شرح اسفار ج1
شرح مختصر اسفار جلد یکم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا سید الاولین و الآخرین و علی اهل بیته المعصومین المطهرین
مقدمه: در عصر کنونی (به دلایل مختلف که در فرصت دیگر توضیح داده خواهد شد ان شاء الله) هم مطالعه و قرائت فلسفه و منابع اصلی بسیار ضرورت دارد و هم علاقمندان به فلسفه یا کسانی که باید به این کار مهم و ضروری بپردازند فرصت، انگیزه، بردباری علمی و تواناییهای مقدماتی و پیشنیاز را ندارند یا کمتر دارند.
سه کار بسیار لازم در حوزه فلسفه باید انجام شود: 1- شرح مختصر منابع اصلی فلسفه اسلامی که در عصر ما حکمت متعالیه است بهگونهای که هم علاقمندان به آسانی آن را درک کنند و هم با موانع یادشده (کمبود فرصت، انگیزه، بردباری علمی و تواناییهای مقدماتی و پیشنیاز) قابل جمع باشد.
2- تلخیص متون اصلی و پیراستن آنها از مطالب زائد یا غیرلازم بهمنظور دستیابی به فلسفه در زمانی نسبتا کوتاه. در حوزههای علمیه که به این مهم میپرداخته و اینک نیز میپردازند قرائت یک دوره اسفار بین پانزده تا بیست و پنج سال طول میکشد. که بخشی از آن به سبب پیچیدگی متن و مطالب غیرلازم آن است.
3- ارائه و تبیین حکمت متعالیه و بهطور خاص حکمت صدرایی با قرائتی که با روششناسی ملاصدرا تناسب داشته باشد بهمنظور درک درست حکمت متعالیه و تفاوتهای گسترده و عمیق آن با حکمت مشاء و حکمت اشراق.
نویسنده در این اثر در پی آن است که با ارئه شرحی فارسی و مختصر از مهمترین متن فلسفی در چهار قرن گذشته تا کنون (اسفار ملاصدرا) به کاسته شدن این مشکل کمک کند.
مقصود از عرشی در سخنان ملاصدرا
1- گاهی مقصود مطالبی است که نتیجه اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه است نه مشهور.
2- گاهی مقصود چیزهایی است که به قلب مولف الهام شده است از باب قلب المومن عرش الرحمان.
3- گاهی مطالبی است که دیگران پیشتر نگفتهاند و ملاصدرا برای اولین بار مطرح کرده است خواه در عرفان مطرح شده باشد و خواه در عرفان هم مطرح نشده باشد.
نکات مقدمه أسفار: تعریف فلسفه، تقسیم فلسفه، غایت فلسفه و شرف فلسفه
1- سعادت: در جای خود گفته خواهد شد که سعادت عبارت است از لذات دائم نامحدود مطابق با حقیقت سعید.
بر این اساس، وصول به لذائذ حسی و خیالی، سعادت حقیقی نیست، زیرا نه حقیقت انسان حس و خیال است و در نتیجه نه لذائذ خیالی، مطابق با حقیقت انسان است، نه لذائذ حسی و خیالی باقی و ماندگار است و نه لذائذ حسی و خیالی، نامحدود است. لذات حسی سعادت نیست، زیرا کسی که دنبال آن است و به آن میرسد، اولا، آرامش ندارد. ثانیا، زمینه فهم معارف حقیقی را ندارد. ثالثا، اخلاص نیت که عامل سعادت است برایش میسر نیست
2- مقصود از خیال در اینجا، امور اعتباری مانند ریاست، مالکیت، غنی و مانند آن است نه خیال که مرتبه میانی نفس و حقیقت انسان و نیز مرتبه میانه طبیعت و عقل است.
چنانکه در جای خود گفته خواهد شد، مرتبه خیال انسان که تجرد مثالی دارد، مرتبه سعادت و شقاوت اکثریت انسانهاست و اوحدی از اهل حکمت و معرفت از آن عبور میکنند و به مرتبه سعادت عقلی میرسند.
3- نشانههای سعادت حقیقی: 1- نزول آرامش الهی از جوانب مختلف بر اهل سعادت 2- وصول به معارف حقیقی 3- توانایی بر اخلاص در نیت در حقیقت نفس 4- تعارض نداشتن با سعادت دیگران 5- بازشدن چشم ظاهر و باطن اهل سعادت بر حقایق 6- توانایی بر مشاهده جمال و جلال حق تعالی.
4- سعادت هر کسی نهایت آن چیزی است که هر کسی استعداد و قابلیت آن را دارد و بدان میرسد. بنابراین سعادت همه، در یک درجه و مرتبه نیست بلکه هر کسی مرتبهای از سعادت حقیقی را دارد و میتواند بهدست آورد. سعادت هر موجود هدف نهایی اوست و هدف نهایی او کمال خاص اوست.
لذتهای حسی، خاص انسان نیست بلکه مشترک بین انسان و حیوان است.
کمال خاص انسان، اتصال به عالم مجردات و قرب الهی است.
اتصال به عالم مجردات و قرب الهی تنها با ادراک معقولات و ترک محبت و علاقه به دنیا به دست میآید.
مقصود از اتصال به معقولات، ارتباط با حقایق مجرد بیرون از انسان است.
ارتباط با آن مجردات، زمینهساز ارتباط با واجب تعالی است.
5- عدم وصول به مرتبه سعادت خود، شقاوت است اگرچه نسبت به مرتبه وجودی دیگران سعادت به حساب آید.
6- کمال خاص انسان که هیچ موجودی (بالاصاله) بدان نمیرسد عبارت است از اتصال به عقول و معقولات و مجاورت حق تعالی و تجرد از مادیات.
اتصال و اتحاد و برخورداری از مادیات، به اندازهای باید باشد که انسان را در وصول به سعادت حقیقی کمک میکند.
7- اندازه لزوم برخورداری از مواد و اجسام و آثار و لوازم آن از دو راه حاصل میشود: 1- از طریق علم و معرفت 2- از طریق انقطاع از زخارف
8- خواندن حکمت، ضرورت دارد هم بدین سبب که از نشانههای وصول به سعادت و کمال خاص انسان یا اکثر انسانهاست و هم بدین سبب که زمینه دستیابی و ظهور کمالات خاص انسان را فراهم میکند. 9- تحصیل همه علوم به سبب کثرت و گستره آن ممکن نیست پس باید مهمترین آنها را بهدست آورد. 10- نفس انسان دو وجه و دو قوه دارد: أ- قوه، وجه، بُعد و عقل نظری که وجه رو به حق یا یلی الربی است. ب- قوه، وجه، بعد و عقل عملی که وجه رو به بدن یا یلی الخلقی است. وجه دوم که همان نفسیت نفس و تعلق و تدبیر بدن است تنها در عالم طبیعت نقش دارد. وجه اول است که حقیقت نفس و انسان را تشکیل میدهد و باقی است. مهمترین علوم، آن است که به حقیقت نفس مربوط باشد. 11- علوم مربوط به قوه نظری: أ- علومی که به عالم طبیعت مربوط میشود، مانند طبیعیات ب- علوم مربوط به فراطبیعت، مانند معرفت الله. 12- تنها علمی که به به عالم طبیعت اختصاص ندارد، الاهیات است (الاهیات به معنی اعم و اخص) الهیات به معنی اخص عبارت است از معرفت الله، معرفت النفس و معرفت المعاد. 13- خواندن فلسفه شرایطی دارد (در مقدمة جلد ششم خواهد آمد) و البته خواندن فلسفه برای برخی نیز حرام است(در جلد سوم خواهد آمد). |
14- برخی از علوم، ارزش ذاتی دارند و برخی، ارزش غیری. علومی که هدف از آنها فقط معرفت باشد، ارزش ذاتی دارند و علومی که مقدمه عمل باشد، ارزش غیری دارد.
15- (ص10) ملاصدرا روش خاص خود دارد که در جاخای مختلف و پراکنده به عنوان نمونه صفحه ص10 و 85 بدان اشاره کرده است.