باب عالم بودن ائمه علیهمالسلام به همه امور پوشیده و پنهان
بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) لَوْ سُتِرَ عَلَيْهِمْ لاخْبَرُوا كُلَّ امْرِئٍ بِمَا لَهُ وَ عَلَيْهِ
و هو الباب الخمسون من كتاب الحجة و فيه حدیثان
259- الحديث الاول و هو الخامس و الثمانون و ستة مائة
عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) لَوْ كَانَ لِأَلْسِنَتِكُمْ أَوْكِيَةٌ لَحَدَّثْتُ كُلَّ امْرِئٍ بِمَا لَهُ وَ عَلَيْهِ
ترجمه: امام باقر عليهالسّلام فرمود: اگر زبان شما قفل و بندى داشت به هر كدام از شما هر چه به سود و زيانش بود، خبر مىدادم.
شرحاگرچه ظاهر حدیث شریف این است که حفظ اسرار نکردن مردم علت بازگو نکردن اسراری است که در تقدیر آنهاست ولی این علیت تام و فراگیر نیست.
توضیح: 1- چنانکه در شرح روایات پیشین گفته شد، اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به همه امور مربوط به گذشته و آینده عالم هستند و چیزی بر آنها پوشیده نیست. و نیز گفته شد که این نوع از علم قطع نظر از تفصیل، جزئیات و مرتبه آن، امری ممکن است که فی الجمله و بهصورت محدود در غیر معصوم هم وجود دارد.
2- نه تنها پیروان اهل بیت علیهمالسلام بلکه اکثریت نزدیک به همه مردم توانایی حفظ و نگهداشت اسرار بلکه شگفتیها را ندارند و دستکم حفظ اسرار و اخبار شگفت و بازگو نکردن آن برای دیگران، از سختترین کارهای برای آنهاست. به همین سبب است دروغپراکنی و شایعهپراکنی از بیماریهای عمومی و فراگیر ملتهاست و هر چه دروغ و شایعه بزرگتر باشد هم سریعتر پخش میشود و هم مردم سریعتر آن را باور میکنند. اصل قفل و بند نداشتن زبان، از بیماریهای عمومی است اگر چه افراد و ملتها در میزان و شدت این بیماری با هم تفاوت دارند.
3- اگر مردم حافظ اسرار بودند، زمینه برای بازگو کردن اسرار فردی و اجتماعی، تکوینی و تشریعی برای آنها فراهمتر بود و بسا ممکن بود که بسیاری از اسراری که سود و زیان آنها در آن بود، برایشان گفته میشد.
4- اسرار هر فرد و جامعه انواع و اقسام مختلفی دارد: اسرار اقتصادی، اجتماعی، علمی، خانوادگی، عبادی، معرفتی و مانند آنها.
5- از مهمترین اسرار هر فرد و ملتی، اسرار قدر آنها و تقدیرات تفصیلی دنیوی و اخروی آنهاست که نهتنها اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بدان آگاه بودند بلکه در میان اهل سلوک و معرفت نیز کسانی بودند که فیالجمله بدان علم داشتند و در برخی از موارد آن را آشکار میکردند.
6- بیان و اظهار اسرار فردی و اجتماعی متوقف بر شرایطی است که اولین آنها رازداری مخاطبان است و اگر مخاطبان از چنین ویژگی برخوردار باشند بسا برخی از آن اسرار برایشان گفته شود. اما این تنها شرط رازگویی نیست. مهمترین شرط رازگویی توانایی تحمل راز است به همین خاطر است که اگر مخاطب رازدار هم باشد بازگویی اسراری که گفتن آن برایشان مصلحت نیست گفته نمیشود و به همین سبب است که اکثر اسرار آفرینش برای کسی گفته نشده است و این صرفا به خاطر رازدار نبودن مردم نیست بلکه به خاطر مصلحت نبودن آن است.
پس این سخن امام علیهالسلام که اگر زبان شما قفل و بندى داشت به هر كدام از شما هر چه به سود و زيانش بود، خبر مىدادم، مقید به مواردی است که خیر صلاح بیان آن وجود داشت.
260- الحديث الثانی و هو السادس و الثمانون و ستة مائة
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَابَصِيرٍ يَقُولُ: قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ(ع): مِنْ أَيْنَ أَصَابَ أَصْحَابَ عَلِيٍّ مَا أَصَابَهُمْ مَعَ عِلْمِهِمْ به منايَاهُمْ وَ بَلايَاهُمْ؟ قَالَ فَأَجَابَنِي شِبْهَ الْمُغْضَبِ: مِمَّنْ ذَلِكَ إِلا مِنْهُمْ؟ فَقُلْتُ: مَا يَمْنَعُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ ذَلِكَ بَابٌ أُغْلِقَ إِلا أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتٌ عَلَيْهِمَا فَتَحَ مِنْهُ شَيْئاً يَسِيراً. ثُمَّ قَالَ يَا أَبَامُحَمَّدٍ إِنَّ أُولَئِكَ كَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ أَوْكِيَةٌ.
ترجمه: ابوبصير گويد: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: از كجا به اصحاب خاصّ على علیهالسلام كه علم مرگ و مير و بلاها را داشتند اين مصيبتها رسيد؟ با چهرهای شبیه خشمگین پاسخ داد: از چه كسى جز از خودشان به آنها رسيد؟ گفتم: شما چه مانعى داريد، قربانت؟ فرمود: اين در را بستهاند جز اينكه حسين بن على علیهالسلام اندكى از آن را گشود. سپس فرمود: اى ابامحمد، به راستى آنان(اصحاب على علیهالسلام) دهانشان قفل و بند داشت و حفظ اسرار مىكردند.
شرح
مِنْ أَيْنَ أَصَابَ أَصْحَابَ عَلِيٍّ مَا أَصَابَهُمْ مَعَ عِلْمِهِمْ به منايَاهُمْ وَ بَلايَاهُمْ؟
مقصود از اصحاب امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه که علم بلایا و منایا داشتند، اصحاب خاص و سرّ آن حضرت است نه همه اصحاب. پرسش این است که اصحاب خاص آن حضرت که به اسرار و رموز کارها و حوادث علم داشتند چرا از آنها جلوگیری نکردند و خودشان اینهمه به زحمت و مصیبت و بلا گرفتار شدند؟
گویی پیشفرض راوی این است که کسی که از اسرار و رموز آگاهی داشته باشد، نباید به بلا و مصیبت گرفتار شود و به این نکته توجه ندارد که تغییر آنچه بر همگان پنهان است بهطور کلی و همهجانبه ممکن نیست، زیرا ممکن است متعلق علم حتمی و قطعی خدای متعال و نتیجه علل و اسباب تام عالم باشد.
فَأَجَابَنِي شِبْهَ الْمُغْضَبِ: مِمَّنْ ذَلِكَ إِلا مِنْهُمْ؟
ممکن است علت شبه خشم آن حضرت این باشد که: 1- از ابوبصیر انتظار چنین پرسشی با چنان پیشفرضی را ندارد. 2- ممکن است پاسخ حضرت در این مجلس یا غیر آن به گوش کسانی برسد که شایسته نیست. 3- به هر که هر چه میرسد مقتضای ذات و هویت اوست و چیزی بر کسی از بیرون و خلاف ذات و مقتضای استعداد او نمیرسد تا جای پرسش داشته باشد. 4- مگر این بلاها و مصیبتها مایه نقص و کاستی اصحاب حضرت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه شده است که باید مورد پرسش قرار گیرد. بلا و مصیبت، گوهر ویژه خزانههای لطف و رحمت خاص خدای متعال است و البته هر کس به اندازه تقرب به خدای متعال و تشبه به اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از آن برخوردار خواهد بود. پس انتظار میرود که اصحاب سرّ اهل بیت علیهالسلام سهم بیشتری از این بلایا و مصیبتها داشته باشند.
ما بلا را به هر کس عطا نکنیم تا که نامش زاولیاء نکنیم
این بلا گوهر خزانه ماست ما به هر کس گهر عطا نکنیم
5- علت این بلاها خودشان هستند. پروانهای که به گرد شمع میپرخد باید هم انتظار سوختن داشته باشد.
مَا يَمْنَعُكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟
پس از آنکه راوی فهمید که اسرار برای اصحاب خاص حضرت امیرالمومنین صلواتاللهوسلامهعلیه آشکار بود از امام صادق علیهالسلام میپرسد: شما چرا از این اسرار بر یارانتان آشکار نمیکنید؟
قَالَ ذَلِكَ بَابٌ أُغْلِقَ إِلا أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتٌ عَلَيْهِمَا فَتَحَ مِنْهُ شَيْئاً يَسِيراً.
حضرت فرمود: این باب بسته است تنها امام حسین علیهالسلام اندکی از آن را گشود. توضیح اینکه:
1- اگر اسرار آشکار باشد دیگر سرّ نیست.
2- سرّ بودن سرّ، امری نسبی است. قوانین هر مرتبهای از مراتب عوالم نسبت به مرتبه فروتر از خود سرّ است اما نسبت به خود و فراتر از خود، قوانین عیان و آشکار است.
3- اشکار شدن این قوانین که برای فروتر از خود سرّ است متوقف بر تمامیت فاعل و قابل است. فاعل که در همه مراتب خدای متعال و اولیاء خاص او هستند و در اظهار این اسرار تام و تمام هستند ولی قابلها که کسانی هستند که باید اسرار بر آنها آشکار شود، تام نیستند و به همین سبب اسرار بر آنها آشکار نمیشود.
4- شاید مقصود از اسرار کمی که امام حسین صلواتاللهوسلامهعلیه آشکار کردند، سرنوشت برخی از اصحاب و غیر اصحاب بود.
اظهار سرنوشت اصحاب بدان سبب بود که آنها به دلیل قوت ایمان و تمامیت محبت به اهل بیت علیهمالسلام شایستگی اظهار آن را داشتند و اظهار سرنوشت غیر اصحاب نیز بدان سبب بود که آنها و دیگران در طول تاریخ بدانند که هر کس به هر جا میرسد مقتضای استعداد، علم و عمل خود است و نیز فراهم ساختن زمینه ایمان و تقرب به خدای متعال در طول تاریخ حتی برای غیر مومنان و مسلمانان و موحدان.
5- ممکن است مقصود از اظهار اندکی از اسرار به وسیله امام حسین صلواتاللهوسلامهعلیه اظهار برخی از مراتب توحید برای برخی از مومنان باشد چنانکه در برخی از روایات بدان اشاره شده است.
يَا أَبَامُحَمَّدٍ إِنَّ أُولَئِكَ كَانَتْ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ أَوْكِيَةٌ.
یکی از علل آشکار شدن اسرار بر اصحاب حضرت امیرالمومنین و امام حسین صلواتاللهوسلامهعلیها این بود که آنها رازدار بودند.