حقيقت ادراك اشياي بيرون از ذات
پرسش (221):
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزيز
آيا موقعي که چيزي را حس ميکنيم به آن به نوعي احاطه پيدا ميکنيم؟
و آيا آن چيزهايي که حس ميکنيم عين واقعيت بيرونياش است با همان عوارض بيروني و با همان شکل و با همان وزن و ...؟
چون در فلسفه گفته ميشود که اشياء بيروني بالعرض معلوم ما هستند، نه بالذات. در اين صورت چگونه اشياء بيروني را عيناً به همانگونه که در بيرون هستند حس ميکنيم؟
و آيا اين معلوم بودن آنها با واسطه است يا بيواسطه؟
لطفاً مرا در اين مورد راهنمايي کنيد زيرا من اينگونه برداشت ميکنم که در زندان خودمان اسيريم و بيرون را نميتوانيم عيناً و بدون واسطه به آن صورت و خصوصيت که هست مشاهده کنيم و همه چيز ساخته نفس خودمان است.
و اينکه ابن سينا گفته که در ادراک حسي ماده شي حذف ميشود، آيا منظور همان ماده به معني استعداد است که آن هم ناديدني است؟
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد عزيز
آيا موقعي که چيزي را حس ميکنيم به آن به نوعي احاطه پيدا ميکنيم؟
و آيا آن چيزهايي که حس ميکنيم عين واقعيت بيرونياش است با همان عوارض بيروني و با همان شکل و با همان وزن و ...؟
چون در فلسفه گفته ميشود که اشياء بيروني بالعرض معلوم ما هستند، نه بالذات. در اين صورت چگونه اشياء بيروني را عيناً به همانگونه که در بيرون هستند حس ميکنيم؟
و آيا اين معلوم بودن آنها با واسطه است يا بيواسطه؟
لطفاً مرا در اين مورد راهنمايي کنيد زيرا من اينگونه برداشت ميکنم که در زندان خودمان اسيريم و بيرون را نميتوانيم عيناً و بدون واسطه به آن صورت و خصوصيت که هست مشاهده کنيم و همه چيز ساخته نفس خودمان است.
و اينکه ابن سينا گفته که در ادراک حسي ماده شي حذف ميشود، آيا منظور همان ماده به معني استعداد است که آن هم ناديدني است؟
پاسخ:
سلام عليکم و رحمة الله
دربارهي ادراک اشياء بيرون از خود نظريات متعددي مطرح شده است که به گمان بنده نظريهي شيخ اشراق در اين زمينه موجهترين است. به نظر سهروردي علم ما به بيرون از خودمان، علم حضوري است و نفس به سبب تجرد، بساطت، بيحدي و انيت محض بودن، به همهي چيزهاي که فروتر از او يا همرتبه او باشند، علم حضوري دارد و به نظر علامهي طباطبايي که به گمان بنده تکميل نظريهي سهرودي است، علم حصولي از سر ناچاري و اضطرار به تفاهم، گفتگو و رفع نياز اجتماعي از طريق تعاون پديد آمده است و اگر نياز به اينگونه امور نبود، علم حصولي هم وجود نداشت.
علم حقيقي همان علم حضوري است و اگر نيازمندي نباشد، علم حصولي هم وجود نخواهد داشت چنان که اهل بهشت فاقد چنين علمي خواهند بود.
بر اين اساس، همهي ادراکات ما در مرتبه نخست حضوري و بيواسطه است و سپس تبديل به حصولي ميشود. هر نفسي به مراتب فروتر از خود و نيز به اشياي همرتبهي خود علم حضوري دارد، خواه بدان آگاه باشد و خواه آگاه نباشد؛ علم به علم داشته باشد يا نداشته باشد.
اما سخن ابن سينا اولاً، بر مبناي مشائي تبيين شده است که علم را حصولي ميداند نه حضوري (جز در مورد علم علت به معلول و علم مجرد به مجرد و مانند آن) ثانياً، از آنجا که علم، مجرد است به مادّه از حيث مادّه بودن تعلق نميگيرد بلکه به صورت آن تعلق ميگيرد.
سلام عليکم و رحمة الله
دربارهي ادراک اشياء بيرون از خود نظريات متعددي مطرح شده است که به گمان بنده نظريهي شيخ اشراق در اين زمينه موجهترين است. به نظر سهروردي علم ما به بيرون از خودمان، علم حضوري است و نفس به سبب تجرد، بساطت، بيحدي و انيت محض بودن، به همهي چيزهاي که فروتر از او يا همرتبه او باشند، علم حضوري دارد و به نظر علامهي طباطبايي که به گمان بنده تکميل نظريهي سهرودي است، علم حصولي از سر ناچاري و اضطرار به تفاهم، گفتگو و رفع نياز اجتماعي از طريق تعاون پديد آمده است و اگر نياز به اينگونه امور نبود، علم حصولي هم وجود نداشت.
علم حقيقي همان علم حضوري است و اگر نيازمندي نباشد، علم حصولي هم وجود نخواهد داشت چنان که اهل بهشت فاقد چنين علمي خواهند بود.
بر اين اساس، همهي ادراکات ما در مرتبه نخست حضوري و بيواسطه است و سپس تبديل به حصولي ميشود. هر نفسي به مراتب فروتر از خود و نيز به اشياي همرتبهي خود علم حضوري دارد، خواه بدان آگاه باشد و خواه آگاه نباشد؛ علم به علم داشته باشد يا نداشته باشد.
اما سخن ابن سينا اولاً، بر مبناي مشائي تبيين شده است که علم را حصولي ميداند نه حضوري (جز در مورد علم علت به معلول و علم مجرد به مجرد و مانند آن) ثانياً، از آنجا که علم، مجرد است به مادّه از حيث مادّه بودن تعلق نميگيرد بلکه به صورت آن تعلق ميگيرد.