باب ائمه تمام علومیكه بهملائكة و پیامبران و رسولان رسیده است، م
بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ(ع)
باب ائمه تمام علومیكه بهملائكة و پیامبران و رسولان رسیده است، میدانند
و هو الباب الرابع و الاربعون من كتاب الحجة و فيه اربعة احادیث
228- الحديث الاول و هو الخامس و الخمسون و ستة مائة
عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ: عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ، فَقَدْ عَلِمْنَاهُ؛ وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ، فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَئ مِنْهُ، أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا.
ترجمه :امام صادق علیهالسلام فرمود: خداى تبارك و تعالى را دو گونه علم است: 1- علمى كه ملائكه و پیامبران و رسولانش را به آن آگاه ساخته، پس آنچه ملائكه و رسولان و پیامبرانش را به آن آگاه ساخته ما هم میدانیم. 2- علمى كه به خودش اختصاص داده و هرگاه در موضوعى از آن علم بدا حاصل شود، ما را آگاه سازد و بر امامان پیش از ما هم عرضه شود.
شرحإِنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عِلْمَيْنِ: عِلْماً أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلائِكَتَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ
علم خدای متعال بهگونههای مختلف تقسیم شده است: بهعنوان نمونه: علم ذاتی و علم فعلی؛ علم پیش از ایجاد و علم پس از ایجاد؛ علم اجمالی و علم تفصیلی. یکی از تقسیمهای مربوط به علم حق تعالی عبارت است از علم مکنون و علم مبذول؛ علم مستاثر و غیر مستاثر، علم عام و علم خاص. علم مستاثر، مکنون، مکفوف و مخزون با تفاوت اندکی به یک حقیقت اشاره دارد.
بر اساس برخی دیگر از روایات، علم غیر مستاثر مراتب متعددی دارد: 1- مرتبهای که مختص به اهل بیت علیهمالسلام است. 2- مرتبهای که به متعلقان مشیت آن حضرات نیز تعلق میگیرد. 3- مرتبهای که به ملائکه مقرب، انبیاء مرسل و مومنان ممتحن نیز تعلق میگیرد. 4- مرتبهای که به همه ملائکه، همه انبیاء و همه مومنان حقیقی نیز تعلق میگیرد. 5- مراتبی فروتر از آن. شرح آن در مقاله «مراتب معارف الهی» آمده است.
فَمَا أَظْهَرَ عَلَيْهِ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِيَاءَهُ، فَقَدْ عَلِمْنَاهُ
حسب این فراز علم اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم همان علم ملائکه، رسولان و انبیاء است ولی روایات دیگر مانند روایات ناظر به صعب و مستصعب به همان نکتهای دلالت میکنند که ذیل فراز پیشتر بدان اشاره شد و آن روایات خاص هستند و این فراز عام و تقدم خاص بر عام نیاز به دلیل ندارد.
وَ عِلْماً اسْتَأْثَرَ بِهِ، فَإِذَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَئ مِنْهُ، أَعْلَمَنَا ذَلِكَ وَ عَرَضَ عَلَى الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِنَا.
خدای متعال دو نوع علم دارد: یکی علم مخزون و مکنونی که جز او، کسی به آن عالم نیست و منشأ بداء از این نوع است و دیگر علمی که آن را به ملائکه و رسولان و انبیاء خود عطا کرده است.
منشأ بداء عبارت است از حضرت اعیان، که جز خداوند، کسی به آن علم ندارد و اطلاع یافتن بر عین ثابت که برای بعضی اولیاء، مانند انسان کامل اتفاق میافتد از علم ربوبی است نه از علم انبیا و رسولان چنانکه در مورد علم غیب وارد شده که «هر رسولی که خدا برگزید» عالم به غیب است و حضرت ابوجعفر علیهالسلام فرمود: قسم به خدا، محمد از جمله کسانی است که خدا او را برگزیده است.
بداء به حسب نشئۀ عینی اگرچه در ملکوت است ولی منشأ آن حضرت علمی است.
به عبارت دیگر، خدای متعال دو علم دارد: یک علم را به فرشتگان و فرستادگانش آموخته که چون خدا خود و فرستادگانش را تکذیب نمیکند، باید مضمون آن واقع شود و تخلفبردار نسبت. و علم دیگر در نزد او مخزون بوده و کسی را بر آن مطلع نساخته است و از این علم است که آنچه را بخواهد پیشانداخته و آنچه را بخواهد پس میاندازد و آنچه را بخواهد اثبات میکند. اینگونه تقدیم و تأخیر که در متن علم مخزون پدید میآید، تنها به دلیل حضور مشیت خدا در حاق آن علم است. از این جهت، مرتبه تعین چنین مشیتی، سابق بر مرتبه علم مخزون میباشد، وگرنه میباید از آن پیروی کند، نه اینکه آن را دگرگون سازد و چون بر علم مخزون تقدم دارد، بر دیگر انحاء مشیت که از علم مخزون و علم موعود متأخرند نیز تقدم دارد و به این محاسبه است که این مشیت، نهاد همه مشیتها میباشد، چنانکه علم همراه آن نهاد همه علمها به شمار میرود و حتی بر علم مخزون پیشی دارد، زیرا تقدیم و تأخیر از طریق مشیت در علم مخزون وارد میشود، پس در آن علم نبوده و باید در مرتبهای پیشینتر در علم خدا گنجیده باشد(عابدی شاهرودی، نظریه عدل جمعی الهی، کیهان اندیشه، 1372، ش52).
229- الحديث الثانی و هو السادس و الخمسون و ستة مائة
عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ: عِلْماً عِنْدَهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ، وَ عِلْماً نَبَذَهُ إِلَى مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ، فَمَا نَبَذَهُ إِلَى مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَقَدِ انْتَهَى إِلَيْنَا.
ترجمه: فرمود: خداى عزوجل را دو گونه علم است: 1- علمى كه نزد خود اوست و هیچكس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است 2- علمى كه به سوى ملائكه و رسولانش افكنده، آنچه به سوى ملائكه و رسولانش افكنده، به ما رسیده است.
شرح
روایات این باب نشان میدهد که علمی که به ملائکه و رسولان الهی از آن برخوردارند، در اختیار اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم هست اما اینکه علم آن خاندان مطهر منحصر به همان مرتبه علم ملائکه و رسولان علیهمالسلام است، نه از این احادیث به دست میآید و نه از احادیث دیگر که در کتب و ابواب دیگر آمده است بلکه خلاف آن استفاده میشود.
230- الحديث الثالث و هو السابع و الخمسون و ستة مائة
عَنْ ضُرَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَبْذُولٌ وَ عِلْمٌ مَكْفُوفٌ، فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَئ تَعْلَمُهُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلا نَحْنُ نَعْلَمُهُ، وَ أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ.
ترجمه :ضریس گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام مىفرمود: خداى عزوجل را دو گونه علم است: 1- علم بذل شده 2- علم نگهدارى شده. اما نسبت به علم بذل شده، هر چه ملائكه و رسولان دانند، ما هم میدانیم و اما علم نگهدارى شده آن است كه نزد خداى در اصل كتاب (لوح محفوظ) است كه چون از آن در آید نفوذ كند (و به دیگران رسد، چنانکه در حدیث 652 گفته شد).
شرح
دو نکته: 1- علم مکفوف و مکنون که همان علم مستأثر است در امّالکتاب است. 2- در صورت نزول از امالکتاب به مراتب فروتر از آن، با قطعیت به تحقق معلوم منتهی میشود.
امّ الکتاب: یا به معناى کتابى است که اصل و اساس همه کتابهاى آسمانى است، (المیزان، ج18، ص84) یا همان لوحى است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفى محفوظ است؛ یعنی همان علم پروردگار که همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته و همه کتابهاى آسمانى در آن درج شده است(طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج9، ص60)
در قرآن امالکتاب دوگونه بهکار رفته است: آیات محکم و لوح محفوظ: 1- به معناى لوح محفوظ که در پیشگاه خدا است و هیچ تغییرى در آن پدید نمیآید، برخلاف لوح محو و اثبات که مطالب آن قابل تغییر و تبدیل است. (مصباح یزدى، محمدتقی، قرآن شناسى، ج2، ص174). در آیات «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ(رعد، 39) و «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ(زخرف، 4) به همین معنی آمده است.
2- کاربرد وصفى امّ الکتاب که وصف آیات محکمات است (آلعمران، 7) و به معناى مرجع آیات دیگر است که برای فهم آیات دیگر باید آنها را به آیات مرجع یا امالکتاب بازگرداند. (قرآن شناسى، ج2، ص174-175).
در برخی از روایات تعبیری وارد شده است که نشان میدهد علم به امالکتاب بهصورت کلی یا جزیی در اختیار اهل بیت علیهمالسلام هست به عنوان نمونه: إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ لآَیَاتٍ مَا یُرَادُ بِهَا أَمْرٌ إِلَّا أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ بِهِ مَعَ مَا قَدْ یَأْذَنُ اللَّهُ مِمَّا کَتَبَهُ الْمَاضُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ لَنَا فِی أُمِّ الْکِتَابِ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» که در ابواب دیگر خواهد آمد. البته علم بالتبع کلی و تفصیلی همانند علم حق تعالی برای عبد نهتنها مانعی ندارد بلکه برای خلق اول ضروری است.
231- الحديث الرابع و هو الثامن و الخمسون و ستة مائة
عَنْ أَبِيبَصِيرٍ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ لا يَعْلَمُهُ إِلا هُوَ، وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ، فَمَا عَلَّمَهُ مَلائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ(ع) فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ.
ترجمه: و فرمود خداى عزوجل را دو گونه علم است: 1- علمى كه جز خود او نداند. 2- علمى كه به ملائكه و رسولانش آموخته است، آنچه را که به ملائكه و رسولانش علیهمالسلام آموخته است، ما میدانیم.