باب آن كه امامش را شناسد تقدم و تأخر این امر زیانش نرساند
بَابُ أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ
و هو الباب الثمانون من كتاب الحجة و فيه سبعة احادیث
520- الحديث الاول و هو التاسع و الاربعون و ثمانیة مائة
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع): اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ
ترجمه: زراره گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: امامت را بشناس، زیرا هرگاه امامت را شناختى تقدم یا تأخر این امر زیانت ندهد (یعنى چه آن كه دولت حق زود ظاهر شود و یا دیر، براى تو مساوی است و زیانى نكردهاى، همانا زیان براى كسى است كه امامش را نشناسد).
شرحامامت از ارکان اعتقادات و اعمال دینی اعم از دنیوی و اخروی است، زیرا بدون امام و تفسیر معصومانه آموزههای نبوی انحراف و خروج از دین و در نتیجه روگردانی ناخواسته از پیامبر و بسیاری از تعالیم آن حضرت حتمی خواهد بود، بنابراین شناخت امام رکن اساسی از اعتقادات و اعمال دینی است.
از جهتی نیز شناخت امام همانند شناخت خدای متعال است اگرچه نقش و اثر شناخت خدای متعال در استکمال وجودی انسان بالاصاله است و نقش و اثر شناخت امام بالتبع.
تحقق عصر ظهور و ایجاد حکومت عدالتمحور صاحب الزمان صلواتاللّهوسلامهعلیه از فروعات و اعمال دینی است در حالی که امامت و اعتقاد به آن از اصول دین است و با وجود اصل، فقدان فرع در اثربخشی اصل تاثیر ندارد و اگر فقدان فروع اثر دارد به خاطر این است که هر عملی دارای آثار وجودی و عدمی است. در واقع، فروع نسبت به اصول، امور بالتبع است ولی فینفسه و قطع نظر از مقایسه آنها با اصول آثار وراوان دنیوی و اخروی دارد.
کسی که به امامت ایمان داشته باشد و امام عصر خود را بشناسد خواه در عصر ظهور باشد خواه نباشد، خواه ظهور را درک کرده باشد خواه درک نکرده باشد، به کمالات شایسته خود خواهد رسید. البته اگرچه درک عصر ظهور از اصول نیست ولی آثار آن در رشد و تعالی انسان بیشتر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت چنانکه هر جامعهای که شرایط ایمان و عمل صالح در آن فراهم باشد، سبب رشد و استکمال انسان میشود.
بنابراین عبارت «إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ» به این معنی نیست که درک عصر ظهور با درک نکردن آن برابر است بلکه با مقایسه با معرفت به امام اهمیتی ندارد اما بدون مقایسه با آن مانند هر عمل صالحی بلکه برتر از هر عمل صالحی دارای آثار دنیوی و اخروی در استکمال نفس انسان است.
521- الحديث الثانی و هو الخمسون و ثمانیة مائة
عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَقَالَ: يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ قَالَ: وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)
ترجمه: فضیل بن یسار گوید: از امام صادق علیهالسلام درباره قول خدای تعالى «روزیكه هر دسته از مردم را به امامشان مىخوانیم» پرسیدم. فرمود: اى فضیل! تو امامت را بشناس، زیرا هرگاه امامت را شناختى تقدم یا تأخر این امر زیانت ندهد، كسیكه امامش را بشناسد و پیش از قیام صاحب الامر بمیرد، مانند كسى است كه در لشكر آن حضرت بوده است، نه بلكه مانند كسیكه زیر پرچم آن حضرت نشسته باشد. در اینجا یكى از اصحابش گفت: مانند كسى است كه در ركاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شهید شده باشد.
شرح
اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ
دلالت صریح بسیاری از احادیث معتبر بلکه صحیح این است که معرفت امام یا معرفت حق امام بهاندازهای در کمال و ارتقاء وجودی انسان تاثیر دارد که اولا هیچ عمل و حتی هیچ اعتقادی چنین تاثیری ندارد و ثانیا داشتن چنین معرفتی هیچ سبب رفع همه نواقص وجودی انسان میشود بهگونهای که هیچ یک از عوامل سقوط انسان بر او تاثیر ندارد و حسنهای است که با بودن آن هیچ سیئهای زیانی برای او ندارد. به تعبیر دیگر ارزش معرفت به امام و امامت و حقوق مربوط به آن و تاثیر آن در استکمال انسان، مطلق است و مقید به هیچ شرطی و قیدی نیست.
همانگونه که در جای خود گفته شد، اگرچه ارزش و فضیلت مطلق ممکن است بلکه وجود دارد ولی برخورداری از کمال ارزش مطلق یا برخورداری از آن دسته از آثار ارزش مطلق که انسان را به رستگاری برساند و انسان همان شود که شایسته اوست، مقید به قیود و شروطی است که فقدانآنها مانع از ظهور آثار ارزش و فضیلت مطلق میشود چنانکه از روایات نیز همین استفاده میشود. به عنوان نمونه اگرچه اعتقاد به توحید کمالی است که بالاتر از آن نهتنها کمالی وجود ندارد بلکه ممکن نیست وجود داشته باشد بهگونهای که داشتن عقیده به توحید سبب میشود موحد در حصن و قلعه نفوذناپذیر خدای متعال قرار گیرد ولی آن هم مقید به شروطی است که یکی از آنها اعتقاد به امامت است و عقیده به توحید بدون عقیده به امامت، درجه اعلی یا عالی آثار ایمان به توحید را ندارد اگرچه آثار متوسط را دارد و همان آثار سبب ارتقاء وجود موحد در دنیا و آخرت میشود. بهتعبیر دیگر توحید و هر یک از عقاید و ارزشها و فضیلتها مراتب مختلف دارد که دستیابی به کمال مراتب آن مقید ومشروط است ولی دستیابی به مراتب نازل آن مطلق و نامشروط است.
معرفت و اعتقاد به امامت و ولایت اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز همینگونه است و دستیابی به کمترین مراتب و آثار آن مطلق و نامشروط است متوقف بر هیچ شرطی نیست ولی دستیابی به مراتب عالی و اعلی آن مقید به عقاید و اعمالی است که بهتفصیل در آیات و روایات آمده است
در این فراز از حدیث شریف معرفت امام در نسبت با درک ظهور امام زمان صلواتاللهعلیه مطلق است بدین معنی که کسی که معرفت به امام زمان خود داشته باشد، به کمالات شایسته خود خواهد رسید و زنده نبودن در عصر ظهور تاثیر در کمالات او نخواهد داشت. مقصود این است که کمالات بسیاری را خواهد داشت که سعادت دنیا و آخرت او را بههمراه خواهد داشت اما همانگونه که زمان و مکان و شرایط فرهنگی و معنوی در تاثیرگذاری اعمال و عقاید انسان تاثیر دارد و زندگی در عصر حکومت الهی با زندگی در هیچ عصری قابل مقایسه نیست، زندگی در هیچ عصری هم با زندگی در عصر ظهور قابل مقایسه نیست. یکی از تفاوتهای زندگی تحت لوای الله تعالی و طاغوت در همین است. زندگی تحت لوای توحید خواه حکومت نبوی باشد خواه حکومت علوی و ولوی و خواه حکومت فقیه یا عدول مومنین، ذاتا و قطع نظر از اعمال ارزش ذاتی دارد. بهگمان نویسنده زندگی تحت لوای حکومتهای مشروع یادشده قطع نظر از نوع اعمال انسانها سبب ارتقاء وجودی و استکمال نفسانی بلکه روحانی میشود بهگونهای که نفس کشیدن تحت لوای چنین حکومتهایی عبادت است و سبب ارتقاء وجودی انسانها بلکه تاثیر نفس کشیدن زیر پرچم چنین حکومتهایی در کمالات نفسانی کمتر از هیچ عبادتی نیست.
بههر حال با داشتن معرفت به امام علیهالسلام درک نکردن عصر ظهور ضرری ندارد ولی ضرر با عدم النفع تفاوت دارد، یعنی کسی که عصر ظهور را درک نکرده است و پیش از آن از دنیا رفته است ضرر نکرده است اگرچه منافع بسیاری که مربوط به عصر ظهور است را درک نکرده و بهدست نیاورده است.
وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ
کسی که امام خود را شناخته باشد با توجه به مرتبه معرفت و اعتقاد او با مراتبی از درک عصر ظهور قابل مقایسه است. برخی با کسانی قابل مقایسهاند که در سپاه آن حضرت حضور دارند.
لا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ
برخی با کسانی قابل مقایسهاند که در علاوه بر حضور در سپاه، زیر پرچم آن حضرت حضور دارند.
وَ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: بِمَنْزِلَةِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)
برخی با کسانی قابل مقایسهاند که در رکاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به شهادت رسیدهاند.
1- همانگونه که انسانها از نظر وجود و کمالات وجودی با هم تفاوتدارند در اعتقادات و اخلاق و رفتار هم تفاوت دارند.
تفاوت آنها از جنبههای معنوی اعم از علم، حیات، عقل، تقوی و عمل سبب میشود با اینکه عصر ظهور را درک نکردهاند ولی در عصر ظهور مقام و مرتبه داشته باشند و با طبقاتی از مومنان عصر ظهور همرتبه باشد.
هرکه رتبه وجودیش قبل از ظهور کاملتر باشد با مراتب کاملتری از مومنان عصر ظهور مقایسه میشود.
2- مقصود از تحت لواء بودن، مقرب و از خواص بودن است مانند فرماندهان ارشد و مقصود از بودن در سپاه، سرباز عادی بودن است.
3- مقایسه مومنان به امام علیهالسلام در عصر غیبت به شهدای زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ممکن است از دو جهت باشد: 1- از این جهت که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ضمن اینکه جامع همه کمالات است در همه کمالات اصل است ولی اهل بیت آنحضرت ضمن داشتن همه کمالات، فرع وجود آن حضرت هستند. بنابراین شهدای زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شهدای کامل بالاصاله هستند و شهدای عصر غیبت شهدای کامل بالتبع هستند. 2- از این جهت که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و کمالات آن حضرت شناخته شده است و عام و خاص بدان معترفند ولی اهل بیت آن حضرت اینگونه نیست و برخی یا بسیاری آنها را نمیشناسند یا بدانها اعتقاد ندارند. پس تشبیه کردن معتقدان به امامت به شهدای زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بدین خاطر است که آنها برای همگان شناخته شدهاند.
522- الحديث الثالث و هو الواحد و الخمسون و ثمانیة مائة
عَنْ أَبِيبَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع): جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى الْفَرَجُ؟ فَقَالَ: يَا أَبَابَصِيرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ لِانْتِظَارِهِ
ترجمه: ابوبصیر گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض كردم: قربانت گردم، كى فرج و گشایش باشد؟ فرمود اى ابابصیر! تو هم از جمله دنیا خواهانى؟ كسى كه این امر را بشناسد، براى او بهواسطه انتظارش فرج حاصل شده است.
شرح
فرج در اصطلاح عبارت از ظهور امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه و در لغت عبارت است از گشایش در امور و رفع مشکلات. در روایات هم گاهی فرج به معنی لغوی آمده است و گاهی به معنی اصطلاحی. در این حدیث شریف فرج به معنی اصطلاحی است.
مَتَى الْفَرَجُ؟ فَقَالَ: يَا أَبَابَصِيرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا
ابوبصیر میپرسد فرج که با عدل و داد گسترده و فراگیر همراه است چه زمانی است؟ حضرت پاسخ میدهد: آیا توهم گشایشهای دنیوی را میطلبی؟ از این تعبیر میتوان فهمید که اولا فرج هم آثار دنیوی و اخروی دارد و ثانیا آثار دنیوی ظهور که مهمترین آنها عدل فراگیر است نسبت به آثار اخروی آن همانند نسبت دنیا به آخرت است و همانگونه که آخرت نسبت به دنیا اصل است آثار اخروی فرج نیز نسبت به آثار دنیوی فرج اصل است.
مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ لِانْتِظَارِهِ
هرکس امامت و فرج امام زمان را بشناسد و منتظر آن باشد، با همین اعتقاد به آثار اخروی فرج رسیده است. این هم اصلی است که در معارف دین به تصریح و تفصیل مطرح شده است و آن اینکه هر نیت کار پسندیدهای را داشته باشد هر چند موفق به انجام آن نشود، آثار معنوی و اخروی آن را در باطن بهدست آورده است. چنانکه که کسی که مایل به بودن با قوم یا ملتی یا عمل و رفتار آنها باشد، از آنها بهحساب میآید و در اعمال و اخلاق و بسا اعتقادات آنها سهیم خواهد بود. اعتقاد به ظهور و اشتیاق به حضور در رکاب امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه باشد از آنها بهحساب خواهد آمد.
523- الحديث الرابع و هو الثانی و الخمسون و ثمانیة مائة
عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِيِّ قَالَ: سَأَلَ أَبُوبَصِيرٍ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) وَ أَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ: تَرَانِي أُدْرِكُ الْقَائِمَ(ع) فَقَالَ: يَا أَبَابَصِيرٍ أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَكَ فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ وَ تَنَاوَلَ يَدَهُ فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا تُبَالِي يَا أَبَابَصِيرٍ أَلا تَكُونَ مُحْتَبِياً بِسَيْفِكَ فِي ظِلِّ رِوَاقِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.
ترجمه: اسماعیل بن محمد خزاعى گوید: من شنیدم كه ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام مىپرسید: شما عقیده دارید كه من حضرت قائم علیهالسلام را درك مىكنم؟ فرمود: اى ابابصیر! مگر نه این است كه امامت را مىشناسى عرض كرد: چرا بهخدا، شمائید امام من و دست حضرت را گرفت حضرت فرمود: اى ابابصیر! بهخدا از اینكه در سایه خیمه قائم صلواتاللهعلیه به شمشیرت تكیه نكردهاى باك نداشته باش (یعنى ثواب چنان كسى براى تو هست).
شرح
این حدیث شریف تاکیدی بر نکتهای است که پیش از آن مطرح شد.
524- الحديث الخامس و هو الثالث و الخمسون و ثمانیة مائة
عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ
ترجمه: فضیل بن یسار گوید، شنیدم امام باقر علیهالسلام مىفرمود: كسیكه بمیرد و امامى نداشته باشد، مانند مردم جاهلیت مرده و هر كه بمیرد و امامش را شناخته باشد، تقدم یا تأخر این امر او را زیان ندهد، هر كه بمیرد و امامش را شناخته باشد، مانند كسى است كه در زیر خیمه امام قائم همراه او باشد.
شرح
مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ
جاهلیت همان کفر پیش از بعثت است. آنچه سبب رفع کفر میشود، ایمان به خدا و توحید است. توحید با ولایت یک حقیقت است و تفاوت آن دو در ظهور و بطون است. توحید، باطن ولایت و ولایت، ظاهر توحید است و ظاهر و باطن از هم جداشدنی نیست. هر جا که توحید باشد، ولایت هم هست و هر جا ولایت باشد، توحید هم هست.
امامت به معنی خلافت، ظاهر ولایت است و به معنی اعم از آن، عین ولایت است، پس هر جا که توحید باشد، ولایت و امامت هست و بالعکس و چون توحید که نباشد، جاهلیت و کفر خواهد بود و توحید و ولایت و امامت به معنی اعم از هم جدا نیستند، پس هر جا ولایت و امامت نباشد، جاهلیت و کفر خواهد بود. امامت به معنی خاص، جزء یا مرتبهای از ولایت است و از آنجا که توحید و ولایت حقیقتی بسیط است امامت، مرتبهای از مراتب ولایت و توحید یا وجهی از وجوه آن است. بنابراین، هرجا ولایت و امامت نباشد، توحید نیست و بالعکس و هر جا ولایت و امامت و توحید نباشد، کفر صریح خواهد بود. بنابراین، کسی که بدون اعتقاد به امامت و بدون شناخت امام بمیرد، بدون توحید مرده است و مرگ بدون توحید، مرگ جاهلیت پیش از اسلام یعنی مرگ همراه با کفر است.
وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ
این فراز بیانگر مرتبهای دیگر غیر از مراتب سهگانه (جزء سپاه، تحت لواء و شهید در رکاب پیامبر) است و آن هم از مشاوران و نزدیکان آن حضرت بودن است. بر این اساس کسی که امام خود را بشناسد در هر زمانی که باشد مانند کسی است که عصر ظهور را درک کرده و از مشاوران و نزدیکان امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه است.
525- الحديث السادس و هو الرابع و الخمسون و ثمانیة مائة
عَنْ عَلِيِّ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: مَا ضَرَّ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَلا يَمُوتَ فِي وَسَطِ فُسْطَاطِ الْمَهْدِيِّ وَ عَسْكَرِهِ.
ترجمه: امام باقر علیهالسلام فرمود: براى كسیكه در انتظار امر (فرج و ظهور) ما مرده است زیانى نیست كه در میان خیمه حضرت مهدى و در میان قشون او نمرده باشد.
شرح
این حدیث شریف مرتبه پنجم و ششم از معتقدان به امامت را بیان کرده است و آن اینکه کسی که به امام ایمان داشته باشد و از دنیا برود مانند کسی است که در سپاه امام زمان صلواتاللهوسلامهعلیه یا در خیمه آن حضرت به شهادت رسیده باشد.
526- الحديث السابع و هو الخامس و الخمسون و ثمانیة مائة
عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: اعْرِفِ الْعَلامَةَ فَإِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ كَانَ كَمَنْ كَانَ فِي فُسْطَاطِ الْمُنْتَظَرِ(ع)
ترجمه: عمر بن ابان گوید: شنیدم امام صادق علیهالسلام مىفرمود: علامت را بشناس (یعنى امامت را بشناس به حدیث 527 رجوع شود) چون او را شناختى تقدم یا تاخر این امر به تو زیانى نرساند، همانا خداى عزّوجلّ مىفرماید: «روزى كه هر دسته از مردم را به امامشان (همراه امامشان) مىخوانیم» پس هر كه امامش را شناسد مانند كسى است كه در خیمه امام منتظر باشد.
شرح
در این حدیث و حدیث دوم از همین باب برای تبیین الحاق مومنان به امام زمان علیهالسلام حتی اگر ظهور آن حضرت را درک نکرده باشند به این کریمه استشهاد شده است: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ که مدلول آن این است که همه انسانها به امام خودشان ملحق میشوند و چون اعتقاد به امام مراتب مختلفی دارد الحاق به آن حضرت نیز مراتب مختلف دارد که به برخی از آنها اشاره شد.