رابطه كليات و نفس در فلسفه ملاصدرا
پرسش (286):
سلام بر استاد حسيني شاهرودي. اميدوارم در سايه الطاف الهي حالتان خوب باشد. بهرههايي زياد از سايت طهور مخصوصاً از فلسفه اسلامي بردهام. از اين بابت از شما بسيار متشکرم.
دو سئوال است که ذهن مرا مشغول کرده است، در صورت امکان اگر فرصت کرديد و بتوانيد جواب بدهيد، بسيار ممنون ميشوم.
1ـ ملاصدرا بر آن است که نفس انسان کليات را انشاء ميکند يعني صورت اشياء خارجي به نفس نميآيد بلکه علت اعدادي هستند که نفس آنها را انشاء کند. در جايي ديگر ميگويد کليات، آن ذوات عقلي هستند که انسان آنها را مشاهده ميکند اما مشاهدهاي دور و مبهم و آن ذوات در عالم عقول هستند. چه ارتباطي بين اين دو نظر متفاوت او در مورد کليات وجود دارد؟
2ـ آيا اصطلاح حرکت جوهري در فلسفه ملاصدرا درست است؟ آيا بهتر نيست بگوييم حرکت وجودي. چرا که جوهر از اقسام ماهيت است و اين با اصالت وجودي ناسازگار است؟
سلام بر استاد حسيني شاهرودي. اميدوارم در سايه الطاف الهي حالتان خوب باشد. بهرههايي زياد از سايت طهور مخصوصاً از فلسفه اسلامي بردهام. از اين بابت از شما بسيار متشکرم.
دو سئوال است که ذهن مرا مشغول کرده است، در صورت امکان اگر فرصت کرديد و بتوانيد جواب بدهيد، بسيار ممنون ميشوم.
1ـ ملاصدرا بر آن است که نفس انسان کليات را انشاء ميکند يعني صورت اشياء خارجي به نفس نميآيد بلکه علت اعدادي هستند که نفس آنها را انشاء کند. در جايي ديگر ميگويد کليات، آن ذوات عقلي هستند که انسان آنها را مشاهده ميکند اما مشاهدهاي دور و مبهم و آن ذوات در عالم عقول هستند. چه ارتباطي بين اين دو نظر متفاوت او در مورد کليات وجود دارد؟
2ـ آيا اصطلاح حرکت جوهري در فلسفه ملاصدرا درست است؟ آيا بهتر نيست بگوييم حرکت وجودي. چرا که جوهر از اقسام ماهيت است و اين با اصالت وجودي ناسازگار است؟
پاسخ:
با نام او
1ـ تفاوت اين دو نظريه در تفاوت متعلق آنهاست. کليات در اين دو نظريه با هم متفاوت هستند. يکي کلي علمي است و ديگري کلي عيني است. نظريه نخست مبني بر منشئ بودن نفس به کلي علمي ارتباط دارد. اين همان نظريهي مشهور ملاصدراست که علم را از انشائات نفس ميداند، نه حضور صورت خارجي در نفس.
اما کلي دوم کلي وجودي و سعي است يعني موجودات کلي مانند عقول و انوار مجرد. اين موجود از انشائات نفس نيستند بلکه محيط بر نفس و فاعل آن هستند، از اينرو، نفس نهتنها آنها را انشاء نميکند، بلکه توانايي مشاهده بيواسطه يا از نزديک را هم ندارد.
2ـ اگرچه جوهر در فلسفه به همان معني مورد نظر شماست يعني يکي از اقسام ماهيت، ولي تعابير و تفاسير فلسفي دربارهي آن، مقصود را روشن ميکند. به عنوان نمونه، وقتي ملاصدرا به صراحت جسم و ماده را عين سيلان ميداند و از آن به حرکت جوهري تعبير ميکند، مقصود از حرکت جوهري را تبيين کرده است.
علاوه براين، ماهيت به عنوان امري اعتباري، موضوع هيچ حکم حقيقي نيست و از آنجا که حرکت حکمي حقيقي است، به ماهيت اعتباري ارتباط نخواهد داشت. بر اين اساس، ماهيت هر چيزي با نوع وجود آن تناسب خواهد داشت و در اين صورت انتساب حکم وجود به ماهيت به اين معني دور از تحقيق نيست.
از اين گذشته، ملاصدرا با تعابير حکمتهاي باستان آشناست. در اين حکمتها از وجود به جوهر (اوسيا) و از فراتر از وجود که نه اسم دارد و نه رسم، به فوق جوهر (هوپراوسيا) تعبير ميکنند.
با نام او
1ـ تفاوت اين دو نظريه در تفاوت متعلق آنهاست. کليات در اين دو نظريه با هم متفاوت هستند. يکي کلي علمي است و ديگري کلي عيني است. نظريه نخست مبني بر منشئ بودن نفس به کلي علمي ارتباط دارد. اين همان نظريهي مشهور ملاصدراست که علم را از انشائات نفس ميداند، نه حضور صورت خارجي در نفس.
اما کلي دوم کلي وجودي و سعي است يعني موجودات کلي مانند عقول و انوار مجرد. اين موجود از انشائات نفس نيستند بلکه محيط بر نفس و فاعل آن هستند، از اينرو، نفس نهتنها آنها را انشاء نميکند، بلکه توانايي مشاهده بيواسطه يا از نزديک را هم ندارد.
2ـ اگرچه جوهر در فلسفه به همان معني مورد نظر شماست يعني يکي از اقسام ماهيت، ولي تعابير و تفاسير فلسفي دربارهي آن، مقصود را روشن ميکند. به عنوان نمونه، وقتي ملاصدرا به صراحت جسم و ماده را عين سيلان ميداند و از آن به حرکت جوهري تعبير ميکند، مقصود از حرکت جوهري را تبيين کرده است.
علاوه براين، ماهيت به عنوان امري اعتباري، موضوع هيچ حکم حقيقي نيست و از آنجا که حرکت حکمي حقيقي است، به ماهيت اعتباري ارتباط نخواهد داشت. بر اين اساس، ماهيت هر چيزي با نوع وجود آن تناسب خواهد داشت و در اين صورت انتساب حکم وجود به ماهيت به اين معني دور از تحقيق نيست.
از اين گذشته، ملاصدرا با تعابير حکمتهاي باستان آشناست. در اين حکمتها از وجود به جوهر (اوسيا) و از فراتر از وجود که نه اسم دارد و نه رسم، به فوق جوهر (هوپراوسيا) تعبير ميکنند.