درباره ما

معناي «الخائف المترقب» در زيارت امام زمان (عليه السلام)

برخي گفته‌اند كه مقام خائف براي حضرت ختمي ولايت، مانند مقام خوف حضرت موسي (عليه السلام) است. چون در روايات داريم كه اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه از هر يك از انبيا كامل‌ترين صفت او را دارد و ـ هرچند در روايت نديدم ولي ـ مي‌شود استنباط كرد كه هرچه را اميرالمؤمنين از انبياء داشته باشد، همه‌ي خاندان پيامبر هم دارند، ولي در حضرت ولي عصر عليه الصلاة و السلام آشكار است. بنابراين گفته‌اند يكي از ويژگي‌هاي غالب يا مهم حضرت موسي (عليه السلام) خوف و مراقب يا مترقب بودن بود و گفته‌اند اين مقام از مقام مكالمه با خدا بالاتر است.
برخي گفته‌اند كه مقام خائف براي حضرت ختمي ولايت، مانند مقام خوف حضرت موسي (عليه السلام) است. چون در روايات داريم كه اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه از هر يك از انبيا كامل‌ترين صفت او را دارد و ـ هرچند در روايت نديدم ولي ـ مي‌شود استنباط كرد كه هرچه را اميرالمؤمنين از انبياء داشته باشد، همه‌ي خاندان پيامبر هم دارند، ولي در حضرت ولي عصر عليه الصلاة و السلام آشكار است. بنابراين گفته‌اند يكي از ويژگي‌هاي غالب يا مهم حضرت موسي (عليه السلام) خوف و مراقب يا مترقب بودن بود و گفته‌اند اين مقام از مقام مكالمه با خدا بالاتر است.
مقصود از آن خوف هم اگرچه ظاهر آيه اين است كه از شهر و مردم شهرش خوف دارد، ولي يك تعبير ديگر هم دارد و آن اين است كه خوف حضرت موسي (عليه السلام) اين بود كه براي مدتي كه از شهر فاصله مي‌گيرد، مي‌ترسد كه ـ به تعبير عرفي ـ زحمت‌هايش هدر برود، مي‌ترسد كه فرعون يا استكبار قوت بگيرد، مستضعفين زير دست و پاي مستكبرين له بشوند، مي‌ترسد كه ايمان مؤمنان بر باد برود.
بنابراين خوف حضرت بقية الله صلوات الله و سلامه عليه ممكن است معنايش همين باشد. اين‌كه ظهور چه زماني اتفاق بيفتد، براي حضرت حجت تفاوتي ندارد، زود باشد يا دير؛ وقتي اتفاق افتاد، از عمر انسان‌ها يك روز باقي مانده باشد يا يك ميليارد سال؛ ولي با توجه به عنايت خاص و لطفي كه به شيعيان و مواليان و محبان خاندان پيامبر (عليهم السلام) دارد، خوفش اين است كه زمان فرج و ظهور وقتي باشد كه بسياري از كساني كه حداقل از مواليان هستند، از خير و بركت ظهور برخوردار نشوند.
معناي ديگر خوف معنايي است كه در همه‌ي اوليا يا عالمان رباني كه اتم مصاديقش خاندان پيامبر هستند، وجود دارد و به معناي مقام خشيت است. خشيت و خوف، هر دو خوفند، لكن يا در كيفيت يا متعلق و يا موضوع تفاوت دارند. البته در اين مرتبه درجات پايين‌تر عالمان هم شريك هستند، چون مصاديق تام و تمام و اتم دارد و همين‌طور فروتر.
خوف معناي ديگري هم دارد كه در دعاها و مناجات‌ها آشكار مي‌شود يا به اشاره گفته مي‌شود كه رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه، همچنين خاندان پاكش، در عين حال كه ولي كامل الهي بودند، اما نه فقط از خوف برخوردار بودند، بلكه سهم آنها از خوف همانند سهمشان از ديگر كمالات و جنبه‌هاي عبادات از تمام سهم همه‌ي خلق بيشتر است. همچون تعبيرهايي كه در دعاهاي نيمه‌ي شب، مثل دعاي ابوحمزه ثمالي، گفته مي‌شود.
معاني ديگري هم مي‌شود پيدا كرد كه حضرت از چه مي‌ترسد و پيوسته مترصد چيست. در همين معاني مي‌شود احتمالات ديگري هم پيدا كرد.
به‌عنوان نمونه، از آن‌جا که همه‌ي عالم هستي فروتر از تعين اول، در حکم اندام ولي کامل است، احکام آن‌ها به اصل و مبدئشان سرايت مي‌کند، بلکه آن‌چه حکم و ويژگي فرع است، در اصل به گونه‌ي اعلي و اتم وجود دارد. همان‌گونه که ناسلامتي عضوي از اعضاي بدن هر کسي هر چند کوچک و فرعي باشد، به نفس ناطقه منتقل مي‌شود، بلکه درد اصالتاً در نفس ناطقه تحقق خواهد يافت، هر سختي و درد و رنجشي که در خلق وجود داشته باشد، به‌گونه‌ي تام‌تر و شديدتر به ولي خدا سرايت خواهد کرد و چون انسان‌ها به‌ويژه محبان و مواليان ولي‌الله اعظم پيوسته در خوف و خطر و نگراني بوده‌اند و از اين جهت در رنج و سختي قرار داشتند، اين خوف و خطر و نگراني به اصل آن‌ها و حقيقت آن‌ها سرايت خواهد کرد.
شايد به همين خاطر است که ولي کامل ختمي صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه که مطهّر از هرگونه رجس و ذنب و قصور و تقصير متقدم و متأخر است، پيوسته استغفار مي‌کند. البته اين‌که گفته مي‌شود، شايد از جهت رعايت ادب ولايت تکويني و تشريعي ولي الله اعظم صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه است وگرنه اين احتمال درباره علت استغفار آن حضرات دقيق‌تر و مدلل‌تر است از ساير احتمالاتي که اهل معرفت گفته‌اند، چه رسد به رطب و يابس‌هايي که ديگران در مقايسه ولي کامل ختمي صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه با خودشان افاضه فرموده‌اند.
از اين‌گذشته، آنان که در حرم امن الهي هستند و از هرگونه خطري نسبت به ظاهر و باطنشان در امانند، بلکه خود حرم امن خداي متعال و دژ و قلعه نفوذناپذير خداي متعال بوده و هستند و همه‌ي امن و امان از آن‌ها و براي آن‌هاست، از ناحيه خود خوفي ندارند و همه‌ي عالم هستي مربوب و متولي عليه آنان است. همان‌گونه که اعضاء و جوارح انسان‌ها نسبت به خودشان اين‌گونه هستند، پس خوف ولي الله اعظم صلوات‌الله‌و‌سلامه‌عليه از ناحيه خود و به خاطر خودشان نيست، بلکه به خاطر خطرات و نگراني‌هايي است که ظاهر و باطن خلق را تهديد مي‌کند، هرچند اغلب از خطرها و ضررها نيز از ناحيه خود خلق است؛ خواه به اختيار و خواه به اضطرار.