
علامه طباطبائی در توضیح آن: این روایت از قبیل اشاره به افضل مصادیق است و گرنه آیه شریفه به ظاهرش شامل غیر ایشان نیز میشود و انبیاء و اوصیاء و اولیاء همه را شامل میگردد.
90- الحديث السادس و هو السابع عشر و خمس مائة
مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِيالْحَسَنِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ؟ قَالَ: يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع) بِأَفْوَاهِهِمْ. قُلْتُ: قَوْلُهُ تَعَالَى؟ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ. قَالَ يَقُولُ: وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ. وَ الْإِمَامَةُ هِيَ النُّورُ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا. قَالَ: النُّورُ هُوَ الْإِمَامُ.
ترجمه: محمد بن فضیل گوید از حضرت ابوالحسن علیهالسلام درباره سخن خداى تعالى (8 سوره 61) «مىخواهند نور خدا را با پف دهان خود خاموش كنند» پرسیدم، فرمود: یعنى مىخواهند ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را با پف دهانشان خاموش كنند، گفتم سپس خداى تعالى میفرماید: «و خدا كامل كننده نور خویش است» فرمود یعنى و خدا كامل كننده امامت است و امامت همان نور است و همان است كه خداى عزوجل میفرماید «به خدا و رسولش و نوری كه فرو فرستادهایم ایمان آورید» مقصود از نور همان امام است.
شرح
يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ؟ کفار میخواستند مانع از انتشار نور خدا شوند. مصداق نور خدا در دوره بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اسلام و معارف نبوی بود.
قَالَ: يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا وَلايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ(ع) بِأَفْوَاهِهِمْ: پس از تثبیت و گسترش رسالت آن حضرت، تلاش کردند تا مانع از تثبیت و گسترش ولایت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه شوند.
قُلْتُ: قَوْلُهُ تَعَالَى؟ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ. قَالَ يَقُولُ: وَ اللَّهُ مُتِمُّ الْإِمَامَةِ: همانگونه که خداوند متعال رسالت پیامبر خود را تثبیت کرد و آن را گسترش داد، ولایت وصی او را نیز تثبیت کرد و گسترش داد.
نکته: تثبیت و گسترش رسالت و ولایت و امامت به معنی 1- فراگیری آن در تمام جهان و میان همه مردم و از بین رفتن همه افکار و عقاید مخالف آن نیست بلکه بهاندازه استعداد مخاطب است.
2- همچنین به معنی تحقق اعجازگونه اراده خدای متعال نسبت به آن نیست.
3- همچنین به معنی تحمیل بر مردم نیست، زیرا هیچکدام از اینها نه تحقق یافته و نه ممکن است تحقق یابد.
دلیل بر تحقق نیافتن آن هم در زمان پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و هم پس از آن روشن است.
ممکن نبودن تحقق اراده خدای متعال بهوجه گفته شده، محال هم هست، زیرا اگر تحقق یابد، هم نشاندهنده عجز و ضعف اراده خدای متعال است و هم به جبر انسان میانجامد که هر دو محال و خلاف بداهت یا برهان است.
4- در تمام حوزههایی که مربوط به انسان و اختیار اوست، تحقق اراده خدای متعال از طریق اختیار انسان تحقق مییابد و آنهم از طریق تغییر و تکامل نفس انسان رخ میدهد.
5- این امر خود از سنتهای تغییرناپذیر الهی است، زیرا تغییر آن به امور محال مانند ضعف و عجز خدای متعال و سلب اختیار از انسان میانجامد. کریمه لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ