حسادت خلق خدا به خاندان پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين -
بايد گفت ، هرگاه آدمي كمالات و حسن خويش را آشكار كرد و نشان داد كه ديگران بهرهاي از آن ندارند، آن كمال وزر و وبال او خواهد شد و به جاي نردبان رشد و تكامل و آرامش، سبب گرفتاري و سختي خواهد بود و اگر سبب بلا نشود، از دست خواهد رفت . بنابر اقتضاي عقل، نبايد حسن و كمال به گونهاي در معرض ديد ديگران قرار گيرد كه باعث حسادت يا رقابت آنان شود . زيرا رقيب اگر نتواند ستقت بگيرد، سعي ميكند رقيب را ناعادلانه از دور خارج سازد. البته حسن هايي وجود دارد، كه قابل پوشناندن نيست و همان سبب حسادت خلق خدا خواهد شد . در روايتي در مورد خاندان پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين - آمده است كه يكي از علل ايجاد آزار و اذيت توسط خلق خدا، براي آن بزرگواران، اين است كه ميل به رقابت در وجودشان وجود دارد . هرگاه آدميان نتوانند رقابت كنند، يعني رقابت را از حد و توان خويش برون ببينند، كينه به دل ميگيردند (البته قليلي از انسانها اين گونه نيستند.) استعداد و كمال هر انساني، لطفي از الطالف الهي است و براي رنجاندن ساير بندگان خدا به او عطا نشده است. بلكه ابتلا و احتمال است.
بايد گفت هرگاه آدمي كمالات و حسن خويش را آشكار كرد و نشان داد كه ديگران بهرهاي از آن ندارند، آن كمال وزر و وبال او خواهد شد و به جاي نردبان رشد و تكامل و آرامش، سبب گرفتاري و سختي خواهد بود و اگر سبب بلا نشود، از دست خواهد رفت. بنابر اقتضاي عقل، نبايد حسن و كمال به گونهاي در معرض ديد ديگران قرار گيرد كه باعث حسادت يا رقابت آنان شود . زيرا رقيب اگر نتواند ستقت بگيرد، سعي ميكند رقيب را ناعادلانه از دور خارج سازد. البته حسن هايي وجود دارد، كه قابل پوشناندن نيست و همان سبب حسادت خلق خدا خواهد شد. در روايتي در مورد خاندان پيامبر – صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين - آمده است كه يكي از علل ايجاد آزار و اذيت توسط خلق خدا، براي آن بزرگواران، اين است كه ميل به رقابت در وجودشان وجود دارد . هرگاه آدميان نتوانند رقابت كنند ، يعني رقابت را از حد و توان خويش برون ببينند، كينه به دل ميگيردند (البته قليلي از انسانها اين گونه نيستند.) استعداد و كمال هر انساني، لطفي از الطالف الهي است و براي رنجاندن ساير بندگان خدا به او عطا نشده است. بلكه ابتلا و احتمال است .
يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك
هر موجودي در سير بازگشت، به همان مقصدي ميرسد، كه از همانجا آمده است، آن كس كه از جلال الهي آمده است ، به جلال باز خواهد گشت و آن كه از جمال آمده باشد ، به جمال. آيه كريمه «انا لله و انا اليه راجعون» مربوط به مومنان است، زيرا مبدا و مقصد ايشان، الله است. اما اولياء الهي كه خود خليفه الله و علي البدل الله هستند، مقصدشان الله نيست. بنابراين در مورد آنان الي ربك گفته شده است . در قرآن كريم وجود مبارك حضرت ختمي مرتبت – صلوات الله و سلامه عليه - مورد خطاب «الي ربك» قرار گرفته است . مخلوقات الهي، خصوصاً انسانها از جمال الهي پديد آمدهاند. چون جلال الهي مانند تيغ براني است كه هنگامي كه ظهور كند، همه چيز و همه كس را از بين ميبرد و مانع از پيدايش ميشود. موجوداتي كه نسبت به تيغ حساسيت ندارند، يعني موجودات متكبر، از جلال پديد آمدهاند. ابليس كه در پيشگاه ربوبي، پس از چندين هزار سال بندگي و تعلم ملايك ، گفت : انا، با چنان تكبري، تحمل قهر الهي را نيز خواهد داشت.
السلام عليك يا داعي الله و رباني آياته
زيارت آل ياسين ، زيارت عاشقان و شيعيان تام الاعتقاد است . كساني كه از زيارت جامعه كبيره طرفي بستهاند از معارف ولايت الهي سهمي بردهاند، حال كه ميخواهند آن را عاشقانه اظهار كنند، زيارت آل ياسين ميخوانند.
در اين زيارت خطاب به حضرت حجت – صلوات الله و سلامه عليه - ميخوانيم: السلام عليك حين تقوم ... حين تقرا... حين تقعد... حين تركع... يعني درود بر تو آنگاه كه ايستادي ، نشتسته اي ، خوابيدهاي، بيداري، سخن مي گويي و لبخند مي زني، گريه مي كني... ، هركاري كه انجام مي دهي، سلام و درود بر تو باد ! تعابير، بسيار لطيف و عاشقانه است. اين سلام و درود تعارف نيست، بيان يك حقيقت است. درودي است كه خدا مي گويد و به تبع او خلق هم مي گويند مانند «و السلام علي المرسلين» كه در آيات قرآن آمده است.
غلام نرگش مست تو تاجدارانند خراب باده اهل تو هوشيارانند
ز زير زلف دو تا چود گذر كني بنگر كه از يمين و يسارت چه بي قرارانند
اگر آفرينش به معناي صفت و كار خدا مانند بنّايي باشد، چنانچه آجريها را يكي يكي روي هم مي گذارد و ساختمان ميسازد ، آجري كه اول برداشته ميشود، در طبقات زيرين ساختمان قرار ميگيريد و بايد بارها را تحمل كند. يعني اولين موجود بايد سختي هاي بيشتري تحمل كند. اما خداوند مانند بنا نيست و آفرينش او ازلي و ابدي و بدون توقف است و تقسيم بندي جايگاه موجودات هنگام آفرينش، براساس شانس آنها و زودتر يا ديرتر آمدنشان نبوده است، بلكه جايگاه موجودات نيز، جزء ذات آنها است. شاسيته است كه اهل فهم و معرفت ، از اينكه جايشان در علم خدا كجاست ، غمگين باشند و از تغييرناپذيري علم خدا به خدا پناه برند. زيرا همه انسانها، آنچنان با شوق و اختيار و اراده ، به سوي جايگاه ذاتي خويش پيش ميروند كه اگر تمامي اهل عالم منع ايشان شوند ، همگان را كنار خواهند زد تا خود را به آنجا برسانند پس بايد از ازل ترسيد و نه از ابد.
اما اگر آفرينش را به معناي ظهور و تجلي بدانيم، اولين ظهور و آفرينش خدا، كاملترين و تامترين خلق خواهد بود به گونه اي كه اگر دقيق ترين و تيزبين ترين چشم به او بنگرد، نمي تواند بين او و خدا فرق بگذارد. كسي مثل و مانند خدا نيست، «ليس كمثله شي و هو السميع البصير» اما خداوند، مثل دارد: «له المثل الاعلي». خداوند در حديث قدسي نيز ميفرمايد : «عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي» مردم به حضرت عيسي (عليه الصلاة و السلام) كه مردگان را زنده ميكرد، نگريستند و نتوانستند بين او و خدا، فرق بگذارند. حال آنكه حضرت عيسي – عليه السلام - در زمين، غير از حضرت عيسي در آسمان است.
عالمان نيز اگر حضرت عيسي آسمان را بنگرند، شك نمي كنند كه او خداست. حال اگر كسي وجود نوراني حضرت ختمي مرتبت– صلوات الله و سلامه عليه - را ببيند، چگونه حكم خواهد كرد؟
در سخنان حضرت حجت – صلوات الله و سلامه عليه - در باره انسان كامل چنين آمده است :
«لا فرق بينك و بينهم الا انهم عبارك و خلقك»؛ يعني بندگاني هستند كه در همه چيز با خدا برابرند، الا اينكه اينان عبدند و او رب است. فهم رابطه ميان رب و عبد در ذهن عرفي نمي گنجد. پس اولين آفرينش، تام ترين است و اين سير در مرابت بعدي، نزول ميكند تا به اسفل السافلين ميرسد.
تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من پياده مي روم و همرهان سوارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد كه بستگان كمند تو رستگارانند
يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك
هر موجودي در سير بازگشت، به همان مقصدي ميرسد، كه از همانجا آمده است، آن كس كه از جلال الهي آمده است ، به جلال باز خواهد گشت و آن كه از جمال آمده باشد ، به جمال. آيه كريمه «انا لله و انا اليه راجعون» مربوط به مومنان است، زيرا مبدا و مقصد ايشان، الله است. اما اولياء الهي كه خود خليفه الله و علي البدل الله هستند، مقصدشان الله نيست. بنابراين در مورد آنان الي ربك گفته شده است . در قرآن كريم وجود مبارك حضرت ختمي مرتبت – صلوات الله و سلامه عليه - مورد خطاب «الي ربك» قرار گرفته است . مخلوقات الهي، خصوصاً انسانها از جمال الهي پديد آمدهاند. چون جلال الهي مانند تيغ براني است كه هنگامي كه ظهور كند، همه چيز و همه كس را از بين ميبرد و مانع از پيدايش ميشود. موجوداتي كه نسبت به تيغ حساسيت ندارند، يعني موجودات متكبر، از جلال پديد آمدهاند. ابليس كه در پيشگاه ربوبي، پس از چندين هزار سال بندگي و تعلم ملايك ، گفت : انا، با چنان تكبري، تحمل قهر الهي را نيز خواهد داشت.
السلام عليك يا داعي الله و رباني آياته
زيارت آل ياسين ، زيارت عاشقان و شيعيان تام الاعتقاد است . كساني كه از زيارت جامعه كبيره طرفي بستهاند از معارف ولايت الهي سهمي بردهاند، حال كه ميخواهند آن را عاشقانه اظهار كنند، زيارت آل ياسين ميخوانند.
در اين زيارت خطاب به حضرت حجت – صلوات الله و سلامه عليه - ميخوانيم: السلام عليك حين تقوم ... حين تقرا... حين تقعد... حين تركع... يعني درود بر تو آنگاه كه ايستادي ، نشتسته اي ، خوابيدهاي، بيداري، سخن مي گويي و لبخند مي زني، گريه مي كني... ، هركاري كه انجام مي دهي، سلام و درود بر تو باد ! تعابير، بسيار لطيف و عاشقانه است. اين سلام و درود تعارف نيست، بيان يك حقيقت است. درودي است كه خدا مي گويد و به تبع او خلق هم مي گويند مانند «و السلام علي المرسلين» كه در آيات قرآن آمده است.
غلام نرگش مست تو تاجدارانند خراب باده اهل تو هوشيارانند
ز زير زلف دو تا چود گذر كني بنگر كه از يمين و يسارت چه بي قرارانند
اگر آفرينش به معناي صفت و كار خدا مانند بنّايي باشد، چنانچه آجريها را يكي يكي روي هم مي گذارد و ساختمان ميسازد ، آجري كه اول برداشته ميشود، در طبقات زيرين ساختمان قرار ميگيريد و بايد بارها را تحمل كند. يعني اولين موجود بايد سختي هاي بيشتري تحمل كند. اما خداوند مانند بنا نيست و آفرينش او ازلي و ابدي و بدون توقف است و تقسيم بندي جايگاه موجودات هنگام آفرينش، براساس شانس آنها و زودتر يا ديرتر آمدنشان نبوده است، بلكه جايگاه موجودات نيز، جزء ذات آنها است. شاسيته است كه اهل فهم و معرفت ، از اينكه جايشان در علم خدا كجاست ، غمگين باشند و از تغييرناپذيري علم خدا به خدا پناه برند. زيرا همه انسانها، آنچنان با شوق و اختيار و اراده ، به سوي جايگاه ذاتي خويش پيش ميروند كه اگر تمامي اهل عالم منع ايشان شوند ، همگان را كنار خواهند زد تا خود را به آنجا برسانند پس بايد از ازل ترسيد و نه از ابد.
اما اگر آفرينش را به معناي ظهور و تجلي بدانيم، اولين ظهور و آفرينش خدا، كاملترين و تامترين خلق خواهد بود به گونه اي كه اگر دقيق ترين و تيزبين ترين چشم به او بنگرد، نمي تواند بين او و خدا فرق بگذارد. كسي مثل و مانند خدا نيست، «ليس كمثله شي و هو السميع البصير» اما خداوند، مثل دارد: «له المثل الاعلي». خداوند در حديث قدسي نيز ميفرمايد : «عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي» مردم به حضرت عيسي (عليه الصلاة و السلام) كه مردگان را زنده ميكرد، نگريستند و نتوانستند بين او و خدا، فرق بگذارند. حال آنكه حضرت عيسي – عليه السلام - در زمين، غير از حضرت عيسي در آسمان است.
عالمان نيز اگر حضرت عيسي آسمان را بنگرند، شك نمي كنند كه او خداست. حال اگر كسي وجود نوراني حضرت ختمي مرتبت– صلوات الله و سلامه عليه - را ببيند، چگونه حكم خواهد كرد؟
در سخنان حضرت حجت – صلوات الله و سلامه عليه - در باره انسان كامل چنين آمده است :
«لا فرق بينك و بينهم الا انهم عبارك و خلقك»؛ يعني بندگاني هستند كه در همه چيز با خدا برابرند، الا اينكه اينان عبدند و او رب است. فهم رابطه ميان رب و عبد در ذهن عرفي نمي گنجد. پس اولين آفرينش، تام ترين است و اين سير در مرابت بعدي، نزول ميكند تا به اسفل السافلين ميرسد.
تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من پياده مي روم و همرهان سوارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد كه بستگان كمند تو رستگارانند