باب فرق میان رسول، نبی و محدَّث
بَابُ الْفَرْقِ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْمُحَدَّثِ
باب فرق میان رسول، نبی و محدَّث (باب سوم از کتاب حجت که چهار حدیث دارد)
و هو الباب الثالث من كتاب الحجة و فيه أربعة احاديث
10- الحديث الاول و هو السادس و الثلاثون و اربع مائة
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا، مَا الرَّسُولُ وَ مَا النَّبِيُّ؟ قَالَ: النَّبِيُّ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا يُعَايِنُ الْمَلَكَ؛ وَ الرَّسُولُ الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يَرَى فِي الْمَنَامِ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ. قُلْتُ: الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا يَرَى وَ لا يُعَايِنُ الْمَلَكَ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الْآيَةَ: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ (الحج- 52) وَ لا مُحَدَّثٍ
ترجمه: زرارة گوید از امام باقر علیهالسلام درباره این سخن خداى عزوجل كه میفرماید «و او رسول بود و نبى» سؤال كردم: رسول چیست و نبى چیست؟ فرمود: نبى كسى است كه در خواب مىبیند و صدا را مىشنود و فرشته را نمىبیند و رسول كسى است كه صدا را مىشنود و در خواب مىبیند و فرشته را هم مشاهده مىكند، عرضكرم: امام در چه پایه است؟ فرمود صدا را مىشنود ولى نه در خواب بیند و نه فرشته را مشاهده كند سپس آیه (52 سوره 22) را قرائت فرمود «پیش از تو هیچ رسول و نبى و محدثى نفرستادیم» (مگر اینكه وقتى قرائت كرد شیطان در قرائتش القا كرد. كلمه محدث در قرآن نیست و از تفسیر امام است).
شرحطرح برخی از احتمالات: مراتب وجود انسان بهاجمال عبارت است از ملک و ملکوت. ملک انسان، بدن اوست و ملکوت او، روح او.
ملکوت برزخ است و آخرت.
اولین درجه ملکوت که برزخ و مثال انسان است، نوم و خیال است و آخرین درجه او، رویت و عقل.
گویی اولین مرتبه رجوع به خدا در رویا رخ میدهد و میانه آن در موت و آخرین آن در بعث.
انبیاء از جهت نبی بودن مانند کسی هستند که در مرتبه رویا صور و حقائق و احوال را که سایر خلق از مشاهده آن محرومند، مشاهده میکنند.
آنچه را در این مرتبه شنیده یا مشاهده کردند برای انسانها که در واقع در خواب هستند، در قالب الفاظ و امثله بیان میکنند. وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ (عنكبوت، 43).
اشتغال نفس به بدن سبب میشود که نفس در عالم ملکوت خود کمتر حضور داشته باشد و بههنگام خواب که تعلق و تدبیر به بدن و اشتغال به حواس کمتر میشود، توانایی بیشتری برای حضور در عالم ملکوت و خیال دارد.
اگر نفس قوی باشد میتواند در حال تدبیر به بدن و اشتغال به حواس نیز در آن عالم حضور داشته باشد و به مشاهده آن بپردازد.
چنانکه گفته شد، انسان سه مرتبه کلی دارد: بدن، نفس و روح یا عقل
کمال بدن، تصرف در طبیعت است.
کمال نفس، به قوت خیال و تصرف در عالم مثال و برزخ است.
کمال روح و عقل، به عقل نظری و تصرف در آخرت است.
نبي کسی است که از جهت عقل نظری کامل است و به دریافت الهامات الهی نایل است.
رسول کسی است که علاوه بر کمال یادشده در قوت نفسانی نیز کامل است.
النَّبِيُّ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا يُعَايِنُ الْمَلَكَ
مقصود از رویت و سمع، نوع عقلی آن است. مقصود از صوت هم صوت عقلی است.
نبی صورت آنچه از علوم و معانی را که خدای متعال به او الهام میکند در صورت الفاظ و اصوات و حروف میبیند و میشنود ولی ملک را در بیداری نمیبیند.
وَ الرَّسُولُ الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يَرَى فِي الْمَنَامِ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ.
رسول علاوه بر شنیدن صدای ملک و دیدن او در خواب، او را در بیداری هم میبیند. و چون دیدن در بیداری رخ میدهد، شنیدن صدا و سخن او نیز در بیداری خواهد بود.
قُلْتُ: الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا يَرَى وَ لا يُعَايِنُ الْمَلَكَ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الْآيَةَ: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ (الحج- 52) وَ لا مُحَدَّثٍ
شنیدن صدا به معنی پذیرش الهامات و تعلیمات ربانی از جانب خدای متعال با سمع عقلی است بدون آنکه او را در رؤیا یا بیداری ببیند.
11- الحديث الثانى و هو السابع و الثلاثون و اربع مائة
كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمَعْرُوفِيُّ إِلَى الرِّضَا(ع): جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَخْبِرْنِي مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ؟ قَالَ فَكَتَبَ أَوْ قَالَ: الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ، أَنَّ الرَّسُولَ الَّذِي يُنْزَلُ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَيَرَاهُ وَ يَسْمَعُ كَلامَهُ وَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ الْوَحْيُ وَ رُبَّمَا رَأَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ(ع)، وَ النَّبِيُّ رُبَّمَا سَمِعَ الْكَلامَ وَ رُبَّمَا رَأَى الشَّخْصَ وَ لَمْ يَسْمَعْ وَ الْإِمَامُ هُوَ الَّذِي يَسْمَعُ الْكَلامَ وَ لا يَرَى الشَّخْصَ.
ترجمه: معروفى به امام رضا(ع) نوشت: قربانت گردم، بفرمائید، چه فرق است بین رسول و نبى و امام؟ حضرت نوشت - یا شفاها فرمود: فرق میان رسول و نبى و امام این است كه رسول جبرئیل بر او نازل میشود و او را میبیند و سخنش را میشنود و بر او وحى نازل شود (كند) و گاهى باشد كه در خواب میبیند مانند خواب دیدن ابراهیم (دستور سر بریدن پسرش را) و نبى گاهى سخن جبرئیل را مىشنوند و گاهى شخص او را مىبیند و سخنش را نمىشنود و امام آن است كه سخن را شنود و شخص را نبیند.
شرح
جبرئيل: روح القدس، معلم شديد القوى که وحی را بر پیامبران و الهام را بر اولیاء و رؤیای صادقه را بر اتقیاء نازل میسازد. إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ (التكوير- 19 و و 21)
جبرئيل به زبان سرياني: عبداللّه. ایل یا ال در این زبان به معنی اله است.
نزول جبرئیل بر پیامبران بهگونه تمثل و در بهترین و زیباترین صورت ممکن است. فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا(مريم،17)
شنیدن نبی، شنیدن عقلی است.
شنیدن ولی و امام و دیدن رسول میتواند حسی هم باشد.
12- الحديث الثالث و هو الثامن و الثلاثون و اربع مائة
عَنِ الْأَحْوَلِ(مومن الطاقی) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْمُحَدَّثِ؟ قَالَ: الرَّسُولُ الَّذِي يَأْتِيهِ جَبْرَئِيلُ قُبُلًا فَيَرَاهُ (با عین حسی) وَ يُكَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ، وَ أَمَّا النَّبِيُّ فَهُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ وَ نَحْوَ مَا كَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْيِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ(ع) مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ (رسالت باطنی بود) وَ كَانَ مُحَمَّدٌ(ص) حِينَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يَجِيئُهُ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَ يُكَلِّمُهُ بِهَا قُبُلًا؛ وَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَأْتِيهِ الرُّوحُ وَ يُكَلِّمُهُ وَ يُحَدِّثُهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ يَرَى فِي الْيَقَظَةِ؛ وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِي يُحَدَّثُ فَيَسْمَعُ وَ لا يُعَايِنُ وَ لا يَرَى فِي مَنَامِهِ
ترجمه: احول گوید از امام باقر علیهالسلام درباره رسول و نبى و محدَّث پرسیدم، فرمود: رسول كسى است كه جبرئیل پیشش آید و او را ببیند و با او سخن گوید، این است رسول و اما نبى آن است كه در خواب بیند مانند خواب دیدن ابراهیم (فرمان سر بریدن پسرش را) و مانند آنچه رسول خدا (ص) پیش از آمدن وحى از اسباب و علائم نبوت مىدید تا آنكه جبرئیل رسالت را براى او از جانب خدا آورد و محمد (ص) هنگامى كه نبوت برایش فراهم گشت و رسالت از جانب خدا براى او آمد، جبرئیل برایش پیغام مىآورد و شفاهاً با او سخن مىگفت، بعضى از انبیاء نبوت برایشان جمع شود و در خواب بیند و روح القدس نزدش آید و با او سخن گوید و بازگو نماید، بدون آنكه در بیدارى به بیند و اما محدث آن است كه خبر داده شود، صدا را شنود ولى نه مشاهده كند و نه در خواب بیند.
شرح
قبلا: مقابلة و عيانا
ملك، رسول اللّه است بهسوی رسول و رسول، رسول است بهسوی خلق.
این مکالمه و تحدیث، باطنی است با کلام عقلی و حدیث روحانی. به همین سبب است که جبرئیل را روح و روح القدس خواندهاند و مقصود از روح القدس این است که جوهری قدسی است که از آسمان و مرتبه قرب مجرد خود فروتر نیامده است. اگر تنزل کند بهگونه تمثل است.
همین تكلم و تحديث برای محدث نیز رخ میدهد چنانکه در روایت است که پیامبر صلىاللّهعليهوآلهوسلم فرمود: إنّ فى امتى مكلمين محدثين.
13- الحديث الرابع و هو التاسع و الثلاثون و اربع مائة
عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ وَ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ وَ لا مُحَدَّثٍ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، لَيْسَتْ هَذِهِ قِرَاءَتَنَا. فَمَا الرَّسُولُ وَ النَّبِيُّ وَ الْمُحَدَّثُ؟ قَالَ: الرَّسُولُ الَّذِي يَظْهَرُ لَهُ الْمَلَكُ فَيُكَلِّمُهُ؛ وَ النَّبِيُّ هُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ، وَ رُبَّمَا اجْتَمَعَتِ النُّبُوَّةُ وَ الرِّسَالَةُ لِوَاحِدٍ؛ وَ الْمُحَدَّثُ الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا يَرَى الصُّورَةَ. قَالَ قُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّ الَّذِي رَأَى فِي النَّوْمِ حَقٌّ وَ أَنَّهُ مِنَ الْمَلَكِ؟ قَالَ يُوَفَّقُ لِذَلِكَ حَتَّى يَعْرِفَهُ. لَقَدْ خَتَمَ اللَّهُ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ وَ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ الْأَنْبِيَاءَ
ترجمه: برید گوید: از امام باقر و صادق علیهماالسلام درباره سخن خداى عزوجل «هیچ نبى و رسول و محدثى پیش از تو نفرستادیم» (كه در حدیث اول بیان شد) پرسیدم و گفتم فدایت گردم قرائت ما این چنین نیست (یعنى كلمه محدث ندارد) بفرمائید: رسول و نبى و محدث چیست؟ فرمود: رسول كسی است كه فرشته بر او نمایان شود و با او سخن گوید و نبى آن است كه در خواب بیند و گاهى نبوت و رسالت در یك شخص جمع شود و محدث كسى است كه صدا را شنود و صورت را نبیند. عرض كردم اصلحك الله از چه راه بداند آنچه در خواب دیده حق است و از جانب فرشته باشد؟ فرمود توفیق یابد كه آن را بفهمد، خدا با فرستادن قرآن شما به كتابهای آسمانى پایان داد و با فرستادن پیامبر شما به پیامبران (پس دانستن علامات نبوت و رسالت براى شما لزومى ندارد).
توضیح: مجلسى(ره) گوید: فرق بین نبى و امام و استنباطش از این اخبار مشكل است و نیز جمع بین تمام اخبار كه بیشتر آنها را در كتاب بحار آوردهایم در نهایت اشكال است.
شرح
انواع كشف 1- صورى 2- معنوى
کشف صورى آن است که در عالم مثال و از طریق حواس پنجگانه حاصل میشود.
راه مشاهده مانند دیدن صور ارواح متجسده و انوار روحانيه.
راه سمع مانند شنیدن وحی بهصورت کلام منظوم یا صلصلة الجرس و دوى النحل.
راه استنشاق: ان للّه فى ايام دهركم نفحات الا فتعرضوا لها، و قال: انى لاجد نفس الرحمن من قبل اليمن.
راه لمس: روى ابن عباس انه قال رسول اللّه صلىاللّهعليهوآلهوسلم: رأيت ربى فى احسن صورة فقال: فبم تختصم الملاء الاعلى يا محمد؟ قلت: انت اعلم اى ربى مرتين، قال: فوضع اللّه كفه بين كتفى، فوجدت بردها بين ثديى، فعلمت ما فى السموات و الارض آنگاه این کریمه را تلاوت نمود: وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (الانعام، 75)
راه چشیدن: قال النبي صلىاللّهعليهوآلهوسلم، رأيت انى اشرب اللبن حتى خرج الرى من اظفارى فاولت ذلك بالعلم.
كشف صورى اگر به حوادث دنيوي تعلق گیرد، رهبانيت نام دارد که اهل سلوک بدان توجه ندارند. بلکه آن را از مصادیق استدراج و مكر میدانند. بلکه کُمّل از آنها (که فانی در حق و باقی به حق هستند) به مکاشفات صوری مربوط به آخرت هم توجه ندارند.
مكاشفه معنوی عبارت است از اطلاع از معانى غيبي.
جمع میان مکاشفات صوری و معنوی یقینآورتر است.
در این صورت، هم با حواس ظاهری مییابد و هم با حواس باطنی.
مراتب مکاشفات معنوی: 1- کشف از راه قوة عاقله که نتیجه آن را نور قدسى نامند و حدس از اشعه نور آن است و اولین مرتبه کشف معنوی است.
2- کشف از طریق قلب که اگر مکشوف از معانى باشد، الهام نام دارد و اگر یکی از حقایق عینی یا یکی از ارواح باشد، مشاهده قلبی نام دارد.
3- کشف از طریق روح که شهود روحى نام دارد.
4- و 5- از طریق سرّ و خفی که به عبارت نتوان بیان کرد.
تفاوت میان وحی و الهام
1- گاهی الهام بدون واسطه ملک از حق نازل میشود ولی وحی همیشه از طریق وساطت ملک نازل میشود.
به همین سبب است که حديث قدسي، وحى و قرآن نیست.
2- وحى اگر از طریق مشاهد ملک و شنیدن کلام او باشد، از مصادیق كشف صورى است که متضمن كشف معنوى است ولی الهام تنها از مصادیق کشف معنوی است.
3- وحى از خواص رسالت و متعلق به ظواهر است ولی الهام از خواص ولايت است.
4- وحی مشروط به تبليغ است ولی الهام چنین شرطی ندارد.
فرق بين خواطر صادق و غیرصادق
رووا عن رسول اللّه صلىاللّهعليهوآلهوسلم انه قال: للشيطان لُمّة بابن آدم و للمَلِكِ لُمّة،
1- و اما لمة الشيطان فايعاد بالشر 2- و تكذيب بالحق و أما لمة الملك فايعاد بالخير و تصديق بالحق، فمن وجد ذلك فليعلم انه من اللّه و ليحمد اللّه و من وجد الاخرى فليتعوذ باللّه من الشيطان الرجيم ثم قرأ: الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ (بقرة، 268)
ترجمه: شيطان به انسان قرب و ارتباطی دارد و فرشته نیز به انسان قرب و نزدیکی دارد: نزديكى شيطان وعده به بدى و تكذيب حق است و نزديكى فرشته وعده به نيكى و تصديق حق است هر كه چنين حالى در خود يافت بداند كه از جانب خداوند است و او را سپاس گزارد و هر كه حال ديگر را در خود يافت از شيطان به خدا پناه ببرد.
قالوا: و من الخواطر ما هو رسل اللّه الى العبد كما قیل: ان لى قلبا، ان عصيته، عصيت اللّه، و هذا حال عبد استقام قلبه. برخی از خواطر، رسولان خدا به سوی بنده هستند چنانکه گفتهاند: من قلبی دارم که اگر خلاف آن رفتار کنم، خلاف دستورات خدا رفتار کردهام. قلب بنده اگر له مرتبه استقامت رسیده باشد همینگونه است.
3- و روی: ان الشيطان جاثم على قلب ابن آدم فاذا ذكر اللّه خنس و اذا غفل التقم قلبه فحدثه و مناه، و قد قال سبحانه: وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (زخرف، 36)، فالذكر للّه من احدى العلامات التى يعرف بها ان الخاطر شيطانى أم روحانى.
ترجمه: شیطان بالاي دل انسان چمباتمه زده است. هر گاه انسان به ذکر خداوند بپردازد شیطان واپس ميرود و او را ترک ميکند و هر گاه از خدا غافل گردد او را وسوسه ميکند و شاهد آن آیه ذکر شده است. بنابراین، یاد خدای یکی از نشانههای خاطر روحانی است و ترک فقدان آن نشانه خاطر شیطانی است.
4- آنچه که سبب خیر باشد و عاقبت آن خیر و امنیت باشد، صادق است و رحمانی وگرنه کاذب و شیطانی است.
5- آنچه که سریع الانتقال به غیر نباشد، صادق است و رحمانی وگرنه کاذب و شیطانی است.
6- آنچه که پس از توجه تام به خدای متعال حاصل شود، صادق است و رحمانی وگرنه کاذب و شیطانی است.
7- آنچه که از طریق طاعت و عبادت حاصل شود، صادق است و رحمانی وگرنه کاذب و شیطانی است.
8-آنچه سبب ترغیب به عبادت و لذت بردن از آن شود، صادق است و رحمانی وگرنه کاذب و شیطانی است.
9- آنچه که متعلق به امور دنیوی و حظوظ نفسانی است مانند انجام کارهای جزئی خارق العاده (احضار اجسام غایب، اطلاع از اخبار شخصی دیگران که از نظر عوام کرامت بهحساب میآید و نیز طی زمان، طی مکان، عبور از موانع و دیوار بدون شکافت آنها از کارهای اجنه و ملائکهای است که فوق آنها هستند. صدق و کذب آنها محتمل است.
آنچه که متعلق به امور اخروی است یا از قبیل اطلاع بر ضمائر و بواطن و کشف خواطر باشد، ملکی است.
10- آنچه که مربوط به کشف علوم حقیقی باشد صادق است و رحمانی وگرنه کاذب و شیطانی است. امور مربوط به انکشاف علوم حقیقی در قدرت و اختیار شیاطین نیست
معیار کلی
حق این است که مكاشفات صوري اگر برای افراد غیر کامل در علم و یقین حاصل شود از باب استدراج و مکر الهی است و از اسباب دوری از حق تعالی و وصول به شقاوت و طرد از درگاه خدای متعال است، خواه از موارد صادق باشد و رحمانی و خواه کاذب و شیطانی.
آنچه که از نوع تصرف در وجود باشد مانند احیاء، اماته، قلب حقایق عنصری، صادق است و رحمانی است و از تصرفات مرتبه الهیه است که همه انبیاء و رسولان برخی از آنها را داشتهاند.
لَقَدْ خَتَمَ اللَّهُ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ وَ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ الْأَنْبِيَاءَ
1- اشاره به این نکته دارد که ملکی و شیطانی بودن مکاشفات صوری را با توجه به ختم کتاب آسمانی و نبوت میتوان از آن دو منبع بهدست آورد.
2- هدف از انزال کتب و بعثت انبیاء، از آغاز تا پایان حیات انسانی این است که انسانها را با توجه به استعدادهای نفسانی و روحانی آنها از طریق علم و عمل از مراتب حیوانی ارتقاء داده به مراتب انسانی و ملکی و در نهایت به مرتبه قرب خاص به خدای متعال و خلافت جمعی و کامل و آشکار برساند.
3- از گذشته دور هر چه انسانها در این مسیر ارتقاء یافتند استعداد دریافت علم و عمل بیشتر را پیدا کردند و در نتیجه پیامبر و شریعت جدید به همین منظور مبعوث و نازل شد.
4- آخرین آموزههای علمی و عملی با آخرین شریعت و کاملترین پیامبر نازل و مبعوث گشت.