جمع بين حسن ظن به خدا و خوف و رجا

پرسش (203):
با عرض سلام و خدا قوت
در رابطه با اين مسأله كه گفته ميشود «خداوند با تو به گونهاي عمل ميكند كه تو نسبت به خدا ظن و گمان داري»، واقعاً صرفاً برخورد خداوند با ما به اين مسأله بر ميگردد؟! يعني كساني كه خيلي خيال خود را راحت ميكنند و مرتب ميگويند خدا رحيم است و ... با همين ظن هم خداوند برخورد ميكند؟ و ديگر عقابي نيست؟!
و بالعكس كساني كه خيلي خوف دارند و گمان ميبرند كه خداوند خيلي دقيق روي اعمالشان حساب ميكند، اينها هم به اينگونهاند؟! ...
خواهشمندم جمع اين مسأله و مسأله خوف و رجا را تبيين بفرماييد. (زيرا يك عده در سخنرانيهايشان بهطور جمالي فقط صحبت ميكنند و يك عده جلالي ... و ما در اين ميانه ميمانيم چه كنيم؟!)

پاسخ:
عليکم السلام و رحمة الله
اين مسأله را بايد از دو جهت بررسي نمود:
1ـ از جهت آثار و پيامدهاي اعمال، اقوال و افکار به‌طور عام.
2ـ از جهت آثار و پيامدهاي حسن ظن و خوش‌بيني به‌طور خاص
از جهت آثار و پيامدهاي اعمال (کيفر و پاداش)، اقوال و افکار به‌طور عام بايد نخست به اين مسأله توجه کنيم که آيا آثار و نتايج اعمال و اقوال و افکار، امور قراردادي است يا نتيجه طبيعي و تکويني آن‌هاست يا عين آن‌ها.
اگر کسي عقيده داشته باشد که کيفر و پاداش نسبت به اعمال و افکار انسان، امري قراردادي است، بسا بتوان گفت که خداي متعال که قراردادهاي معيني را براي اعمال انسان تعيين کرده است، ممکن است آن‌ها را تغيير دهد، بنابراين آن‌چه را در پرسش مطرح کرديد مي‌تواند درست باشد؛ البته ممکن است گفته شود قراردادهاي خداي متعال حکيمانه است، بنابراين لغو و بي‌اثر کردن آن‌ها بر خداي متعال جايز نيست، پس نتيجه گناه، عذاب و دوزخ است، چون خدا چنين گفته است و مي‌تواند در شرايط ديگر، چيز ديگر بگويد.
پس وابستگي کيفر و پاداش به اميد انسان، بستگي به اين دارد که اولاً نتايج اعمال را قراردادي بدانيم؛ ثانياً تغيير اين قراردادها را نيز ممکن و شدني بپنداريم. اما اگر نتايج اعمال را قراردادي ندانستيم يا اگر قراردادي دانستيم، قراردادي حکيمانه و غيرقابل فسخ بدانيم، وابستگي نتايج اعمال به حسن ظن و خوش‌بيني به خدا قابل‌تبيين نيست.
اما بنا به دو احتمال ديگر که کيفر و پاداش نتيجه اعمال يا عين اعمال باشد، خوش‌بيني و حسن ظن به خدا اثر تعيين‌کننده ندارد. چون بنابر فرض اول، گندم از گندم برويد جو ز جو. اين سنت الهي است و تغيير آن از معجزات است که قوانين خاص خود را دارد و بنابر فرض دوم، گندم، گندم است و جو، جو است، تبديل هر يک از آن‌ها تابع سنت‌هاي خاص خود است و به‌آساني نمي‌توان به‌طور مطلق درباره‌ي آن سخن گفت.
اما از جهت دوم که نقش حسن ظن به‌عنوان يکي از اعمال يا افکار انسان، مي‌توان گفت که اين ويژگي نيز چه از سنخ رفتار باشد و چه از سنخ افکار، آن‌هم آثار و نتايج خاص خود را دارد. اين نتايج و آثار را مي‌توان بر اساس يکي از ديدگاه‌هاي سه‌گانه ياد شده تبيين کرد.
اگرچه بر اساس هر يک از ديدگاه‌هاي سه‌گانه نتيجه‌ي آن با فرض سؤال يادشده تناسب دارد و بايد با اصول حاکم ديگر که حسن ظن تابع و از فروع آن‌هاست سازگار باشد. به عنوان نمونه يکي از اصول حاکم، اصل توازي ويژه‌ي خوف و رجاء است. اگر حسن ظن يا سوء ظن سبب شود انسان از حوزه خوف يا رجاء خارج شود و در حوزه ضد آن قرار گيرد، با توجه به آموزه‌هاي مربوط به خوف و رجاء، چنين حسن ظن يا سوء ظني فاقد اساس و واقعيت و صدق است.
البته اين مسأله در عرفان به تفصيل و در حکمت متعاليه به اجمال، به‌گونه‌ي ديگري هم مطرح شده است و آن اين است که هر کسي صورت‌هاي ذهني خود را مي‌پرستد، بدان مشتاق است و از آن‌ها گريزان مي‌باشد و بسا اين صورت‌هاي ذهني، مطابق با واقع و واقع‌نما نباشند. بر اين اساس، آن‌چه در فرض سوال گفته شد وجهي دارد.
در مجموع آن‌چه که موافق با احتياط است، جمع ميان همه‌ي اخبار و دلايل است و نتيجه‌ي آن‌هم اين است که حسن ظن نبايد به‌ضد خود تبديل شود و آثار وارونه داشته باشد. بايد اثر حسن ظن به خداي متعال، تحقق بندگي و تسليم در برابر دستورات خداي متعال و ورود به حوزه‌ي رحمت او که پيامبران الهي منادي آن هستند، باشد، نه کبر و گردن‌فرازي و ورود به حوزه‌ي نقمت او که شياطين پرچمداران آن هستند.