باب ائمه كانون علم و درخت نبوت و آمد و شدگاه فرشتگانند

بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ

باب ائمه كانون علم و درخت نبوت و آمد و شدگاه فرشتگانند

و هو الباب الواحد و الثلاثون من كتاب الحجة و فيه ثلاثة احادیث

158- الحديث الاول و هو الرابع و الثمانون و خمس مائة

عَنْ أَبِي‌الْجَارُودِ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(ع): مَا يَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا؟ فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ.

ترجمه: على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: مردم چه خرده‌گیرى بر ما دارند؟ به‌خدا كه ما درخت نبوت و خانه رحمت و كانون علم و آمد و شدگاه فرشتگانیم.

شرح

نقم منه و عليه: عابه و كرهه و أنكر عليه؛ اعتراض کردن، آزردن، توهین کردن

و «ما» هم می‌تواند نافیه باشد و هم استفهام انکاری

وَ اللَّهِ

قسم خوردن خدای متعال، انبیاء و اولیاء صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین یکی از راه‌های اطمینان‌بخشی به مخاطب و زمینه‌سازی و آماده‌سازی آن‌ها برای پذیرش حقیقتی است که جز خیر و صلاح خودشان نیست.

شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ

درخت نبوت بودن معانی متعددی دارد: 1- این‌که اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بخشی یا شاخه‌ای از درخت نبوت هستند از باب تسمیه جزء به اسم کل.

2- حقیقت نبوت خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هستند و سایر پیامبران در حکم شاخه‌های این درخت هستند. این معنی با ظاهر روایت سازگارتر است.

3- هر درختی میوه خاص خود دارد. میوه درخت نبوت هم نبوت است. نبوت همه انبیاء بخشی از میوه‌های این درخت است. این معنی با آموزه‌های عرفانی درباره ولایت سازگارتر است و به گفته مولوی: هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس  هم صالح پیغمبر و داود علی بود [1]

4- همه آثار و کمالات نبوت که به خلق می‌رسد و خلق آن را مشاهده می‌کند در واقع آثار وجود اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است.

5- ممکن است استعاره باشد، بدین معنی که نبوت باغی است که درخت آن ما هستیم و همان‌گونه که باغ بدون درخت نیست و بی‌درخت معنی ندارد و قوام آن به درخت است، قوام نبوت نیز به اهل بیت پیامبر است، از آغاز تا انجام خواه در ظاهر چنان‌که در انجام است یا در باطن چنان‌که در آغاز بوده است.

وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ

پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم حقیقت رحمت تام و عام خدای متعال است که همه خلق توانایی دست‌یابی به آن و برخورداری از آن را دارند و البته بدان دست‌می‌یابند.

اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم یا اهل آن رحمت هستند. یا خود آن رحمت و یا اهل خزانه و منبع آن.

تعبیری که در این حدیث شریف آمده است بیت الرحمه است نه اهل بیت الرحمه و میان این دو تفاوت لطیفی وجود دارد. اهل بیت رحمت بدن بدین معناست که آن‌ها شایسه رحمت آن حضرت هستند ولی بیت الرحمه بودن به این معنی است که آن‌ها اصل و اساس و منبع رحمت عام و تام و فراگیر آن حضرت هستند.

آن حضرات از جهت وجود طبیعی خود، اهل بیت رحمت هستند و از جهت وجود فراطبیعی، نوری و بالاتر از آن حقیقت رحمت هستند.

وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ: در ذیل احادیث خزان العلم شرح داده شد.

وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ

محل رفت‌و‌آمد ملائکه بودن مصادیق متعددی دارد: 1- ملائکه برای آوردن اخبار فراطبیعی وجودی یا شرعی بر آن‌ها نازل می‌‌شوند.

2- ملائکه برای دریافت اخبار غیبی فراتر از مرتبه وجودشان نزد اهل بیت حضور می‌یابند.

3- ملائکه برای دریافت فیض و لطف و کمالات ثانوی وجود نزد آن‌ها رفت‌و‌آمد دارند.

4- ملائکه برای عرض ادب و احترام و عبودیت نزد آن‌ها حضور می‌یابند.

5-ملائکه برای دوام اصل وجود و استمرار خلق مدام خود نزد آن خاندان مطهر حاضر می‌شوند.

6- آن خاندان مطهر در گردش پیوسته خود در مراتب عوالم هستی بر ملائکه وارد می‌شوند.

7- اقتضای وابستگی وجودی همه خلق به آن ‌خاندان از سویی و احاطه وجودی آنان بر همه خلق از دیگر سو مقتضی آن است که ملائکه و آن خاندان مطهر پیوسته با هم در آمد و شد باشد و به تعبیر دیگر همه خلق نزد آنان حاضر باشند. بر این اساس، رفت‌وآمد ملائکه اقتضای قوانین ثابت حاکم بر عوالم هستی است.

نتیجه نکته اخیر این است که همه خلق پیوسته نزد آنان حاضر هستند و اختصاص ملائکه به این امر، تعظیم یا عظمت ملائکه و برتری آن‌ها بر اکثریت خلق است.

علت این‌که حضور پیوسته آن‌ها نزد اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به آمدوشد تعبیر فرمودند از جهت توجه به ظهور و بروز این حضور پیوسته است. بدین معنی که همه خلق نزد آن خاندان مطهر حاضرند ولی گاهی این حضور آشکار است و قابل ادراک برای دیگران و خودشان و گاهی قابل ادراک نیست و چون حضور ملائکه از حیث بقاء برای خودشان پیوسته عیان و آشکار است و از جهت فنا پیوسته پنهان و محجوب است و بقاء و فنا در آن‌ها عین هم است می‌توان از آن به آمدوشد تعبیر کرد.

159- الحديث الثانی و هو الخامس و الثمانون و خمس مائة

عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي‌زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ(ع) قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(ع): إِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ، وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ، وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ، وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ، وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ.

ترجمه: امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: ما خاندان درخت نبوت و محل رسالت و آمدوشدگاه فرشتگان و خانه رحمت و كانون دانشیم.

شرح

وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ

همه کمالات و ظهورات وجود خدای متعال در اولین مخلوق و تعین او آشکار شده است و این امر اختصاص به رسالت یا نبوت و مانند آن ندارد. بیان یکی از این کمالات به‌منظور بیان عظمت یا تعظیم یا اظهار عظمت آن است.

ظهور کمالات بر اولین خلق و تجلی خدای متعال از نتایج ولایت ختمی است و هر که موصوف به ولایت ختمی باشد، محل ظهور رسالت نیز می‌باشد.

شرح بقیه حدیث شریف در ضمن احادیث دیگر گفته شد.

160- الحديث الثالث و هو السادس و الثمانون و خمس مائة

عَنْ خَيْثَمَةَ قَالَ: قَالَ لِي أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع): يَا خَيْثَمَةُ! نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ؛ وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ؛ وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ؛ وَ نَحْنُ ذِمَّةُ اللَّهِ؛ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ، فَمَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا، فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ؛ وَ مَنْ خَفَرَهَا فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ.

ترجمه: خیثمه گوید: امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: اى خیثمه، ما درخت نبوت و خانه رحمت و كلید حكمت و كانون دانش و محل رسالت و آمدوشدگاه فرشتگان و محل راز خدائیم، ما هستیم امانت خدا در میان بندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا (پس رعایت و احترام ما از كعبه بیش‌تر است) ما هستیم امان خدا، ما هستیم پیمان خدا، هر كه به پیمان ما وفا كند به پیمان خدا وفا كرده و هر كه با ما پیمان‌شكنى كند پیمان و عهد خدا را شكسته است.

شرح

وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ

حکمت عبارت است از: 1- علوم، عقاید، اخلاق و اعمال حق و صادق و نقد‌ناپذیر 2- علوم و اخلاق و اعمال بدیهی و شبه بدیهی بی‌نیاز از اثبات 3- علوم و اخلاق و اعمالی که دلایل اثبات خود را همراه خود دارند مانند فطریات در منطق 4- علوم و اخلاق و اعمال مدلل و برهانی.

اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کلیدهای گشایش و ظهور حکمت به همه معانی یادشده هستند.

هم اسباب ظهور آن‌ها در حوزه هستی‌شناسی هستند و هم در حوزه معرفت‌شناسی. هم علت پیدایش آن‌ها در مراتب مختلف عوالم هستی هستند و هم علت ظهور آن‌ها برای خلق.

حیثیت وجودی آن‌ها که مبادی ظهورات و وجود و خلقت همه عوالم هستی است، سبب پیدایش حکمت است و تمامیت وجود آن‌ها در جهان طبیعت و علم و بیان و نطق و فصاحت و بلاغت بی‌اندازه آن‌ها سبب ظهور و انتقال حکمت برای خلق است.

وَ مَوْضِعُ سِرِّ اللَّهِ

مقصود از سر خدا ممکن است اسرار شریعت باشد و ممکن است اسرار طریقت باشد و ممکن است عین حقیقت باشد؛ چنان‌که ممکن است حقیقت توحید که غایت آمال عارفان و قرة عین الانبیاء و المرسلین است باشد، زیرا ظهور توحید، ولایت است و حقیت ولایت توحید. بنابراین تمام توحید که سر الهی است تنها در ولایت تام و خاتم ظهور می‌کند و همه مراتب مخلوقات خدای متعال از جبروت تا طبیعت مرتبه توحید خود را به‌واسطه اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دارند.

وَ نَحْنُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ

ودیعه: امانت، مال یا چیز گران‌قیمتی که به‌طور موقتی به‌منظور نگهداری و رعایت حقوق آن در اختیار کسی گذاشته می‌شود و با حفظ شرایط تودیع باید به اصل و صاحب آن بازگردانده شود.

اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم امانت الهی است که به‌طور موقت در عالم طبیعت و در میان خلق قرار گرفته‌اند و رعایت حقوق آن‌ها بر خلق لازم و واجب است

وَ نَحْنُ حَرَمُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ

حرم: جا، مرتبه و مقامی که اختصاص به شخص یا گروه خاصی دارد و ورود، دخالت و تصرف دیگران در آن مجاز نیست و دیگران از هرگونه دخل و تصرف در آن محرومند.

اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اولا حرم و حریم خدای متعال هستند و همه مقامات و جهات وجودی آن‌ها خاص خدای متعال است و همه جنبه‌های وجودی آن‌ها بر سایر خلق حرام است نه می‌توانند در ظاهر و باطن آن‌ها ورود کنند و نه مجاز به چنین کاری هستند؛ نه می‌توانند به مراتب و مقامات آن‌ها وارد شوند و نه مجاز به چنین کاری هستند؛ ورود خلق به منازل و مقامات ملکی و ملکوتی و جبروتی آن‌ها تنها با اجازی آن‌ها به‌صورت بالتبع ممکن است.

مقصود از حرم اکبر بودن آن خاندان مطهر یا در مقایسه با انبیاء و اولیاء است یا در مقایسه با کعبه و مسجد الحرام و یا نسبت به همه خلق.

اگر نسبت به انبیاء و اولیاء، حرم اکبر خدای متعال باشند، اولا حرم بودن آن‌ها امری حقیقی و وجودی است و ظاهر و باطن آن‌ها را شامل می‌شود و ثانیاً انبیاء و اولیاء، حرم کبیر خدای متعال خواهند بود و سایر عالمان و عارفان و مومنان حرم صغیر خدای متعال و سایر خلق نیز حرم اصغر او خواهند بود.

اگر نسبت به کعبه و مسجدالحرام، حرم اکبر باشند، اولا حرم بودن آن‌ها اعتباری و تشریعی است و به معنی حرمت داشتنن است و ثانیا به همان ترتیب که گفته شد دیگر موجودات هم حرم هستند مگر افراد و اشیائی که در اعتبارات تشریعی و ظاهر شریعت از حرمت تشریعی برخوردار نیستند مانند کفار و منافقان و مستکبران.

اگر حرم بودن آن‌ها نسبت به همه خلق باشد، مانند احتمال نخست خواهد بود و امری تکوینی است.

همه احتمالات در جای خود می‌تواند درست باشد.

احتمال دیگر حرم اکبر بودن این است که همه حرم‌های دیگر خدای متعال نسبت به آن‌ها اصغر است بدین سبب که آن‌ها احاطه تام تکوینی و تشریعی نسبت به سایر حرم‌ها دارند و سایر حرم‌ها چه تکوینی و چه تشریعی وجهی از وجوه تکوینی و تشریعی آن خاندان مطهر هستند و در نتیجه حرم بودن سایر حرم‌ها بالتبع است.

وَ نَحْنُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَهْدُ اللَّهِ

ذمه: به معنی عهد، امان، حرمت و حق است.

اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم عهد، امان، حرمت و حق خدای متعال هستند که رعایت آن بر همه خلق برای رسیدن به کمالات شایسته خود و وصول به غایات حقیقی و اعتبار تکوینی و تشریعی لازم و واجب است.

فَمَنْ وَفَى بِعَهْدِنَا، فَقَدْ وَفَى بِعَهْدِ اللَّهِ؛ وَ مَنْ خَفَرَهَا فَقَدْ خَفَرَ ذِمَّةَ اللَّهِ وَ عَهْدَهُ

خفر: هم به معنی نقض عهد و ذمه است و هم به معنی حفظ و وفای به آن که در این فراز معنی نخست مقصود است.

اقتضای طهارت تام اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و قرب فرائض و نوافل و فنای تام فی‌الله و بقاء تمام بالله این است که هر که متصل و مستند به آن‌ها باشد بدون واسطه به الله تبارک و تعالی متصل و مستند شده است، زیرا وساطت آن‌ها مانع از اتصال خلق با خدای متعال نیست و هر که از آن‌ها فاصله گیرد در واقع از خدای متعال و اوصاف و کمالات او فاصله گرفته است.


[1]