باب طبقات انبیاء، رسولان و امامان

بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ(ع)

باب طبقات انبیاء، رسولان و امامان(باب دوم از کتاب حجت که چهار حدیث دارد)

و هو الباب الثانى من كتاب الحجة و فيه أربعة احاديث

6- الحديث الاول و هو الثانى و الثلاثون و اربع مائة

عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي‌مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ: قَالَ أَبوعَبْدِاللَّهِ(ع): الْأَنْبِيَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلَى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ، فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لا يَعْدُو غَيْرَهَا؛ وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي النَّوْمِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ‏ وَ لا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلَى لُوطٍ(ع)؛ وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلَى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا كَيُونُسَ؛ قَالَ اللَّهُ لِيُونُسَ: وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ قَالَ يَزِيدُونَ ثَلاثِينَ أَلْفاً وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ؛ (امام او حضرت موسی بود) وَ الَّذِي يَرَى فِي نَوْمِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ، وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ(ع) نَبِيّاً وَ لَيْسَ به امام حَتَّى قَالَ اللَّهُ: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟ فَقَالَ اللَّهُ؟ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لا يَكُونُ إِمَاماً

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام فرمود: پیامبران و رسولان چهار طبقه باشند: 1- پیامبری كه تنها براى خودش پیامبر است و نه برای دیگران (و خدا به وسیله‌اى وظائف شخصى او را به او مى‌فهماند) 2- پیامبری كه در خواب مى‌بیند و آواز هاتف را مى‌شنود ولى خود او را در بیدارى نمى‌بیند و بر هیچ‌كس مبعوث نیست و خود او امام و پیشوائى دارد. چنان‌که ابراهیم بر لوط امام بود. 3- پیامبری كه در خواب مى‌ببیند و صدا را مى‌شنود و فرشته را مى‌بیند و به سوى گروهى كم یا زیاد مبعوث است مانند یونس، خدا به او می‌فرماید: (147 سوره 37) «ما او را به سوى صد هزار نفر بلكه بیش‌تر فرستادیم» امام فرمود: مقدار بیش‌تر سى هزار بود و یونس را پیشوائى بود (كه جناب موسى باشد و او شریعت موسى را ترویج مى‌كرد) 4- پیامبری كه در خواب مى‌بیند و صدا را مى‌شنود و در بیدارى مى‌بنید و او امام است مانند پیامبران اولواالعزم، ابراهیم علیه‌السلام مدتى پیامبر بود و امام نبود تا خدا فرمود: (124 سوره 2) «من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهیم گفت از فرزندان من هم؟» خدا فرمود «پیمان من به ستمكاران نرسد» كسى كه غیر خدا یا بتى را پرستیده امام نگردد.

توضیح: كلمه «عهد» را كه به پیمان معنى كردیم، مجلسى(ره) گوید، مقصود از عهد معنائیست كه شامل امامت شود و به معنى فرمانی كه به فرمانداران نویسند، مى‌آید و در این‌جا كنایه از مقام خلافت خداست در زمین، و چون آیه شریفه امامت و پیشوائى امت را از ستم‌كاران نفى كرد، دلالت دارد بر ثبوت آن براى عادلان و همین آیه دلیل است بر این‌كه امام باید معصوم باشد و گناهى از او سر نزند، زیرا غیر معصوم نسبت به خود یا دیگرى ستمگر است.

شرح‏

نبي به معنى فاعل و مشتق از نبأ به معنی خبر است؛ کسی که از خدا خبر می‌آورد

علوم پیامبران بر دو قسم است: 1- علومی که تاسیسی است و منبع جای‌گزین برای آن وجود ندارد مانند علم مربوط به عبادات به معنی خاص که همه اقسام عقل (فلسفی، عرفانی، ریاضی و تجربی) نسبت به آن ساکت است و نه چیزی در اثبات آن می‌تواند بگوید نه در نفی آن، زیرا آن‌چه مربوط به قسم از علوم است، خردگریز است نه خردپذیر و نه خردستیز.

2- علومی که تاییدی است و منبع جایگزین برای آن وجود دارد مانند علوم مربوط به عقاید، هستی‌شناسی، جهان‌شناسی، انسان‌شناسی، اخلاق و عبادات به معنی عام.

در قسم نخست از علوم پیامبران به دلیل فراعقلی بودن آن‌ها، عقل پس از اثبات نبوت پیامبران، تبعیت از آن را لازم می‌داند چنان‌که تبعیت هر فاقد علمی را از عالمان موثق و معتبر واجب می‌داند.

اما در قسم دوم، تقلید مجاز نیست، زیرا بخش عمده این قسم از علوم از نوع تصدیق است و تصدیق بدون تصور ممکن نیست یا فاقد ارزش است. بخشی از این قسم از علوم ناظر به رفتار است نه تصدیق و ایمان و در نتیجه بدون درک حقیقت آن می‌توان از آن تبعیت کرد و باید هم اطاعت کرد و تا این‌جا با علوم ناظر به عبادات به‌معنی خاص تفاوتی ندارد ولی از آن‌جا که این قسم از علوم جای‌گزین دارند نتیجه‌اش در موارد تعارض روشن می‌شود. اگر این قسم از علم و تکالیف ناشی از آن تاسیسی باشد، در موارد تعارض، عقل کنار گذاشته می‌شود و اگر تاییدی باشد، ظهورات ناظر به این علم، تخصیص یا تقیید می‌خورد یا به‌گونه‌ای تفسیر می‌شود که با عقل سازگار شود و یا کنار گذاشته می‌شود.

7- الحديث الثانى و هو الثالث و الثلاثون و اربع مائة

عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً، وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا، وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا، وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً، فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً. قَالَ: فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟ قالَ: لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ. قَالَ: لا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ

ترجمه: امام صادق علیه‌السلام مى‌فرمود. خداى تبارك و تعالى ابراهیم را بنده خود گرفت پیش از آن‌كه پیامبرش نماید و او را به پیامبرى برگزید پیش از آن‌كه رسولش كند و رسول خود ساخت پیش از آن‌كه خلیلش گرداند و خلیلش گرفت پیش از آن‌كه امامش قرار دهد، پس چون همه این مقامات را برایش گرد آورد فرمود، «همانا من تو را امام مردم قرار دادم» چون این مرتبت در چشم ابراهیم بزرگ جلوه نمود، عرض كرد «از فرزندان من هم» خدا فرمود. «پیمان من به ستمكاران نرسد» شخص كم خرد امام شخص پرهیزكار نگردد (و ستمگر از نظر خدا كم خرد است و ممكن نیست كه او پیشواى امتى گردد كه در میان ایشان مردم پرهیزكار باشد.

شرح‏

لا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ: هر گنه‌کاری سفیه است، زیرا کسی که مال خود را تلف کند و ضرر دنیوی بر خود وارد سازد، سفیه است. پیداست که کسی که ضرر طولانی اخروی بر خود وارد سازد، به‌طریق اولی سفیه است.

درجات عبد و نبی و رسول و امام همین‌گونه است ولی این به‌معنی برتری مطلق مثلا رسول بر نبی نیست، چنان‌که حضرت خضر صلوات‌الله‌علیه، با این‌که نبی بود حضرت موسی که از انبیاء بزرگ است، مامور به تعلم نزد او بود.

بلکه مقصود از تقدم این است که جهت نبوت در رسول از جهت رسالت او برتر است، زیرا نبوت مربوط به کمال عقل نظری است و رسالت مربوط به کمال عقل عملی.

و نیز رسالت منقطع می‌شود ولی ولايت و قرب به خدای متعال که مربوط به نبوت است همیشه باقی است.

8- الحديث الثالث و هو الرابع و الثلاثون و اربع مائة

عَنِ ابْنِ أَبِي‌يَعْفُورٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) يَقُولُ: سَادَةُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ خَمْسَةٌ، وَ هُمْ أُولُوالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ عَلَيْهِمْ دَارَتِ الرَّحَى: نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم وَ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ

ترجمه: و فرمود، آقا و سرور پیامبران و رسولان پنج نفرند كه ایشان اولواالعزم رسولانند و آسیاى نبوت و رسالت گرد آن‌ها مى‌چرخد و ایشان: نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد است درود خدا بر محمد و خاندانش و بر تمام پیامبران.

شرح‏

أُولُوالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ: عزم عبارت است از اراده جازم و قاطع به انجام کاری که جز در مواردی که مانع و مزاحمی وجود داشته باشد، آن اراده به انجام کار منتهی می‌شود.

بدین سبب برخی از پیامبران أُولُوالْعَزْمِ نامیده شده‌اند که عزم قاطع بر دعوت خلق به سوی خدای متعال دارند به‌گونه‌ای که دعوت آن‌ها مقید به فقدان مزاحمت از سوی مردم یا ستمگران نیست.

اما درباره حضرت آدم (ع) فرمود: وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (طه- 115) و درباره حضرت يونس فرمود: وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ (قلم- 48).

عَلَيْهِمْ دَارَتِ الرَّحَى: محور رسالت هستند به‌گونه‌ای که سایر پیامبران، در شریع و ابلاغ آن تابع آن‌هایند.

9- الحديث الرابع و هو الخامس و الثلاثون و اربع مائة

عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً، فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَ قَبَضَ يَدَهُ، (این‌ها را دریافت کرد) قَالَ لَهُ يَا إِبْرَاهِيمُ: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ(ع) قَالَ يَا رَبِّ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏.

ترجمه: جابر گوید: شنیدم كه امام باقر علیه‌السلام مى‌فرمود: همانا خدا ابراهیم را به بندگى پذیرفت پیش از آن كه به پیامبرى پذیرد و به پیامبریش پذیرفت پیش از آن كه به رسالتش گیرد و به رسالتش گرفت پیش از آن كه خلیلش گیرد و خلیلش گرفت پیش از آن‌كه امامش گیرد و چون این مقامات برایش فراهم نمود امام پنج انگشت خود را (براى نمودن این پنج مقام) جمع كرد به ابراهیم گفت: اى ابراهیم همانا من تو را امام مردم گردانیدم. از بس این مرتبت در چشم ابراهیم بزرگ آمد، گفت. پروردگارا و از فرزندان من هم؟ خدا فرمود: پیمان من به ستكاران نرسد.