باب عرض اعمال بر پیامبر و ائمه
بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ الْأَئِمَّةِ(ع)
باب عرض اعمال بر پیامبر و ائمه صلى الله وآله (باب بیست و نهم از کتاب حجت که 6 حدیث دارد)
و هو الباب التاسع و العشرون من كتاب الحجة و فيه ستة احادیث
150- الحديث الاول و هو السادس و السبعون و خمس مائة
عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: تُعْرَضُ الْأَعْمَالُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص)، أَعْمَالُ الْعِبَادِ كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَاحْذَرُوهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ سَكَتَ.
ترجمه: ابوبصیر گوید امام صادق علیهالسلام فرمود: در هر بامداد كردار بندگان نیكوكار و فاسق بر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله عرضه میشود، پس بر حذر باشید (از كردار ناشایست) و همین است معنى سخن خدای متعال (105 سوره 9) «در عمل كوشید كه خدا و رسولش كردار شما را میبینند» و ساكت شد.
توضیح: نظر به اینكه در آیه شریفه بعد از كلمه «و رسوله» كلمه «و المؤمنون» آمده است كه به أئمه علیهمالسلام تفسیر شده است، امام صادق علیهالسلام آن كلمه را از لحاظ تقیه یا واضح بودن مطلب، نفرمود و سكوت نمود.
شرحوجود یا ظهورات وجود مراتب متعددی دارد که نتیجه آن تعدد مراتب عوالم هستی و به تبع آن تفاوت موجودات هر عالم است.
برخی از این مراتب نسبت به هم رابطه علیّ و معلولی ظلّی دارند و در نتیجه در طول هم قرار دارند و هر کدام که در مرتبه بالاتر قرار دارد نسبت به مرتبه فروتر از خود تا انتهای حلقه وجود، احاطه، اشراف، حکومت و غلبه دارد. این رابطه علاوه بر ترتیب عرضی میان موجودات هر عالم نسبت به هم و نیز ترتیب عرضی برخی از عوالم نسبت به هم است که ممکن است مورد بحث در این احادیث شریف نباشد.
با توجه به این ترتیب طولی و احاطه برخی ار عوالم نسبت به مراتب فروتر از خود، روشن میشود که هر چه در عوالم فروتر رخ میدهد خواه ذات باشد، خواه فعل و خواه اثر، معلوم، منظور و مشاهَد عوالم فراتر از آنها و موجودات آن عوالم هست. این علم در مرتبه ذات یا وجود آن عوالم و موجودات مربوط به آنهاست. بهعنوان مثال، کل عالم طبیعت و تمام موجودات مربوط به آن اولا معلوم و مشاهَد عالم ملکوت هست و ثانیا این علم برای عالم ملکوت، کسبی و زمانی نیست بلکه از بدو وجود و خلقت عالم ملکوت این علم برای آن وجود داشته حتی اگر عالم طبع خلق نشده باشد و در واقع، عالم ملکوت به عالم طبیعت، علم پیش از ایجاد دارد. همچنین است حکم عوالم فراتر بدینگونه که عالم طبیعت و ملکوت برای عالم جبروت، معلوم، منظور و مشاهَد است آنهم پیش از ایجاد.
دلیل حضور هر عالمی نزد عالم فراتر از خود در همین فراتری نهفته است بهگونهای که هر عالمی نسبت به عالم فراتر از خود در حکم معلول، فعل و در واقع، شأن و جلوه و ظلّ آن بهحساب میآید و از آن جهت که فعل و معلول از مراتب وجود فاعل و علت است و نیز آنجا که شأن، جلوه و ظلّ، غیر از ذیشأن، متجلی و ذیظلّ نیست بنابراین اگر موجودی علم داشته باشد، به ذات و لوازم و شؤونات و تجلیات ذات خود نیز علم دارد و از آنجا که علم با وجود مساوق است و در نتیجه همه موجودات به اندازه رتبه وجودی خود علم دارند و بر این اساس به شؤونات و تجلیات و افعال خود علم دارند، هر عالمی به تبع علم به خود به مراتب فروتر عوالم نیز که از شؤونات و تجلیات آن است علم دارد. این علم پیش از ایجاد به تبع ذات خود عالم است.
علاوه بر علم پیش از ایجاد، هر موجود و عالمی که در حکم علت و فاعل باشد، علم دیگری به معلول و فعل و جلوه خود دارد که مربوط به پس از ایجاد است. حدیث شریف به این علم اشاره دارد.
این علم پس از ایجاد ویژه عوالم و موجوداتی که ترتیب علی و معلولی دارند، نیست بلکه در بسیاری از موارد موجودات همرتبه نیز از این علم برخوردارند مانند علم یکی از انسانها به انسانها یا دیگر موجودات طبیعی همرتبه خود که از طریق کسب یا اعطای مستیقم خدای متعال که اسباب آن ناشناخته باشد، بهدست میآورد.
ممکن است مقصود از عرض اعمال، علم پس از ایجاد باشد که از لوازم و تبعات علم به ذات باشد و ممکن است مقصود علم کسبی یا وهبی و لدنی باشد.
مقصود از اعمال که بر خدا و پیامبر و مومنان عرضه میشود مطلق اعمال است نه تنها اعمال جوارح. در عرض اعمال و احاطه خدا و پیامبر بر اعمال تفاوتی میان افعال جوارح و جوانح تفاوتی نیست.
كُلَّ صَبَاحٍ أَبْرَارُهَا وَ فُجَّارُهَا
مقصود از هر صبح و شب، تمام اوقات و ساعات و لحظات است نه طلوع و غروب خورشید، زیرا دلایل عرض اعمال مقتضی عمومیت است. علاوه بر اینکه پیامبر و مومن در حکم احاطه و نظارت بر اعمال با خدای متعال مشترکند و اگر چه این اشتراک در اصل علم است نه در رتبه آن. احاطه و نظارت خدای متعال بر اعمال بندگان اختصاص به صبح و شام عرفی و طبیعی ندارد، از اینرو، علم پیامبر و مومن نیز اختصاص به صبح و شام عرفی و طبیعی ندارد.
فَاحْذَرُوهَا مقصود از برحذر بودن این است که گمان نکنید اسرار و خفایای اعمال و افکار شما واقعاً محجوب و مستور است. چنان رفتار کنید که در حضور دیگران بلکه در حضور شریفترین و پاکترین افراد رفتار میکنید.
اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ سَكَتَ.
در هر دو صورت بر اساس نص صریح قرآن، پیامبر و برخی از مومنان از چنین علمی برخوردارند. البته اینکه مقصود از مومنان چه کسانی هستند در روایات بعدی بدان تصریح خواهد.
امام علیهالسلام همین بخش از آیه کریمه را برای مخاطب تلاوت کردند و ادامه آن را که تصریح به علم مومنان به اعمال انسانها است، تلاوت نکردند یا بدین سبب که مخاطب توان فهم آن را ندارد و ممکن است از واژه مومنان عمومیت بفهمد که اولا نادرست است و ثانیا لوازم باطلی دارد یا بدین سبب که مخاطب خود برای تحقیق بیشتر به قرآن مراجعه دوباره کند و ادامه آیه را خود دریابد یا بدین سبب که مخاطب حافظ قرآن است و امام علیهالسلام تنها به بخشی از آیه اشاره کرده است که او به مسأله عرض اعمال توجه کند در این صورت مصادیق آن را که قرآن بدان تصریح کرده است، خواهد یافت.
151- الحديث الثانی و هو السابع و السبعون و خمس مائة
عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ. قَالَ: هُمُ الْأَئِمَّةُ.
ترجمه: یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق علیهالسلام درباره سخن خداى عزوجل (105- سوره 9) «در كار باشید كه خدا و پیامبر و مؤمنین كردار شما را مىبینند» پرسیدم، فرمود: مؤمنین ائمه هستند.
شرح
در این حدیث شریف به مصداق مومنان که علم به سایر انسانها دارند تصریح شده است.
اینکه چرا تنها امامان معصوم صلواتاللهعلیهماجمعین از چنین علمی برخوردارند؟ و نیز آیا از میان مومنان تنها آن حضرات معصوم بدان علم دارند یا سایر مومنان یا برخی دیگر از آنها نیز از چنین علمی برخوردارند؟
در اینکه کاملترین و عالیترین مرتبه علم به مخلوقات و اعمال آنها به اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اختصاص دارد شکی نیست، زیرا آنها هم بهلحاظ مرتبه وجودی احاطه بر کل عوالم و کثرات دارند هم به لحاظ استعداها و زمینههای لازم برای دستیابی به چنین علمی برترین خلق و مومنان هستند اما انحصار علم به خلق و اعمال آنها به خدای متعال، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت آن حضرت نه دلیل عقلی دارد نه نقلی و بنابراین، آیه کریمه به عموم خود باقی خواهد بود.
میزان و گستره دلالت آیه کریمه و تبیین مصادیق آن به تحقق دو عامل یادشده برای تحقق علم به خلق وابسته است که عبارت بود از احاطه وجودی ناشی از مرتبه وجودی و علیت کسی نسبت به دیگران که این عامل بالاصاله اختصاص به خدای متعال دارد و بالتبع اختصاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت آن حضرت و نیز موجودات جبروتی و ملکوتی که نسبت به عالم طبیعت سمت علیت دارند.
عامل دوم عبارت است از استعداها و زمینههای لازم برای دستیابی به چنین علمی که آنهم عبارت است از طهارت وجودی در مرتبه طبیعت و ریاضت مشروع و معقول در طبیعت بهگونهای که مشمول آیات مانند اتقوا الله و یعلمکم الله[1] و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب[2] شود.
152- الحديث الثالث و هو الثامن و السبعون و خمس مائة
عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَا لَكُمْ تَسُوءُونَ رَسُولَ اللَّهِ(ص)؟ فَقَالَ رَجُلٌ: كَيْفَ نَسُوؤُهُ؟ فَقَالَ أَ مَا تَعْلَمُونَ أَنَّ أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ عَلَيْهِ؟ فَإِذَا رَأَى فِيهَا مَعْصِيَةً سَاءَهُ ذَلِكَ، فَلا تَسُوءُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ سُرُّوهُ.
ترجمه: سماعه گوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم كه مىفرمود: شما را چه مىشود كه پیامبر صلىاللهعلیهوآله را ناخوش و اندوهگین میكنید؟ مردى گفت: ما او را ناخوش مىكنیم؟! فرمود: مگر نمیدانید؟ كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه میشود و چون گناهى در آن بیند، اندوهگینش میكند؟ پس نسبت به پیامبر بدى نكنید و او را (با عبادات و طاعات خویش) مسرور سازید.
شرح
این حدیث شریف به دو نکته پرداخته است: 1- مسأله عرض اعمال که در دو حدیث پیشگفته هم بدان تصریح شد. 2- آزردگی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با دیدن رفتارهای ناپسند مردم.
از آنجا که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم خیر و برکت و رحمت و لطف خدای متعال برای همه انسانهاست و رحمة للعالمین است، هر فکر و عقیده و کاری که برخلاف رحمت باشد، با او ناسازگار خواهد بود و از این ناسازگاری به آزردگی تعبیر میشود. البته در جهان طبیعت و مانند آن که آن حضرت تحت تاثیر عوامل طبیعت قرار دارد و از آنها تاثیر میپذیرد، آزردگی واقعی است به این معنی که مشاهده مناظر غمانگیز، مصیبتها، قتل و ضرب و جرحها واقعا سبب آزردگی آن حضرت میشود اما در عوالمی که آن حضرت جنبههای تاثیرپذیر طبیعی و مانند آن را نداشته باشد، آزردگی آن حضرت به معنی عرفی نیست بلکه یا به معنی ناسازگاری با رحمت ذاتی آن حضرت است و یا به معنی تعارض با اشتیاق ذاتی او با استکمال خلق است. آن حضرت مشتاق رسیدن خلق به کمالات شایسته خود هستند و در رساندن آنها به کمال شایسته خود از هیچ تلاشی فروگذار نبوده و نیست. وقتی که آن حضرت رفتارهای ناسازگار با کمالات و برخورداری از رحمت را از خلق مشاهده میکند، از اینکه آنها نتوانستهاند به رحمت عام و تام و شامل آن حضرت برسند در حالی که آن حضرت بدان اشتیاق تام داشته، سبب تاثر او میشود و از این جهت آن را آزردگی میتوان نامید.
با توجه به این توضیح، آزردگی آن حضرت صرفا از رفتارهای ناپسند امت خود نیست بلکه هر فکر و عقیده و رفتاری که مانع رسیدن خلق به رحمت آن حضرت شود سبب آزردگی او میشود. البته برابری در تاثیرگذاری رفتارهای خلق مقصود نیست بلکه اشتراک در اصل آزرده ساختن آن حضرت مورد نظر است.
البته با توجه به ذومراتب بودن آثار و کمالات و حدود وجود میتوان برای آزردگی مراتبی لحاظ کرد که مربوط به مراتب فراتر از طبیعت باشد و در این صورت ازردگی آن حضزت به معنی عرفی ولی در مراتب ملکوتی و جبروتی باشد.
153- الحديث الرابع و هو التاسع و السبعون و خمس مائة
عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِيناً عِنْدَ الرِّضَا(ع) قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا(ع): ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي! فَقَالَ: أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ؟ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ. قَالَ: فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ، فَقَالَ لِي: أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ(ع).
ترجمه: عبدالله بن ابان زیات كه نزد حضرت رضا علیهالسلام منزلى داشت، گوید به آن حضرت عرض كردم: براى من و خانوادهام به درگاه خدا دعا بفرما. فرمود: مگر من دعا نمىكنم؟! بهخدا كه اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه میشود، عبدالله گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم، به من فرمود: مگر تو كتاب خداى عزوجل را نمىخوانى كه میفرماید؟ «بگو (اى محمد) در عمل كوشید كه خدا و رسولش و مؤمنان كردار شما را مىبینند» بهخدا كه آن مؤمن على بن ابیطالب است.
شرح
چند نکته
1- تقاضای دعا از اولیاء (ادْعُ اللَّهَ لِي وَ لِأَهْلِ بَيْتِي)
این نکته به دو مطلب اشاره دارد: الف. تقاضای دعا از اولیاء خدای متعال. ب. درخواست دعا برای خانواده خود
توضیح مطلب اول این است که در برخی از موارد این تقاضا بدین خاطر است که فرد توانایی یا استعداد دعا کردن یا میل و اشتیاق به آن را ندارد و تقاضای از ولی خدای متعال به این معناست که آن حضرت به نیابت از او دعا کند یا دعای ولی خدا سبب پیدایش استعداد و میل و اشتیاق به خدای متعال میشود.
در مواردی کسی که دعا میکند ولی استعداد اجابت آن را ندارد و شرایط اعتقادی، اخلاقی و رفتاری اجابت دعا را ندارد، دعای ولی خدا در چنین مواردی سبب میشود شرایط اجابت در او تحقق یابد.
در مواردی کسی که دعا میکند ولی توان تحمل لوازم درونی و بیرونی دعا و لوازم اجابت آن را ندارد، در چنین مواردی دعای ولی خدا سبب استقامت دعاکننده بهمنظور تحمل لوازم دعا و نیز لوازم اجابت دعا میشود.
در مواردی دعاکننده مصالح خود را نمیشناسد و در نتیجه چیزهایی میطلبد که خیر و صلاح او در آن نیست و یا حکمت سختیهایی که بدان مبتلا شده را نمیشناسد و رفع آنها را میطلبد، دعای ولی خدای متعال ابواب معرفت به مصالح و حکمتها را بر او میگشاید و در نتیجه از دعا برای مقاصد خلاف حکمت و مصلحت روگردان میشود.
در مواردی با وجود همه شرایط یادشده اعم از میل به دعا، شرایط پیش از دعا و لوازم پس از دعا، گاهی دعای دعاکننده به مرتبهای تعلق دارد که یا برطرفکننده تمام نیاز او نیست یا به مراتب فوق آن که به مراتب عمیق درونی دعاکننده و نیز عوالم وجود ارتباط دارد، بیتوجه است. مثلا در دعای خود دنیا یا عقبی میطلبد در حالی که فوق آن دو نیز وجود دارد که برای دعاکننده ضرورت بیشتری دارد.
در واقع، تقاضای دعا از ولی خدا در حکم استشفاع است و دعای آن حضرت در حکم شفاعت است و همانگونه که افراد مختلف در طلب شفاعت، کمالاتی را میطلبند که متناسب با خودشان است، طلب دعا نیز همینگونه است.
توضیح مطلب دوم از جبنههای مختلف انجام میشود: الف. خانواده هر کسی اعم از همسر، فرزندان، پدر و مادر، برادران و خواهران و بقیه محارم هر فردی بلکه طبقات وارثان هر فردی ارتباط وجودی خاص با او دارند بهگونهای که در حکم شاخههای یک درخت هستند و با همه تفاوتهایی که با هم دارند در یک جهت با هم شریکند و آن اینکه تاثیر و تاثرهای فراوان مادی و معنوی، ظاهری و باطنی، بدنی و نفسانی بر هم دارند، بنابراین صلاح و سداد هر کدام از آنها تاثیر فراوانی بر درخت وجود هر فردی دارد. ازاینرو، دعا برای تحقق مصالح ظاهری و باطنی خانواده به عنوان مقدمه لازم برای رشد و تعالی فرد، لازم است.
ب. یکی از مهمترین مراحل رشد و تعالی نفسانی انسان، برونگرایی و عطف توجه به غیر خود است. هر چه انسان به مصالح دیگران توجه بیشتری داشته باشد، زمینه رشد و تعالی او بیشتر فراهم میشود.
توجه به دیگران در بسیاری از موارد بهویژه موارد تزاحم منافع و مصالح، کاری بس دشوار است و کمتر کسی موفق به آن میشود. ایثار، فداکاری و حب و عشق به بندگان خدای متعال از آثار توجه به منافع و مصالح دیگران بهویژه در موارد تزاحم است. در عین حال همین توجه به دیگران و مقدم داشتن منافع و مصالح آنها سبب میشود انسان در مسیر فنای از امیال و خواستههای خود قرار گیرد که این مقدمه ضروری برای تقرب به خدای متعال و فنای در افعال، صفات و ذات اوست.
ج. اجابت دعا اغلب متوقف بر ادای حقوق واجب و مستحب است و نه تنها انسانها حقوق خاص و عامی بر هم دارند بلکه حیوانات و گیاهان بلکه طبیعت نیز بر انسان حقوق متعدد و مختلفی دارد. در میان افراد و اشیاء مختلفی که بر انسان حق دارند و رعایت حقوق آنها شرط در اجابت دعاست، حقوق خانواده بر هر فردی مقدم بر سایر حقوق است. ازاینرو، ادای آنها برای اجابت دعا لازم است که کمترین حد ادای این حقوق، دعاکردن برای آنها و تقاضای دعا از ولی خدا برای آنهاست.
2- دعای اولیاء خدای متعال برای کسانی که قابلیت آن را دارند. (أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ؟)
سخن امام علیهالسلام نشان میدهد که مخاطب نمیداند و نمیفهمد که آن حضرت برای او دعا میکند. به همین جهت طلب دعا کرده است و امام علیهالسلام با استفهام انکاری به او تفهیم میکند که برایش دعا میکند.
این طلب نشاندهنده این نکته است که گویی آثار دعا برای او ظاهر نشده است یا آثاری را انتظار میبرد که برایش تحقق نیافته است از اینرو برای تحقق آنها تقاضای دعا میکند.
دعای امام علیهالسلام برای همه خلق است چه رسد به محبان آن حضرت و بهطریق اولی شیعیان و پیروان خالص او. دعای امام سجاد صلواتاللهعلیه در ماه مبارک رمضان که مغفرت، سلامت، سرور و عافیت برای همه خلق شاهدی بر این مطلب است.
در جاهای دیگر گفته شد که دعای امام علیهالسلام بهشرط امکان با همه اقسام آن، قطعا و بدون تردید مستجاب است و دعای مردود برای انسان کامل ممکن نیست و امتناع عقلی دارد هم بدین جهت که احاطه بر همه مراتب عوالم هستی دارد و هم بدین جهت که میداند چه چیزی را باید بخواهد و چه چیزی را نباید بخواهد.
اینک اگر کسی از امام علیهالسلام طلب دعا به قصد اجابت و رفع گرفتاری ظاهر و باطنی میکند نه بهقصد تبرک و تیمن و تقرب به امام علیهالسلام، بدین خاطر است که به دلیل محدودیت ظهورات وجودی نمیتواند اجابت آن را یا اجابت در موقع و مرتبه مناسب آن را دریابد و درواقع استعداد فهم دعای امام علیهالسلام و اجابت آن را در وقت و مقام و مرتبه خاص آن را ندارد.
در این صورت هم میتوان گفت که امام برای همه دعا میکند و برای همه به شتاب یا بدون شتاب اجابت هم میشود یا با توجه به اینکه دعاکننده آثار اجابت را نمییابد یا توان فهم مرتبه اجابت را ندارد، گویی امام برای او دعا نکرده است، ازاینرو از سخن امام علیهالسلام مبنب بر دعا کردن برای او شگفتزده میشود.
3- استمرار عرض اعمال بر اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم (إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ)
این فراز از حدیث شریف به دو نکته پرداخته است: الف. عرض اعمال بر اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم که در احادیث پیشگفته نیز بدان تصریح شده بود. ب. دعای آن حضرت با عرض اعمال ارتباط دارد یا با آن هم ارتباط دارد و به خاطر کاستیهای اعمال برای ورود در مرتبه قبول، امام علیهالسلام به این منظور هم دعا میکند. البته دعا کردن امام علیهالسلام به این جهت، مانع از دعای عام و فراگیر آن حضرت برای بندگان خدا پیش و پس از اعمال آنها نمیشود.
4- ناتوانی اکثر خلق از فهم عرض اعمال(فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ)
مخاطب از اینکه اعمال او و دیگران هر روز و شب بر آن حضرت عرضه میشود، بهگفته خودش شگفتزده شده است که این امری طبیعی و عمومی است و اختصاص به مخاطب معینی ندارد بلکه اکثریت قریب به اتفاق خلق از فهم عرض اعمال بر اولیاء خدای متعال که نشاندهنده احاطه وجودی آنها بر مراتب خلق است، ناتوان هستند.
این امر ناشی از همانندپنداری اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با خودشان است و این نشان جهالت به قدر و منزلت و مقام وجودی اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
در تعابیر مختلف روایات و زیارات که به معرفت به حقوق اهل بیت علیهمالسلام اشاره یا تصریح شده و در بسیاری شرط تقرب خاص به خدای متعال دانسته شده است به این مطلب نیز دلالت دارد و مقصود از حقوق آنها تنها حقوق سیاسی و دنیوی نیست.
فهم اکثر مردم نسبت به اهل بیت علیهمالسلام فهمی عادی، عرفی و مناسب با مقام دانشمندان و نوابغ است نه فهمی در خور آن خاندان مطهر که احاطه وجودی بر همه مراتب عوالم هستی یکی از مهمترین آنهاست.
بدتر و جاهلانهتر از این آن است که حتی بسیاری بر این گمان هستند که حال آن خاندان مطهر نیز همانند حال دیگران است و به همین جهت، گاهی در مرثیهسراییها زبان حال آنها را حدس میزنند و برای دیگران بیان میکنند.
5- تصریح به اینکه مقصود از مومنون در آیه کریمه، حضرت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه است (وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ(ع)) در حالی که اولا در صدر حدیث به عرض اعمال بر خود تصریح میکند و ثانیا به همان آیهای استشهاد میکند که مصداق مومنان را حضرت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه میداند.
این نکته دقیق اشاره به این است که تفاوتی میان اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم وجود ندارد و همه آن حضرات از حقیقت یگانهای برخوردارند. اولا هر کمالی که برای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اثبات شود بالتبع برای حضرت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه اثبات میشود و هر کمالی که برای آن حضرت اثبات شود برای همه اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اثبات میشود.
154- الحديث الخامس و هو الثمانون و خمس مائة
عَنْ يَحْيَى بْنِ مُسَاوِرٍ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) أَنَّهُ ذَكَرَ هَذِهِ الْآيَةَ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِيطَالِبٍ (ع)
ترجمه: امام باقر(ع) این آیه (105 سوره 9) را یاد نمود و فرمود: بهخدا كه آن مؤمن على بن ابیطالب علیهالسلام است.
شرح
با توجه به آنچه در ذیل حدیث قبلی گفته شد، شرح این حدیث روشن است.
155- الحديث السادس و هو الواحد و الثمانون و خمس مائة
عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ إِنَّ الْأَعْمَالَ تُعْرَضُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَبْرَارَهَا وَ فُجَّارَهَا
ترجمه: امام رضا علیهالسلام مىفرمود: همانا كردار نیك و بد بندگان به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله عرضه میشود.
شرح
مانند حدیث قبلی است.