باب ائمه علیهم‌السلام والیان امر و حسد برده‌شدگانى هستند كه خداى

بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) وُلاةُ الْأَمْرِ وَ هُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ

باب ائمه علیهم‌السلام والیان امر و حسد برده‌شدگانى هستند كه خداى عزوجل در قرآن فرموده است.

و هو الباب السادس عشر من كتاب الحجة و فيه خمسة احاديث.

‏96- الحديث الاول و هو الثالث و العشرون و خمس مائة

عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ(نساء، 59). فَكَانَ جَوَابُهُ: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً»؛ يَقُولُونَ لأَئِمَّةِ الضَّلالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ: هؤُلاءِ أَهْدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ سَبِيلاً، «أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً؛ أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ»، يَعْنِي الإِمَامَةَ وَ الْخِلافَةَ، «فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً»؛ نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ. وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي فِي وَسَطِ النَّوَاةِ؛ «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِينَ؛

 «فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً»؛ يَقُولُ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ، فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِهِ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ(ع) وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(ص)؟ «فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً، إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً»(نساء، 51-56).

ترجمه: برید عجلى گوید: از امام باقر علیه‌السلام درباره سخن خداى عزوجل (61 سوره 4) «اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر و والیان امر را» پرسیدم، جواب حضرت این بود كه (55 سوره 4) «مگر آن كسان را كه از كتاب آسمانى بهرهاى به ایشان داده‌اند نمى‌بینى كه به بت و طغیانگر گروند و درباره كافران گویند: این گروه از مؤمنان هدایت یافته‌ترند» یعنى این مردم درباره پیشوایان گمراهى و رهبران به دوزخ مى‌گویند: آن‌ها از آل محمد صلى‌الله‌علیه‌وآله هدایت یافته‌ترند، «ایشان همان كسانند كه خدا لعنتشان كرده و هر كه را خدا لعنت كند هرگز یاورى براى او نخواهى یافت. مگر آن‌ها را از ملك بهره‌اى هست؟» یعنى ملك امامت و خلافت «كه در آن صورت نقیرى هم به مردم ندهند» ما هستیم آن مردمى كه خدا قصد كرده و نقیر نقطه میان هسته خرماست (و مقصود بیان كمال بخل و خست ایشان است كه اگر به مقام سلطنت هم مى‌رسیدند، قسمتى از هسته خرما را از ما مضایقه مى‌كردند، تا چه رسد به چیز شریف‌تر و گرانبهاتر) «و یا به مردم نسبت به آن‌چه خدا از كرم خویش به آن‌ها داده حسد مى‌برند» ما هستیم آن مردم حسد برده شده، براى منصب امامتی كه خدا به ما داده و به هیچ كس دیگر نداده «حقاً كه ما خاندان ابراهیم را كتاب و حكمت و ملك بزرگى دادیم» یعنى پیامبران و رسولان و امامان را، از آل ابراهیم قرار دادیم، پس چگونه این مردم این مقام را نسبت به آل ابراهیم علیه‌السلام اعتراف دارند و درباره آل محمد صلى‌الله‌علیه‌وآله منكر مى‌شوند (بنابراین مقصود از والیان امر كه پرسیدى آل محمد صلى‌الله‌علیه‌وآله است). «برخى به آن گرویدند و برخى روی‌گردان شدند و جهنم براى ایشان افروخته آتشى است كافى، كسانی كه آیه‌هاى ما را انكار كرده‌اند، به زودى به آتشى درونشان كنیم كه هر وقت پوست‌هایشان بسوزد، پوست‌هاى دیگرشان دهیم تا عذاب را خوب بچشند، همانا خدا نیرومند و فرزانه است».

توضیح: درباره والیان امر در حدیث 480 سخن گفتیم و از قول مجلسى (ره) اثبات شد كه چنان‌که اطاعت خدا و رسول واجب است، اطاعت والیان امر هم كه ائمه معصومین علیهم‌السلام باشند، واجب و لازم است و نیز باید ایشان معصوم و پاك از خطا و گناه باشند و درباره جبت و طاغوت مجلسى(ره) گوید: جبت ابتدا نام بت مخصوصى بود و سپس براى هر معبود باطلى به‌كار بردند و گفته‌اند در اصل «جبس» بوده است و سین به تاء بدل شده است و جبس چیز بى‌خبر است و اما طاغوت به معنى هر امر باطلى است، معبود باشد یا غیر معبود و جبت و طاغوت در روایات بر اولى و دومى تاویل شده است.

شرح: از امام باقر علیه‌السلام پرسیدند: مقصود از اولی الامر در آیه کریمه 59 از سوره نساء (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی‌ الامر منکم) کیست؟ امام علیه‌السلام با تلاوت آیات 51 تا 56 همین سوره فرمود: مقصود ما اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هستیم.

97- الحديث الثانی و هو الرابع و العشرون و خمس مائة

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ قَالَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ.

ترجمه: ابن فضیل از حضرت ابوالحسن علیه‌السلام درباره سخن خداى تبارك و تعالى «و یا به مردم نسبت به آن‌چه خدا از كرمش به آن‌ها داده حسد مى‌برند) گوید كه آن حضرت فرمود: مائیم حسد برده‌شدگان.

شرح

معارضه کفار و منافقین با اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در موضوعات مختلف مانند همه تعارض‌ها و جنگ‌هایی که در جهان رخ داده و می‌دهد، عوامل متعددی دارد که در میان آن‌ها دو عامل مهم‌تر است: 1- حق‌ستیزی ثروت‌مندان و قدرت‌مندان و صاحبان زر و زور و حق‌گریزی دنباله‌های آن‌ها که عموما افراد متوسط جامعه بوده و هستند. 2- حسادت. عامل نخست برای همگان روشن است و در همه معارضه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نیز دینی و فرهنگی که به نتایج اجتماعی و اقتصادی بیانجامد با درجات مختلفی وجود دارد. چنین چیزی برای صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی امری طبیعی است، زیرا به منافع و لذت‌های اقصادی و سیاسی دست‌می‌یابند و غرایز آن‌ها تنها از این‌گونه موقعیت‌ها لذت می‌برد و به این‌گونه لذت‌ها میل وافر و شدید دارد.

اما آن‌چه سبب شگفتی و سرگردانی و صد البته سبب تاسف عمیق است، پیروی عموم مردم از صاحبان قدرت و ثروت است. اگرچه در بسیاری از این درگیری‌های و حمایت طبقه متوسط از صاحبان قدرت و ثروت استخوانی برای لیسیدن به آن‌ها هم می‌رسد ولی این به‌اندازه خسارت‌های مادی و معنوی که آن‌ها متحمل می‌شوند نیست و آن اندازه ارزش ندارد که در این درگیری‌ها به‌خاطر خوشی‌های طبقات فرادست، از کمالات خود روی‌گردان شوند.

به‌نظر می‌رسد عامل مهم و عمده ورود اکثر مردم در درگیری‌های حق و باطل آن‌هم در بیش‌تر موارد در حمایت جبهه باطل حق‌گریزی آن‌هاست. خود حق‌گریزی برای ورود در جبهه باطل و سرتاسر زیان بسنده است، زیرا در حکومت حق، بسیاری از غرایز باید کنترل شوند و می‌شوند و این برای اکثریت مردم در بسیاری از جوامع که درک روشنی نسبت به کمالات حقیقی و نیازهای اساسی خود ندارند و نیازهای کاذب را نیاز اساس می‌انگارند، عامل مهمی برای قرار گرفتن در جبهه باطل است.

عامل دوم که حسادت است در جایی به‌صورت عمیق و گسترده پدید می‌آید که افراد و گروه‌ها اجتماعی و اقتصادی و حتی فرهنگی و معنوی برای دست‌یابی به موقعیت‌های یادشده توان رقابت بلکه مسابقه ندارند و واقعا هم ندارند. حتی ممکن است اهدافی به‌ظاهر حق داشته باشند ولی رقبای خود را بس مقتدرتر از آن می‌یابند که بتوانند با آن‌ها رقابت سالم و مسابقه داشته باشند و از این طریق به خواسته‌های خود برسند. در این صورت است که حسادت و ناجوان‌مردی و به‌کارگیری حقه‌های کثیف خود را نشان می‌دهد.

اکثریت مخالفان اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از این دسته هستند و بروز خُلق حسادت در آن‌ها چشم‌گیر است. آن‌ها از طرفی اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دیدند که از همه جهات در قله‌های عقل، علم، فضیلت، جهاد، تقوی، ایثار و عمل صالح قرار دارند و از طرفی به شراکت با آن‌ها در این فضایل و حتی برتری از آن‌ها تمایل شدید داشتند ولی مسابقه با آن‌ها را در توان خود نمی‌دیدند و با مسابقه و بدون مسابقه خود را شکست‌خورده می‌دیدند. در این صورت به راه‌ها و ترفندهایی متمایل می‌شدند که آلوده به پستی و خباثت بود و حقیقتا غیر انسانی.

‏98- الحديث الثالث و هو الخامس و العشرون و خمس مائة

عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي‌عَبْدِاللَّهِ(ع) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ فَقَالَ النُّبُوَّةَ قُلْتُ الْحِكْمَةَ قَالَ الْفَهْمَ وَ الْقَضَاءَ قُلْتُ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً فَقَالَ الطَّاعَةَ

ترجمه: حمران بن اعین گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: سخن خداى عزوجل را «همانا به آل ابراهیم كتاب دادیم» فرمود: مقصود نبوت است، گفتم: حكمت چیست؟ فرمود: فهمیدن و قضاوت است گفتم: «و به آن‌ها ملك بزرگ دادیم؟» فرمود: اطاعت است.

شرح

مقصود از کتاب، نبوت است یا بدین سبب که کتاب از لوازم نبوت است. (تسمیة الشی باسم لازمه) یا بدین سبب که نزول کتاب بر کسی نشان و دلیل نبوت اوست.

در این حدیث شریف، حکمت به فهم و قضاء تعبیر شده است، حکمت، فهم است بدین جهت که فهم از ملزومات حکمت است و بدون فهم عمیق و دقیق کسی به حکمت و تصدیق‌های محکم نقدناپذیر دست‌نمی‌یابد. در این صورت حکمت به معنی علم صادق یا واضح است.

حکمت قضاء نیز هست یا بدین جهت که در حکمت به معنی علم صادق، قطعیت وجود دارد همان‌گونه که در قضاء، قطعیت وجود دارد یا بدین جهت که حکم بدون قطعیت معنا ندارد. در این صورت مقصود از حکمت، حکومت است.

مقصود از ملک نیز اطاعت است، بدین سبب که سلطنت و حکومت بدون اطاعت، حکومت نیست.

‏99- الحديث الرابع و هو السادس و العشرون و خمس مائة

عَنْ أَبِي‌الصَّبَّاحِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَالَ يَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ وَ اللَّهِ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ.

ترجمه: ابوالصباح گوید: از امام صادق علیه‌السلام سخن خداى عزوجل «و یا به مردم نسبت به آن‌چه خدا از كرمش به آن‌ها داده حسد مى‌برند» را پرسیدم، فرمود: اى ابوالصباح به‌خدا ما هستیم آن مردم حسد برده شده

ترجمه بسنده است

‏100- الحديث الخامس و هو السابع و العشرون و خمس مائة

عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي‌جَعْفَرٍ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ جَعَلَ مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ(ع) وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ(ص) قَالَ قُلْتُ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ أَنْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ

ترجمه: برید عجلى گوید: امام باقر علیه‌السلام درباره سخن خداى عزوجل تبارك و تعالى «ما به آل ابراهیم كتاب و حكمت و ملك بزرگ دادیم» فرمود: خدا پیامبران و رسولان و امامان را از آل ابراهیم قرار داد، پس چگونه این مردم نسبت به آل ابراهیم علیه‌السلام نسبت به این مقام را متفقند ولى درباره آل محمد صلى‌الله‌علیه‌وآله وسلم انكار مى‌كنند؟ عرض كردم «و به ایشان ملك بزرگى دادیم» چیست؟ فرمود: ملك بزرگ این است كه امامان را در آن خاندان قرار داد، هر كه اطاعت آن‌ها كند اطاعت خدا كرده و هر كه نافرمانى آن‌ها كند نافرمانى خدا كرده است، این است ملك بزرگ.

ترجمه حدیث بسنده است.