باب مشیت حدیث 4

173- الحديث الرابع و هو الثالث و الثمانون و ثلاث مائة

عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ الْجُرْجَانِيِّ عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ(ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ إِرَادَتَيْنِ وَ مَشِيئَتَيْنِ: إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ، يَنْهَى وَ هُوَ يَشَاءُ وَ يَأْمُرُ وَ هُوَ لا يَشَاءُ، أَ وَ مَا رَأَيْتَ أَنَّهُ نَهَى آدَمَ وَ زَوْجَتَهُ أَنْ يَأْكُلا مِنَ الشَّجَرَةِ وَ شَاءَ ذَلِكَ، وَ لَوْ لَمْ يَشَأْ أَنْ يَأْكُلا لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَتُهُمَا مَشِيئَةَ اللَّهِ تَعَالَى. وَ أَمَرَ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَذْبَحَ إِسْحَاقَ وَ لَمْ يَشَأْ أَنْ يَذْبَحَهُ، وَ لَوْ شَاءَ، لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَةُ إِبْرَاهِيمَ مَشِيئَةَ اللَّهِ تَعَالَى.

ترجمه: حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود: خدا را دو اراده و دو مشیت است. اراده حتم و اراده عزم (و مشیت حتم و مشیت عزم) خدا نهى می‌كند و می‌خواهد، امر می‌كند و نمی‌خواهد، مگر نمى‌بینى كه آدم و همسرش را نهى كرد كه از آن درخت نخورند ولى خوردن ایشان را خواست و اگر نمى‌خواست كه بخورند خواست آن‌ها بر خواست خدای متعال غلبه نمی‌كرد و حضرت ابراهیم را امر كرد كه اسحاق (و به قول مشهور اسمعیل) را سر ببرد ولى نخواست كه سر او را ببرد و اگر می‌خواست، خواست ابراهیم بر خواست خدای متعال غلبه نمی‌كرد.

شرح مترجم

علامه مجلسى از قول صدوق علیهماالرحمة نقل مى‌كند كه او در كتاب توحید بعد از ذكر این خبر می‌گوید: خدای متعال آدم و همسرش را از خوردن آن درخت نهى كرد. و مى‌دانست كه آن‌ها خواهند خورد ولى خداى عزوجل خواست كه با خبر و قدرت مانع خودرن آن‌ها نشود چه آن‌كه آن‌ها را از خوردن نهى كرده و باز داشته بود، این است معنى خواست خدا نسبت به آن‌ها و اگر می‌خواست ایشان را با جبر و زور از خوردن باز دارد و آن‌ها می‌خوردند، خواست آن‌ها بر خواست خدا غلبه كرده بود چنان‌كه امام علیه السلام فرمود. سپس مرحوم مجلسى اراده عزم و اراده حتم را معنى می‌كند كه اراده عزم آن است كه تنها چیزی را بخورد و به طلب آن كشیده شود و اراده حتم آن است كه تمام شرایط تأثیر را داشته باشد و به وجود آوردن آن‌چه را خواست قطعى شده باشد پس ممكن است اراده عزم باشد و اراده حتم نباشد.

شرح‏

مشیت و اراده بر دو قسم است: 1- اراده حتمی 2- اراده عزمی یا غیرحتمی.

تحقق اراده حتمی، ضروری است و عدم تحقق آن ممتنع است.

تحقق اراده غیر حتمی، ضروری نیست و عدم تحقق آن ممکن است.

ان آدم (ع) حج لموسى (ع) فقال موسى: انت خلقك الله بيده و نفخ فيك من روحه و أسجد لك ملائكته و أسكنك جنّته فَلِمَ عصيته؟

قال آدم (ع) له: انت موسى الّذي اتخذك الله كليما و انزل عليك التورية؟ قال له: نعم! قال له: كم من سنة وجدتَ الذنبَ قُدِّرَ عَلَىَّ قبلَ فعله؟ قال: كُتِبَ عليك قبل أن تفعله بخمسين الف عام قال: يا موسى أتَلومُنى على أمر قد كُتِبَ عَلَىّ فعله قبل أن أفعله بخمسين الف سنة؟

ترجمه: حضرت آدم بر حضرت موسی احتجاج کرد. موسی کفت: تو را خدا به دست خود آفرید و از روح خود در تو دمید و ملائکه خود را بر سجده بر تو واداشت و در بهشت خود تو را سکنی داد، پس چرا نافرمانی کردی؟

آدم گفت: تو موسایی هستی که خدا تو را کلیم خود ساخت و تورات را بر تو نازل کرد؟ گفت: آری. آدم گفت: چند سال پیش از آن که من گناه کنم، گناه بر من مقدر شده بود؟ موسی گفت: پنجاه هزار سال پیش از نافرمانی تو، بر تو مقدر شده بود. آدم گفت: ای موسی تو مرا سرزنش می‌کنی بر چیزی که پنجاه هزار سال پیش از آن‌که انجام دهم بر من مقدر شده بود؟

نکته: امر و نهی خواه از ازل باشد خواه پنجاه هزار سال پیش از زمان اطاعت یا همزمان با زمان اطاعت، تفاوتی در اختیاری بودن آن ندارد. چنان‌که تفاوتی در استحقاق پاداش و کیفر آن ندارد.

وَ أَمَرَ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَذْبَحَ إِسْحَاقَ: ممکن است تحریف در روایت باشد و ممکن است تقیه باشد.