باب بررسى و آزمایش
بَابُ التَّمْحِيصِ وَ الِامْتِحَانِ
و هو الباب التاسع و السبعون من كتاب الحجة و فيه ستة احادیث
514- الحديث الاول و هو الثالث و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنْ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) أَنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(ع) لَمَّا بُويِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ بِخُطْبَةٍ ذَكَرَهَا يَقُولُ فِيهَا: أَلا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(ص) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاكُمْ وَ أَعْلاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ.
ترجمه: امام صادق علیهالسلام فرمود: چون از بعد از كشتن شدن عثمان با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت شد، آن حضرت بر منبر برآمد و سخنرانى و خطبهاى القاء كرد كه امام صادق علیهالسلام آن را ذكر كرد و در ضمن آن چنین فرمود: همانا بلیه و گرفتارى شما (كه خدا براى امتحان و آزمایشتان مقدر كرده است) مانند روزى كه خدا پیامبرش صلیاللهعلیهوآلهوسلم را مبعوث ساخت رجوع كرده است، سوگند به آن كه او را بهحق برانگیخت كه شما وساوس و آراء مختلف پیدا كنید و غربال شوید، تا آنجا كه افراد پایین از شما فراز گیرند و بالائیها به زیر گرایند و پیشى گیرندگانى كه كوتاهى مىكردند، به پیش تازند و پیشى گیرندگانى كه پیش مىتاختند كوتاهى كنند، بهخدا كه هیچ نشانهاى (از نشانههاى حق) از من پوشیده نگشته و دروغى به من گفته نشده و بهتحقیق كه این مقام و این روز را به من آگاهى دادهاند.
شرحتمحیص درلغت به معنى گداختن طلا و جدا كردن غش آن است و در اینجا مقصود از آن آزمایش انسان است بهواسطه تكالیف سخت و دشوار تا خوبان از بدان جدا شوند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در اوائل بعثت با محیط مردمى روبهرو شد كه جهل و باطل دامنگیر آنها شده بود، از پیشواى دلسوز و رهبر داناى خود روگردان شده و به عبادت بتها و عادات زشت جاهلیت سرگرم بودند، پیامبر اسلام كه خداى تعالى او را مایه امتحان مردم قرار داد و مبعوثش ساخت با مجاهدت و مساعى بىنظیر خود و غزوات و جنگهاى متعدد، بتپرستان را خداپرست كرد و آدمكشان خونخوار را، مانند برادر مهربان در یك صف و تعقیب یك هدف قرار داد و قوانین عادله اجتماعى را در میان آنها جارى ساخت و بیت المال را طبق حق و عدالت تقسیم مىفرمود، ولى متأسفانه پس از وفات پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مسلمین آن عادات و اخلاق حسنه اسلامى را رفته رفته كنار گذاشتند تا آنجا كه مىتوان گفت: در زمان خلافت عثمان یكمرتبه به قهقرا برگشتند و زمان جاهلیت را تجدید كردند.
اكنون پس از قتل عثمان، امیرالمؤمنین علیهالسلام، با محیط و مردمى روبهرو شده است كه نمونه زمان جاهلیت است و براى ارجاع قوانین حق و عدالت و سركوبى طغیانگران باید جهاد كند و از خودگذشتگى نشان دهد، پس قهراً گروهی بپذیرند و اطاعت نمایند و دستهاى تمرد و نافرمانى كنند و از میان آنها برخى از مسلمین كه نسبت بهحق آن حضرت كوتاهى كرده و با دیگران بیعت كردند به پیش تازند و اطاعت آن حضرت را گردن نهند و در ركابش جهاد كنند و برخی دیگر مانند طلحه و زبیر كه با وجود آن كه در زمان پیامبر اسلام سوابق درخشانى كسب كرده بودند از اطاعت و انقیاد آن حضرت سرپیچى كرده، طغیان و سركشى آغاز كنند.
شرح
أَلا إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(ص) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاكُمْ وَ أَعْلاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا
تکرار تاریخ یا تحولات عمیق و اساسی برای انسانها امری تکوینی و قانونمند است. انسانها وبه تبع آنها جوامع و تمدنها پیوسته در تغییر و تحولند و توقف نه امکان دارد و نه کسی آن را ضمانت کرده است. جوامع متمدن به دلایل خاص خود متلاشی میشوند و به جوامعی وحشی و نیمه وحشی تبدیل میشوند وجوامع عقبمانده بنیانگذار تمدنهایی میشوند که در تاریخ نمونه و مانند نداشته است. مومنان پاک و خالص چنان تنزل میکنند که گویی هرگز اهل ایمان و خلوص و پاکی نبودهاند و کفار و ناصالحان چنان پاک و خالص میشوند که گویی هرگز خطایی در فکر و رفتارخود نداشتهاند.
بعثت پیامبران سرآغاز تحولات ژرف فردی و اجتماعی است که معیارها و ارزشهای فردی و اجتماعی را متحول میکند و به تبع آن انسانها، افراد و جوامع را. همین نقشی که بعثت پیامبران داشته از جنبههای متعددی در خلافت و وصایت جانشینان آنها هم وجود دارد. در این میان با توجه با سیر قهقرایی امت پیامبر پس از رحلت آن حضرت که از سر جهالت و هواپرستی و دلبستگی به غرائز مشترک مهمترین آموزهها و سفارشات آن حضرت را نادیده گرفتند، دوره خلافت حضرت امیرالمومنین صلواتاللهعلیه شبیهترین دوره به عصر بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است که تحولات عمیق فردی و اجتماعی بهوقوع پیوست.
فرودستان به جایگاه شایسته خود که سروری و مهتری است تحول یافتند و سروران و مهتران نیز به جایگاه شایسته خود که دونپایگی است سقوط کردند. آنها که از دیگران سبقت گرفتند به جایگاه پیشین خود برگشتند و آنان که فرومانده بودند، تعالی یافتند.
وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ.
این سخن حضرت امیرالمومنین صلواتاللهعلیه مانند همه سخنان آن حضرت درباره گذشته و آینده عین صدق و حق است که بدو خبر داده شده است.
پس از تبیین این نکته که علم با وجود برابر بلکه مساوق است که در جای خود با تفصیلی و بهگونه برهانی تبیین شد، منبع علم و آگاهی آن حضرت متعدد و متنوع است مانند تحدیث، جفر، جامعه، علم نبوی، علوم پیامبران پیشین و ....
515- الحديث الثانی و هو الرابع و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنِ ابْنِ أَبِييَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ؟ قَالَ: نَفَرٌ يَسِيرٌ قُلْتُ: وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِيرٌ قَالَ: لا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ يُسْتَخْرَجُ فِي الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِيرٌ
ترجمه: ابن ابىیعفور گوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام مىفرمود: واى بر سركشان عرب از امری كه نزدیك است، (واى بر آنها در زمان ظهور امام قائم (علیهالسلام) كه نزدیك است چنانکه در حدیث 938 بیان شد) عرض كردم: قربانت گردم، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندك، عرض كردم بهخدا كسانی كه از ایشان از این امر سخن مىگویند (اظهار عقیده به امام زمان مىكنند) بسیارند، فرمود مردم ناچار باید بررسى شوند و جدا گردند و غربال شوند و مردم بسیارى از غربال بیرون ریزند.
شرح
وَيْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ
از اینکه فرمودند: وای بر طغیانگران عرب در برابر امر قیام و نهضت جهانی امام زمان که به زودی رخ خواهد داد، معلوم میشود که یا تعداد طغیانگران بسیار است یا قدرت جهتدهندگی آنها به تودههای مردم پرقدرت است بهگونهای که قدرت و ثروت و شیطنت آنها سبب میشود که یا جمعیت بسیاری در مقابل اهداف جهانی نهضت آن حضرت قرار گیرند و خواسته و ناخواست در مسیر از بین بردن مقدمات ظهور آن حضرت قرار داشته باشند و یا تحت تاثیر قوای سهگانه آنها (قدرت و ثروت و شیطنت) از ظهور و نتایج دنیوی و اخروی آن غافل باشند. فراز بعدی به این نکته تصریح دارد.
نکته دیگر نزدیک بودن ظهور امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه است که به دو معنی است: 1- نزدیک بودن حقیقی 2- نزدیک بودن نسبی و در مقایسه با امور دیگر
نزدیک بودن حقیقی آن با نگاهی فراطبیعی و الهی است. از این نظر، هیچ رخدادی در جهان طبیعت به دوری متصف نمیشود، بدین سبب که کل جهان طبیعت نسبت به اولین مرتبه از مراتب فرطبیعت یا اولین آسمان، همانند حلقه انگشتر نسبت به بیابان بیحد و اندازه است و کمیت ان همانند نقطه است نسبت به چیزی که کمیت بیپایان دارد و زمان آن همانند یک آن است نسبت به چیزی که زمان بیپایان دارد. بر این اساس زمان همه رخدادهای جهان طبیعت نزدیک است. همین نکته را در مورد نزدیکی رخدادهای طبیعت برای انسانهای محیط بر جهان طبیعت نیز میتوان گفت. بدین معنی که کسی مه بر جهان طبیعت محیط و مسلط باشد، کل جهان طبیعت برای او همانند نقطه است و همه زمان آن همانند آن چنانکه خدای متعال زمان رخداد قیامت را نزدیک میداند و دوری آن را به منکران آن نسبت میدهد.
نزدیک بودن نسبی ظهور امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه نتیجه سنجش آن با سایر حوادثی است که در جهان طبیعت رخ خواهد داد مانند پایان حیات انسان در زمین، پاین عمر زمیت و منظومه شمسی و مانند آن. ظهور آن حضرت نسبت به زمان انقراض نسل انسان در زمین یا پایان عمر زمین و سیارات پیرامون و نزدیک آن بسیار نزدیکتر است.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ؟ قَالَ: نَفَرٌ يَسِيرٌ
راوی از مومنان به نهضت جهانی الهی امام زمان علیهالسلام میپرسد و آن حضرت تعداد مومنان را اندک معرفی میکنند. همینکه مومنان به آن اندک هستند نشاندهنده فراوانی مخالفان یا بیطرفان و غافلان نسبت به آن هستند. خواه این اکثریت (مخالف، بیطرف و اهل غفلت) خود از طغیانگران باشند یا تحت تاثیر قوای سهگانه آنها قرار داشته باشند.
نکته دیگر این است که جمعیت طرفداران نهضت جهانی امام زمان علیهالسلام از میان عرب اندک هستند و همین تصریح به اندک بودن طرفداران عرب آن حضرت نشان میدهد که طرفداران غیر عرب آن حضرت اندک نیستند وگرنه تصریح به اندک بودن عرب در حالی که اگر همه طرفداران آن حضرت بهطور کلی اعم از عرب و غیر عرب اندک باشند، وجهی نخواهد داشت.
قُلْتُ: وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ يَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِيرٌ قَالَ: لا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ يُسْتَخْرَجُ فِي الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِيرٌ
تفاوت میان طرفداران نهضت جهانی آن حضرت با مدعیات طرفداری
کسانی که به نوعی خود را منتظر آن نهضت الهی یا ظهور منجی آسمانی میدانند نهتنها در میان مسلمانان بسیارند بلکه در میان پیروان همه ادیان فراوانند و نهتنها میان عربزبانها بسیارند در میان غیرعربزبانها هم فراوانند. ایمان ظاهری بدون التزام عملی و صرفا شرکت در مجالس جشن و سرور یا وعظ و خطابه مربوط به آن نهضت برای اثبات طرفداری واقعی بسنده نیست بلکه التزام عملی گسترده و تحمل سختیهای فراوان ناشی از ایمان به آن نهضت و عمل به لوازم آن شرط است.
516- الحديث الثالث و هو الخامس و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع): يَا مَنْصُورُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لا يَأْتِيكُمْ إِلا بَعْدَ إِيَاسٍ وَ لا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ لا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لا وَ اللَّهِ حَتَّى يَشْقَى مَنْ يَشْقَى وَ يَسْعَدَ مَنْ يَسْعَدُ
ترجمه: منصور گوید: امام صاق علیهالسلام: به من فرمود: اى منصور: این امر (ظهور امام دوازدهم) به شما نمىرسد جز بعد از ناامیدى و نه به خدا (به شما نمىرسد) تا (خوب از بد) جدا شود و نه به خدا تا بررسى شود و نه به خدا تا شقاوت به شقى رسد و سعادت به سعید.
شرح
إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لا يَأْتِيكُمْ إِلا بَعْدَ إِيَاسٍ
در این حدیث شریف سه نکته مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است: ظهور امام زمان صلواتاللّهوسلامهعلیه آنگاه رخ خواهد داد که اکثریت مردم بلکه مومنان بدان، از آن ناامید میشوند. قطعا مقصود از ناامیدی مومنان، مومنان حقیقی نیست، زیرا آنان چون آهن که در آتش گداخته میشود، در سختیها و بلاها گداخته شدهاند و در راه رسیده به مقاصد الهی نه دچار تردید میشوند و نه سستی؛ همانند کوه میمانند که در مقابل تندبادهای حوادث ناخوشایند هرگز تکان نمیخورند.
ناامید شدن اکثریت معتقدان به ظهور هم به دلیل طولانی شدن دوران غیبت است و هم به دلیل سختیهای بسیار و هم به دلیل سوء فهم از تعالیم دینی مربوط به زمان و شرایط ظهور و در نتیجه انتظارات نادرست از آن.
تصور بیشتر معتقدان به ظهور این است که زمان چندانی به ظهور نمانده و اگر از هفته ماه بیشتر باشد به سال نخواهد رسید در حالی که باید نخست شرایط ظهور برای فرارسیدن زمان آن تحقق یابد و از این مهمتر ظهور فراگیر و تفصیلی که وعده داده شده است یعنی ظهور امام معصوم تنها یکبار در زمین رخ خواهد داد و پس از آن هر چند زمان طولانی باشد انسان از جهت خَلقی و خُلقی تنزل کرده و سیر انتکاسی خواهند داشت و این هم مقدمه قیامت خواهد بود و همه اینها باید در عمر مفید زمین که قابلیت بقای انسان را داشته باشد خواهد بود.
تصور نادرست دیگر مردم این است که ظهور بهگونه فراطبیعی و مهمتر بهگونهای رخ میدهد که گویی انسانها را به دریافت لذتها و پرخوری و شهوترانی و خواهشهای نفسانی دعوت خواهند کرد و حال آنکه چنین چیزی با اهداف آفرینش انسان در زمین و سختیهای آن و تحمل شداید و ریاضات بهمنظور تربیت نفس یا شکوفایی آن سازگار نیست. هدف از ظهور همان هدف از بعثت است و همانگونه که هدف از بعثت ایجاد عدالت به منظور ایجاد سهولت و روانی در سیر و حرکت به سوی کمالات شایسته انسانی است، ظهور امام زمان نیز همین هدف را دارد. مهمترین تفاوت آن دو در محدوده و فراگیری آن است آنها بدین سبب که بعثت پیامبران و تبلیغ اوصیاء آنها مقدمه و زمینهساز ظهور خواهد بود و بعثت چنین مقدمه و زمینهسازی نداشته است.
تصور نادست سوم مردم این است که گویی انسانها برای تحقق عصر ظهور تکلیفی ندارد و این حقیقت با عصیان و طغیان انسانها که نتیجه اجابت بیحد و اندازه شهوات است تحقق مییابد. گویی عقیده بر آن دارند که خوشگذارانیهای حتی نامشروع آنها خود بهخود به ظهور منجی عالم خواهد انجامید در حالی که از نظر عقل و نقل اینگونه نیست.
چنانکه پیشتر گفته شد، عصر ظهور سه ویژگی دارد که مراتب متعدد آن پیش از ظهور تحقق پیدا خواهد کرد و در وارياله آنها مقدمه ظهورند: 1- استکمال عقل 2- استکمال علم و 3- استکمال ایمان و این سه از طریق تلاش همهجانبه انسانها در مسیر حکمت و علم و دین بهوجود خواهد آمد.
وَ لا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَيَّزُوا وَ لا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا
سختیها چنان فراگیر و عمیق خواهد بود که انسانهای مومن به ظهور و منکران آن از هم جدا و بازشناخته خواهند شد و بهخاطر تفاوت در اهداف و وسایل وصول به آن در برابر هم قرار خواهند گرفت. علاوه بر این سختیهای روزگار پیش از ظهور که عمدتا ناشی از ستم ستمگران و جهل و غفلت ستمدیدگان است به حدی میرسد که مومنان ظهور و منکران آن با همه قوا به میدان خواهند آمد و در نتیجه هر کدام از آن دو دسته در مسیر فعلیت استعدادهای خود به پختگی خواهند رسید چنانکه در فراز بعد بدان تصریح شده است.
وَ لا وَ اللَّهِ حَتَّى يَشْقَى مَنْ يَشْقَى وَ يَسْعَدَ مَنْ يَسْعَدُ
پیش از ظهور و در شرایط تقابلی سخت آن است که اهل سعادت به درجات بسیاری از سعادت میرسند و اهل شقاوت نیز در شقاوت خود استقرار مییابند. همانگونه که گفته شد، جمعی از انسانها در شقاوت چنان مستقر شدهاند که جز تحولات فراگیر عصر ظهور نمیتواند آنها را متحول کند و به رحمت خدای متعال برساند و جمعی از انسانهای دیگر نیز برای وصول به سعادت عام و تام چنان آمادگی دارند که برای وصول به آن از همه چیز خود میگذرند و همه تعلقات به ماسوی الله را پیش از ظهور قطع کردهاند و دل در گرو چیزی جز سعادت همهجانبه ندارند.
517- الحديث الرابع و هو السادس و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلادٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاالْحَسَنِ(ع) يَقُولُ: الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ثُمَّ قَالَ لِي: مَا الْفِتْنَةُ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ فَقَالَ: يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ: يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.
ترجمه: معمر بن خلاد گوید: شنیدم حضرت ابوالحسن علیهالسلام مىفرمود: «الم» مگر مردم پنداشتهاند به صرف اینكه گویند ایمان داریم رها شوند و امتحان نشوند» سپس به من فرمود فتنه (امتحان) چیست؟ عرض كردم: قربانت گردم: آنچه ما مىدانیم امتحان در دین است، حضرت فرمود: امتحان مىشوند، چنانكه طلا امتحان مىشود و باز فرمود: خالص و پاك مىشوند، چنانكه طلا پاك مىشود.
شرح
الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ
امام علیهالسلام برای تبیین سختیهای پیش از عصر ظهور این آیه کریمه را تلاوت فرمود. کریمه یادشده اشاره به لوازم و ملزومات ایمان به خدای متعال و متعلقات آن دارد؛ ایمان و التزام عملی به آن. ایمان والتزام عملی به آن همیشه سختیها و بلایایی به همراه دارد که همگان تاب نحمل آن را ندارد. این سختیها و بلایا در دوران غیبت و نزدیک به عصر ظهور پیلافکن است و کمتر کسی میتوان آن را تحمل کند و سر به سلامت ببرد.
ثُمَّ قَالَ لِي: مَا الْفِتْنَةُ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِي عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِي الدِّينِ فَقَالَ: يُفْتَنُونَ كَمَا يُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ: يُخْلَصُونَ كَمَا يُخْلَصُ الذَّهَبُ.
حضرت پرسید میدانی فتناه و سختی و بلا در این عصر چیست؟ راوی گفت: فتنه وسختی در دین. حضرت فرمود: سختیهای دامنگیر عموم مردم همانند آتش برای طلاست. همانگونه که طلا را در آتشمیگدازند تا از ناخالصیهای پاک شود و به خلوص نزدیک شود، انسانها را نیز چنان در آتش سختیها و بلایا میگدازند که همانند طلا از ناخالصیهای پاک شوند و به خلوص نزدیک شوند
518- الحديث الخامس و هو السابع و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ: إِنَّ حَدِيثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِيدُوهُ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فَذَرُوهُ إِنَّهُ لا بُدَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَيْنِ حَتَّى لا يَبْقَى إِلا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا
ترجمه: مردى از حضرت ابوجعفر علیهالسلام نقل مىكند كه فرمود: دلهاى مردم از حدیث شما (شیعه كه معتقد به غیبت امام عصر مىباشید) مىرمد و تنفر دارد، پس هر كه به آن اقرار كرد بیشترش گوئید و هركه منكر شد از او دست بردارید. همانا ناچار باید آزمایشى پیش آید كه هر فرد خصوصى و محرم رازى در آن سقوط كند، تا آنجا كه کسی كه (از كمال باریكبینى و دقت) مو را دو نیمه مىكند سقوط میكند تا آنجا كه جز ما و شیعیان ما باقى نماند.
شرح
إِنَّ حَدِيثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِيدُوهُ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فَذَرُوهُ
ممکن است علت قابلپذیرش نبودن ظهور امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه طول عمر آن حضرت باشد که با تصورات متعارف سازگار نیست.
ممکن است شکل و شیوه ظهور و فراگیری یک حکومت در همه زمین آنهم بدون اکراه و اجبار دیگران در پذیرش آن باشد.
ممکن است شکل و شیوه اداره زمین و گسترش و عدالت در سرتاسر آن، آنهم بدون اکراه و اجبار و بدون ایجاد تغییرات اساسی در ساختار بدنی و روحی انسان باشد.
ممکن است نااسازگاری چنین حکومت عدالتگستر و حقطلبی با امیال و غرائز انسانها باشد.
به کدام از عوامل گفته شده یا گفته نشده که باشد، مسأله ظهور برای همگان قابل فهم و درنتیجه قابل پذیرش نیست، از اینرو امام علیهالسلام فرمودند: از این آموزه برای کسانی کهتوان فهم و اراده پذیرش آن را ندارند، نگویید یا بسیار نگویید اما برای کسانی که توانایی فهم و اراده پذیرش داشته و بدان ایمان دارند بگویید یا بسیار بگویید.
إِنَّهُ لا بُدَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَيْنِ
منکران ظهور تنها مستکبران و ستمگران که عمده مخالفان بعثت انبیاء بودند، نیستند؛ تنها افرا نادان یا فرومایه در علم نیستند بلکه کسانی هم که در علم و دانش نقشی و سهمی دارند، با آن مخالفت میکنند یا بدین سبب که توانایی فهم آن را ندارند یا بهخاطر اینکه وجود منجی را مخالف هواها وغرایز و لذتطلبیها و قدرتطلبیهای خود میدانند
حَتَّى لا يَبْقَى إِلا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا
تنها گروهی که هم ظهور را میفهمند و بدان ایمان دارند و هم در مسیر تحقق آن نقش سازندهای دارند، اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و شیعیان آنها هستند.
وجود این نکته و فضیلت در مورد اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روشن است، زیرا آن خزانه علم هستند و در همه مراتب وجودیشان کامل و معصومند. اما مقصود از شیعیان ممکن است شیعیان کامل در علم و عمل باشند مانند سلمان و ابوذر و مقداد رحمةاللهعلیهماجمعین چنانکه به حسب برخی از روایات معتبر شیعه حقیقی همانها و مانند آنهایند. ممکن است مقصود از شیعیان مومنان متوسطی باشد که به غیبت و ظهور و مانند ان ایمان دارند و به لوازم آنها فیالجمله التزام عملی دارند. به نظر همین درستتر است و شواهد تجربی و تاریخی هم بدان گواهی میدهد. چه بسیار شیعیانی که نه متورط در علم هستند و نه ملتزم به همه لوازم اعتقاداتشان ولی در عین حال برای حفظ عقاید و ارزشهای دینی و مذهبیشان جان خویش را فدا میکنند.
519- الحديث السادس و هو الثامن و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّيْقَلِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِيرَةِ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا جُلُوساً وَ أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع) يَسْمَعُ كَلامَنَا فَقَالَ: لَنَا فِي أَيِّ شَئ أَنْتُمْ؟ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لا وَ اللَّهِ لا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُغَرْبَلُوا؛ لا وَ اللَّهِ لا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا؛ لا وَ اللَّهِ لا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى تُمَيَّزُوا؛ لا وَ اللَّهِ مَا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ إِلا بَعْدَ إِيَاسٍ؛ لا وَ اللَّهِ لا يَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَيْهِ أَعْيُنَكُمْ حَتَّى يَشْقَى مَنْ يَشْقَى وَ يَسْعَدَ مَنْ يَسْعَدُ.
ترجمه: منصور صیقل گوید: من و حارث بن مغیره با جماعتى از اصحابمان (شیعیان) خدمت امام صادق علیهالسلام نشسته بودیم (و از ظهور دولت حق سخن مىگفتیم) آن حضرت سخن ما را مىشنید، سپس فرمود كجائید شما؟ هیهات، هیهات، نه به خدا آنچه به سویش چشم دوختهاید واقع نشود، تا غربال شوید، نه بهخدا آنچه بهسویش چشم دوختهاید واقع نشود، تا بررسى شوید، نه بهخدا آنچه چشم دوختهاید واقع نشود. تا جدا شوید. نه بهخدا آنچه بهسویش چشم دوختهاید واقع نشود، جز بعد از نومیدى. نه بهخدا، آنچه بهسویش چشم دوختهاید واقع نشود، تا شقاوت به شقى برسد و سعادت به سعید.
شرح
این حدیث شریف تفصیلی بر احادیث پیشگفته و تاکیدی بر آنهاست.
>آمار بازدید
پیوندها
آخرین مطالب
- شرح جلد نهم اسفار
- شرح جلد هشتم اسفار
- شرح جلد هفتم اسفار سید مرتضی حسینی شاهرودی
- شرح جلد ششم اسفار سید مرتضی حسینی شاهرودی
- شرح جلد سوم اسفار سید مرتضی حسینی شاهرودی
- شرح جلد دوم اسفار سیدمرتضی حسینی شاهرودی
- شرح جلد اول اسفار از سید مرتضی حسینی شاهرودی
- شرح اسفار جلد هشتم باب هفتم: حالات نفس ناطقه از جهت ارتباط با طبیعت